مجله نماوا، رضا صائمی

پیش از هر چیزی باید گفت سریال «خاتون» فرزند زمانه خود است نه زمان قصه و درام که در شهریور سال ١٣٢٠ می گذرد که به زمان نمایش اثر در شهریور ١۴٠٠ گره خورده است. به روزگاری که تاریخ این سرزمین هنوز هم درد وطن و هموطن دارد. تینا پاکروان هوشمندانه به سراغ قصه و دورانی می‌رود که با غصه‌ها و دغدغه‌های امروز ما تنیده شده و به نوعی تداوم تاریخی آن است. در همان نگاه اول به «خاتون» که درامی تاریخی با سویه‌های عاشقانه است «شهرزاد» به یاد می‌آید. به ویژه پیوند عشق و سیاست و مدرن بودن قهرمان زن قصه که اهل شعر و رمان است و مدام کتاب می‌خواند. زنی دغدغه‌مند و اجتماعی که هم تیرانداز ماهری‌ست و هم دست فرمان خوبی دارد و هم زبان فرانسه می‌داند. «خاتون بختیاری» مثل زنان زمانه خود نیست. علاقه‌ای به طلا و جواهرات ندارد و از مهمانی رفتن بیزار است. اغلب او را در حال کتاب خواندن در اتاق و تختش می‌بینیم. آن‌چه او را بر سر شوق می‌آورد خواندن نسخه فرانسوی ژرمینال امیل زولاست و در گفتگو با دوستانش از ادبیات و موسیقی و تئاتر حرف می‌زند. خاتون یک زن روشنفکر است که در کشاکش گذار سنت به مدرنیته در یک دوره تاریخی ملتهب زندگی می‌کند و البته دامنه این التهاب و تنش‌ها در زندگی شخصی و خانه پدری همسرش به مادرشوهرش فخرالملوک (شبنم مقدمی) که از عروسش بیزار است، کشیده شده است. «خاتون» مثل شهرزاد و مثل هر زن مدرن دیگری در ایران مدرن، مدام در جنگ و نبرد در جبهه سنت و مدرنیته است تا فردیت زنانه خود را حفظ کند و برای زندگی بجنگد، برای زن بودن و زن ماندن! درواقع سریال «خاتون» روایتی از تاریخ معاصر ایران و مواجهه با جهان مدرن بر محور یک قهرمان زن است. زنی که برای استقلال و هویت خود می جنگد. آن هم در دل رویدادهای پرتلاطم و دوران ملتهب شهریور ٢٠ که ایران درمیانه جنگ جهانی دوم و حضور کمونیست‌های شوروی در خاک وطن است. تینا پاکروان توانسته توازن بین سویه‌های فردی و سیاسی قصه خود را در روایتی موازی بین زندگی خانوادگی خاتون و همسرش شیرزاد (اشکان خطیبی) حفظ کند و به مثابه یک رمان تاریخی که به تصویر درآمده، مخاطب را با خود همراه سازد. برای همین هیچ عجله و شتابی در معرفی شخصیت‌های قصه ندارد و با حوصله به پردازش و بازنمایی آنها می‌پردازد حتی شخصیت‌های فرعی داستان. اساسا وسواسی که در پرداخت به جزئیات  هم در قصه‌گویی و شخصیت‌پردازی و هم طراحی صحنه و فضاسازی‌ها وجود دارد چشمگیر و چشم‌نواز است که حضور فیلمبرداری توانمند و خلاق مثل هومن بهمنش در زیبایی‌شناسی بصری سریال کاملا مشهود است. از این حیث، سریال «خاتون» یادآور فیلم «سرخپوست» است که بهمنش مدیر فیلمبرداری آن بود.

سریال «خاتون» دورانی از تاریخ معاصر ایران را به تصویر می‌کشد که روزهای پر از ابهام و تردید برای مردم و ارتش و دولت برای حضور و مواجهه با جنگ بود و البته قحطی و بحران معیشتی برآمده از آن. اما در این میان شاهد حضور زنانی هستیم مثل خاتون مثل پروین و فهیمه، زنان مدرن روشنفکر و مبارزی که برای آزادی و آبادی سرزمین خود می‌جنگند؛ به همراه مردانی مثل شیرزاد ملک که برخلاف سرهنگ مافوقش دچار ساده‌انگاری یا خیانت نسبت به سرنوشت وطنش نیست. در صحنه‌ای از قسمت دوم سریال، رئیس شیرزاد (پژمان بازغی) که وقتی شیرزاد خواهان لغو ماموریتش به تهران بود گفت: نگران زمینت هستی؟ گفت: نه نگران سرزمینم هستم. همین جمله کافی‌ست تا بتوان روح حاکم بر سریال «خاتون» را توضیح داد چنان‌که در ابتدای سریال هم آمده است برای همه کسانی که برای حفظ این سرزمین کشته شدند. حس وطن‎‌پرستی و عشق به ایران در این سریال به شدت برجسته است تا جایی که خاتون و شیرزاد تصمیم گرفتند نام فرزندشان را اگر دختر باشد، ایران بگذارند. تینا پاکروان با همین دو قسمتی که از سریال تماشا کردم قطعه بهترین اثرش را تا اینجا در کارنامه حرفه اش ثبت کرده که نقطه عطفی برای او خواهد بود. او قصه‌ای را روایت می‎‎‌کند که به قول حمید هامون وقتی کتاب «فرانی و زویی» را به مهشید معرفی می‌‌کرد می‌گفت: این یه چیزیه پر از درد و راز و مرز و عشق!

تماشای این سریال در نماوا