مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

جسیکا چستین و ادی ردمین می‌گویند فیلم پرستار خوب (The Good Nurse) برخلاف فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی مشابه خود با «فتیش‌سازی» به داستان واقعی‌ ایمی لافرن و چارلز کالن نزدیک نمی‌شود.

دو بازیگر قبل از این که قرارداد حضور در پروژه را امضاء کنند، از داستان واقعی پشت این فیلم جنایی واقعی آگاه نبودند، اما بعداً قدردانی کردند که توبیاس لیندهولم، کارگردان تصمیم گرفت حقیقت ماجرا را بیش‌ازحد دراماتیزه نکند یا به جنایات صورت‌گرفته جلوه‌ فریبنده ندهد و در عوض بر خود اقدام متمرکز شود.

«پرستار خوب» که از ۱۹ اکتبر در سینماهای آمریکا اکران شد و از ۲۶ اکتبر در نتفلیکس به نمایش درآمد، بر مبنای کتاب «پرستار خوب: داستان واقعی دارو، جنون و جنایت» نوشته چارلز گریبر ساخته شد و داستان واقعی و تکان‌دهنده ‌ایمی لافرن (چستین) را روایت می‌کند، یک مادر مجرد و پرستار شیفت شب بیمارستان پارکفیلد مموریال در نیوجرسی که باوجود یک بیماری قلبی تهدیدکننده، در به دام انداختن یک قاتل زنجیره‌ای به پلیس کمک می‌کند.

فیلم پرستار خوب
جسیکا چستین

ایمی که به خاطر شغل سخت و بیماری‌اش با محدودیت‌های فیزیکی و احساسی روبروست، بعد از مدتی به همکار و دوست جدیدش، چارلی (ردمین) مشکوک می‌شود. بعد از یک سری مرگ‌های مرموز بیماران که تحقیقات مقامات رسمی را به همراه دارد، ایمی درنهایت زندگی خود و امنیت فرزندانش را به خطر می‌اندازد تا حقیقت وحشتناک درباره چارلی – و دلایل نگران‌کننده‌ای که او توانست مدت‌ها اقدامات خود را مخفی نگه دارد – را کشف کند.

کالن حالا به جرم کشتن ۲۹ بیمار با تزریق کیسه‌های سِرُم با داروهایی مانند دیگوکسین و انسولین در حال گذراندن ۱۸ حبس ابد متوالی است، اما مقامات معتقدند او از ۱۹۸۸ تا ۲۰۰۳ مسئول ۴۰۰ مورد مرگ است.

«پرستار خوب» با همراهی لافرن واقعی که در ساخت فیلم کمک کرد، این داستان واقعی را در حالتی بازگو می‌کند که کالن را هیچ‌گاه در حال ارتکاب جرم نمی‌بینیم و اساساً قاتل محور داستان نیست.

این رویکرد لیندهولم برای بازیگران فیلم جذاب بود. چستین می‌گوید: «به نظرم متفاوت با شیوه‌ای است که رسانه‌ اغلب برای به تصویر کشیدن جنایت‌های واقعی به کار می‌برد. ما معمولاً می‌بینیم خشونت بر خشونت غلبه می‌کند، اما در این فیلم همدردی و همدلی است که عمل خشونت‌آمیز را متوقف می‌کند و من این نگاه را واقعاً دوست دارم. این که با کسی به‌عنوان یک انسان رفتار شود و نگاه به او انسانی باشد، به‌جای این که با او به‌عنوان یک هیولا و “دیگری” رفتار شود، چیزی است که به او یادآوری می‌کند یک انسان است. به نظرم یک نگاه زیبا به دنیاست.»

فیلم پرستار خوب
ادی ردمین

او ادامه می‌دهد: «نمی‌خواهم این واژه را به کار ببرم، چون می‌دانم من را به دردسر می‌اندازد، اما گاهی اوقات به جنایت‌های واقعی به‌عنوان چیزی مثل یک جاذبه جنسی نگاه می‌شود و شما نماهای نزدیک از جنایت را می‌بینید؛ به‌نوعی فتیش‌سازی می‌شود – شاید این تعبیر مناسب‌تری باشد، اما این فیلم از هر نوع فتیش‌ فاصله می‌گیرد.»

ردمین با تائید حرف چستین می‌گوید: «حقیقت فیلم قابل لمس است. درنهایت کالن سرم‌ها را در انبار دست‌کاری می‌کرد و آن‌ها مثل بمب‌هایی بودند که قرار بود در دنیا منفجر شوند.»

او ادامه می‌دهد: «ما یک پرستار شگفت‌انگیز داشتیم که به ما آموزش می‌داد. او تعریف می‌کرد بعضی وقت‌ها در یک بخش با کسی روبرو می‌شوید که انگار شیفته موارد اضطراری است، مثلاً پرستاری که وقتی کد احیاء اعلام می‌شود و یک بیمار به رسیدگی فوری نیاز پیدا می‌کند، واقعاً از هیجان یا آدرنالین آن لحظه‌ لذت می‌برد، اما چارلی در اغلب موارد کسی نبود که خود را به بیمار برساند. هیچ نیازی به فتیش‌سازی نبود و نکته بسیار پیچیده قضیه همین است.»

«پرستار خوب» برای ردمین کمتر یک داستان جنایی واقعی بود؛ از یک‌سو بیشتر سفر یک فرد بود و از سوی دیگر نشان دادن یک سیستم‌ در حال فروپاشی یا سیستمی که نمی‌تواند با چنین رفتارهای افراطی‌ مقابله کنند. او می‌گوید: «به طرز عجیبی، هرگز به آن به‌عنوان یک داستان جنایی واقعی نگاه نکردم.»

فیلم پرستار خوب

لیندهولم در توضیح این که چرا تلاش کرد فیلم او کالن را در مرکز توجه قرار ندهد، می‌گوید: «ما در دورانی هستیم که این تاریکی که انگار به آن وسواس داریم، توخالی‌تر از همیشه است.»

او ادامه می‌دهد: «فکر می‌کنم این بخشی از زندگی انسان است – نگاه کردن به تاریکی و ترس‌های ما بخشی از مسیری است که در زندگی طی می‌کنیم. زندگی اساساً درباره چیزهایی است که به آن امید داریم و درباره چیزهایی است که از آن می‌ترسیم؛ و بعد سعی می‌کنیم راه خود را از میان آن‌ها پیدا کنیم. این داستان دقیقاً درباره چیزهایی است که ما به آن امید داریم، این که می‌توان به ویژگی‌های خوب انسانی تکیه کرد؛ داستانی درباره غلبه خشونت بر خشونت نیست؛ درباره این است که خوش‌قلبی و مهربانی و انسانیت چگونه چیزی را متوقف کرد که کل یک سیستم قادر به انجام آن نبود.»

لیندهولم اضافه می‌کند: «و این داستانی بود که قبلاً نشنیده بودم. ژانر فرسوده فیلم‌های قاتل زنجیره‌ای به‌نوعی به ما فرصت داد داستانی بسیار متفاوت و الهام‌بخش را روایت کنیم.»

فیلم پرستار خوب

همکاری با ایمی لافرن واقعی

لافرن از همان ابتدای کار در روند ساخت فیلم مشارکت داشت و به لیندهولم و کریستی ویلسون-کرنز، نویسنده فیلمنامه در مرحله پیش‌تولید کمک کرد. او با شروع فیلمبرداری به چستین و ردمین نیز مشاوره می‌داد.

این به چستین برای به تصویر کشیدن همتای واقعی‌ خود کمک کرد، به‌ویژه باعث شد زندگی خارج از بیمارستان ایمی را تا حدی درک کند.

چستین با اشاره به کاردیومیوپاتی یا بیماری ماهیچه قلب لافرن می‌گوید: «ایمی به من کمک زیادی کرد، به‌خصوص به لحاظ اهمیت دادن به فرزندانش و بیماری‌های جسمانی که داشت. وقتی اولین بار فیلمنامه را خواندم فکر کردم هیچ‌کدام از این‌ها نمی‌تواند واقعی باشد، انگار برای هالیوود جور شده است.»

او ادامه می‌دهد: «در یکی از آخرین سکانس‌های فیلم، لحظه‌ای هست که می‌گویید “باید الکی باشد؟” اما کاملاً درست است. دیوانه‌وار است. من درمورد همه این چیزها با او صحبت می‌کردم.»

فیلم پرستار خوب

چستین می‌گوید: «یادم می‌آید ایمی چیزی به من گفت و من فکر کردم، “اوه، چقدر برای یک شخصیت جالب است. می‌خواهم ایمی را حول این موضوع بسازم.” او گفت تصمیم گرفت شیفت شب کار کند تا بچه‌هایش فکر کنند او یک مادر خانه‌دار است. ایده فوق‌العاده‌ای است. شما تمام شب را نخوابید و بعد وقتی بچه‌هایتان در طول روز کنارتان هستند، باز هم نخوابید. پس چه زمان از خودتان مراقبت می‌کنید؟ به‌خصوص کسی مانند ایمی که کاردیومیوپاتی داشت. فکر کردم این نگاه جالبی به او بود.»

ردمین برای درک کالن و وارد شدن به فضای تاریک مورد نیاز این نقش عمدتاً به کتاب غیرداستانی گریبر تکیه کرد. او می‌گوید: «احتمالاً فقط یک‌چهارم آخر کتاب، داستان ما در فیلم است و بقیه آن تقریباً سرگذشت چارلی است. از جهاتی برای من بازیگر مثل یک کتاب مقدس بود. یک نفر خیلی از تحقیقات لازم را انجام داده بود و همه منابع مختلف در دسترس بود.»

فیلم پرستار خوب

او ادامه می‌دهد: «یک جای عالی برای شروع بود، اما چیزی که واقعاً من را تحت تأثیر قرار داد این بود که چارلی به‌عنوان یک شخصیت از ضربه‌های روحی بافته شده است، تجربه‌هایی عذاب‌آور که در جوانی از سر گذراند. در همین حال حس ناشناس بودن و قدرت ناشناس بودن او برای من واقعاً مهم بود. در کتاب آمده است در یکی از بیمارستان‌هایی که چارلی قبلاً کار می‌کرد، او کسی بود که همیشه قهوه‌جوش را پر می‌کرد، آن را تمیز می‌کرد و همیشه عصبانی بود که ‌کس دیگری این کار را نمی‌کند، بااین‌حال در سکوت قهوه درست می‌کرد و بعد درحالی‌که آدم‌ها را در حال نوشیدن قهوه می‌دید، درحالی‌که هیچ‌کس نمی‌دانست او آن را درست کرده است، احساس قدرت و موفقیت می‌کرد.»

ردمین می‌گوید: «یک بار چارلی برای یکی از دخترهای بیمارستان که در یک بخش با هم کار می‌کردند و با او خیلی خوب بود، به‌طور ناشناس یک کارت ولنتاین فرستاد. همه در بخش درمورد آن کارت صحبت می‌کردند و این که چه کسی آن را فرستاده است. چارلی درنهایت گفت که کار او بوده است، اما آن دختر خیلی ناراحت‌ شد و ارتباط خود را با او قطع کرد. فکر می‌کنم چارلی قدرت ناشناس بودن را در سکوت یاد گرفت. این جایی بود که من تاریکی را پیدا کردم، جایی که می‌توان تمام حقیقت را به نمایش گذاشت.»

فیلم پرستار خوب

احساس امنیت حتی در پرتنش‌ترین صحنه‌ها

در یکی از صحنه‌های تأثیرگذار فیلم ایمی از چارلز می‌خواهد در یک رستوران او را ببیند و در آن دیدار تلاش می‌کند چارلز را وادار به اعتراف کند. صحنه ازهرجهت فوق‌العاده پرتنش است، چون نشان‌ می‌دهد لافرن چگونه خود را در معرض یک خطر واقعی قرار می‌دهد.

با این که نیاز بود ردمین در این صحنه جنبه تاریک‌تر کالن را به نمایش بگذارد، اما چستین موقع فیلمبرداری هرگز احساس «ناامنی» یا «بی‌دفاع بودن» نکرد، چون او و ردمین درک کرده بودند که چقدر مهم است در چنین لحظه‌هایی مراقب هم باشند.

چستین می‌گوید: «فکر می‌کنم ما همان حس و حالی را داشتیم که احتمالاً بقیه افراد گروه تولید سر صحنه‌ داشتند، چون این کار ماست؛ این که تلاش کنیم خودمان را در چنین موقعیت‌هایی قرار دهیم، البته بدون این که جان مردم به خطر بیفتد. کار ما این است که سعی کنیم تا حد امکان به آن نزدیک شویم، اما در عین حال مراقب هم باشیم.»

او ادامه می‌دهد: «نکته شگفت‌انگیز همکاری من و ادی این بود که هرگز دیگری را در موقعیتی قرار ندادیم که احساس ناامنی یا بی‌دفاع بودن داشته باشد که من از این جهات خیلی سپاسگزارم.»

فیلم پرستار خوب

ردمین اضافه می‌کند: «یکی از لذت‌های فیلم این بود که با کسی کار می‌کردم که روندی شبیه به خودم دارد و نگاهی مشابه به دنیا و حرفه ما و کاری که انجام می‌دهیم. همیشه این اتفاق نمی‌افتد. در بیشتر فیلم‌ها وقتی بازیگران وارد می‌شوند، تغییر شکل برای سازگار شدن آن‌ها به عهده کارگردان است.»

او ادامه می‌دهد: «اما ما در این فیلم یک کارگردان فوق‌العاده داشتیم و روند کاری من و جسیکا مشابه بود، به این معنی که همه تحقیقات را خودمان انجام می‌دادیم و بعد سعی می‌کردیم همه آن‌ها را دور بریزیم و بازی کنیم. این برای من حسی از صمیمیت داشت. همراه شدن با جسیکا به این شکل یک نکته واقعاً خارق‌العاده بود.»

منبع: نیوزویک

تماشای آنلاین فیلم پرستار خوب در نماوا