مجله نماوا، حسین آریانی

اگر بخواهیم «امیر»، اولین فیلم بلندِ سینمایی نیما اقلیما، را در یک کلمه توصیف کنیم، واژه «متفاوت» به ذهن می‌آید. ناگفته پیدا است که در اینجا منظور نگارنده، متفاوت بودن با سینمای متعارف و مرسومی است که هدفِ اصلی‌اش پسند و اقبال مخاطب است؛ و البته همچنین پر واضح است که هر متفاوت بودنی لزوما به معنای ارزشمند بودن نیست.

«امیر» فیلم تجربی متفاوت با ریتمی کند است؛ که شاید تماشایش برای عامه تماشاگران و مخاطبین خسته‌کننده باشد. اما اگر از جمله مخاطبانی باشید، که گاهی دوست دارند تماشای فیلم‌هایی متفاوت را تجربه کنند احتمالا می‌‌توانید، لحظات جذابی در فیلم کشف کنید.

فیلمِ شخصیت محورِ«امیر»، جذابیتِ اصلی خود را از شخصیتِ محوری متفاوتش می‌گیرد. امیر، فردی منزوی، درون‌گرا و کم‌حرف است و ما چیز زیادی درمورد شخصیت او نمی‌دانیم. در جریان فیلم هم به دلایلِ انزوا و اندوه او-به جز جمله‌ای کوتاه و مبهم- اشاره‌ای نمی‌شود. به همین دلیل در طول فیلم سئوالات بی‌پاسخ فراوانی در مورد شخصیت امیر در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد.

اما این نه یک نقطه ضعف، که بیشتر یک ویژگی است. چرا که «امیر» از جمله آثاری است که در آن‌ها نباید به دنبال شخصیت‌پردازی به معنای متعارف و معمولش باشیم. شخصیت اصلی فیلم، نه از طریق شخصیت‌پردازی مرسوم، که در فضای خاص اثر معنا پیدا می‌کند. فیلم بیش از شخصیتِ امیر، متمرکز بر خلاء ارتباطی و فاصله او از جامعه پیرامون و نوع و شکلِ خاص تعامل او با جهان پیرامون است. البته این سردی، انزوا و گسستگی ارتباط، هرگز زائیده انزجارِ امیر از آدم‌های پیرامونش و نفی جامعه نیست. بلکه گویی از پیامدهای ناگزیر زندگی مدرن و قرار گرفتن در متنِ اَبَر شهری سرد و خاکستری است.

امیر با وجود انزوا و تک‌افتادگی، به حل و فصلِ مشکلات اطرافیانش می‌پردازد؛ و در حالی که خود سنگِ صبوری ندارد(یا طلب نمی‌کند)، سنگ صبور همه است. شخصیتِ امیر نه آن‌قدر تماشاگر را درگیر می‌کند و همذات‌پنداری‌اش را برمی‌انگیزد که برایش غمگین یا نگران باشد، و نه آن‌قدر تلخ و نچسب است که در او حس بی‌تفاوتی یا دافعه ایجاد کند.

اکثرِ شخصیت‌های فرعی فیلم درگیر موقعیت‌هایی تنش‌آلود و بحرانی هستند. به تصویر کشیدن این موقعیت‌های بحران‌زده در فیلم، نشان از نگاه  آسیب‌شناسانه‌ی اجتماعی نیما اقلیما و دغدغه‌های انسانی‌اش دارد. فیلمساز غم‌ها، دردها، سرخوردگی‌ها و بیم و امیدهای شخصیت‌‌ها را ورای سردی و سکوت و ارتباط‌های از هم گسسته‌شان به خوبی به تصویر می‌‎کشد.

بازی‌های فیلم قابل توجه هستند. بخصوص بازی میلاد کی‌مرام و سحر دولتشاهی؛ بازی در سکوت میلاد کی‌مرام دیدنی است و درون‌گرایی شخصیت امیر را به خوبی منعکس می‌کند. کی‌مرام با ارائه یک بازی زیرپوستی ضمن این‌که ظاهری سرد و خویشتن‌دار از شخصیت امیر به نمایش می‌گذارد، غم و افسردگی، خشم فروخورده، تردید، تنهایی و تک‌افتادگی این شخصیت را به خوبی منتقل می‌کند. امیر را در اکثر سکانس‌های فیلم در حال سیگار کشیدن می‌بینیم. سیگار کشیدن مداومی که می‌توان آن را معادل یک خودویران‌گری تدریجی دانست.   

فضاسازی فیلم، قابل توجه است. در سراسر فیلم ما شاهد حاکمیت و چیرگی فضا و محیط بر شخصیت‌ها هستیم. این موجب شده به خوبی بر گسست و خلاء ارتباطی آدم‌ها تاکید شود. کافی است لوکیشن محل زندگی امیر یعنی شهرک اکباتان و چیرگی بلوک‌های عظیم بتونی و برج‌های سر به فلک کشیده بر ساکنین تک افتاده و سرگشته‌اش را به یاد بیاوریم.

«امیر» با اینکه متمرکز بر یک شخصیت اصلی است اما تعاملِ شخصیت اصلی با آدم‌های متفاوتِ پیرامونش، فیلم را به اثری اجتماعی بدل کرده که برای مخاطب به شکلی ملموس و تاثیرگذاری، یادآور خانواده‌های از هم گسیخته و بحران‌زده و آدم‌های مستاصل و به آخر خط رسیده پیرامونش است.

«امیر» برخلاف آثارِ اجتماعی معمولِ سینمای ایران، فیلمی با صحنه‌ها و فضایی پُر تنش و ملتهب نیست؛ و در آن از کشمکش‌های بی‌وقفه و نمایش پُر تاکید و مداوم خشم و استیصال، اثری به چشم نمی‌خورد. ما در طول فیلم نه فقط از ورای چهره سرد و درون‌گرای امیر که بیشتر از برخوردهایش با سایر شخصیت‌ها و از عکس‌العمل آنها است که خشم، استیصال یا احساسات دیگر را به شکلی موجز و بدون تاکید و اغراق در روابط اجتماعی مشاهده می‌کنیم. 

«امیر» آشکارا اثری کم اوج و فرود، کم اتفاق و کم کنشی است. ولی چنین استراتژی ساختار شکن و متفاوتِ روایی، مانع از همراهی تماشاگر با فیلم نمی‌شود و حتی نیما اقلیما در لحظاتی موفق شده از طریق همین روندِ یکنواخت و کم نوسان درام، خلاء ارتباطی شخصیت‌ها را برجسته کند.

البته هنگام تماشای فیلم این مسئله غیر قابل انکار است که انتخاب چنین رویکرد دشواری برای نخستین اثر یک فیلمساز، کم و بیش به ارتباطِ مخاطب با فیلم آسیب می‌رساند؛ به گونه ای که نمی‌توان حسِ خستگی و ملال مخاطب در برخی از صحنه‌های فیلم را نادیده گرفت. مصالحِ داستانی اندک فیلم و خُرده روایت‌هایی که برخی کارکردشان در فیلم مشخص نیست از جمله دلایل این نقیصه و کاستی هستند.

در مجموع فیلمِ «امیر» تجربه متفاوت و دشواری برای نیما اقلیما بوده است؛ انتخاب چنین شروعِ دشواری و نتیجه نسبتا قابل قبول آن به عنوان فیلم اولِ یک فیلمساز جوان، نشانه امید بخشی برای آینده است.

تماشای این فیلم در نماوا