مجله نماوا، علیرضا نراقی

یکی از خصوصیات ماهوی تراژدی‌ها وجه تقدیری آنهاست که از کنترل انسان بیرون است. درست است که قهرمان تراژدی به واسطه اعمال و نواقص اخلاقی خود رخدادهایی را آگاه و ناخودآگاه به وجود می‌آورد، اما سلسله نتایجی که به وجود می‌آید در نهایت خارج از کنترل قهرمان است. در تراژدی‌های اصیل این وجه کنترل ناپذیر با امور ماورایی نیز اتصال دارد. در تراژدی‌های یونان باستان دخالت و خواست خدایان علیه انسان و ناتوانی و تنهایی بشر دربرابر آنهاست که سرشت و سرنوشت تراژیک را به وجود می‌آورد. اما در تراژدی‌های شکسپیری مسئله تقدیر تحت تسلط نیروهایی بیشتر جادویی و مرموز است که بیشتر از آنکه دینی باشند برآمده از وجوه پنهانی ذهن انسان‌اند و کارکرد اصلی آنها هشدار به قهرمان است. این عوامل جادویی در روند درام تراژیک شکسپیری با عنصر رؤیا ارتباط می‌گیرد و درون خود انسان جریان پیدا می‌کند. به همین دلیل تراژدی‌های شکسپیری نسبت به تراژدی‌های یونانی انسان‌محور و زمینی هستند. رؤیا و حضور مداوم آن در جریان درام معنایی جز تسلط ذهن و ذهنیات انسان بر امور واقع ندارد. در تراژدی «مکبث» این رؤیاهای شوم مکبث و همسر اوست که تقدیری تباه‌کننده را به وجود می‌آورد و در «هملت» نیز کابوس‌های هملت است که به طرزی گسست‌ناپذیر با افکار این جوان فسلفه‌باف ترکیب می‌شوند و تردید او را به سمت سلسله‌ای از رخدادهای ناگوار هدایت می‌کنند. هملت، جوانی مالیخولیایی و دچار بحران معناست که رؤیاهای او نیز در نسبت با این بی‌معنایی زندگی و فلسفه تلخ‌اندیش او معنا پیدا کرده‌اند. مهمترین چالش هر اقتباسی از «هملت» خاصه اقتباسی امروزی که عناصر معاصر زیست انسانی را به کار می‌برد به وجود آوردن فضایی رؤیایی با عناصری مرموز به شکلی باورپذیر و عقلانی است. کاری که واروژ کریم‌مسیحی در دومین اثر خود «تردید» در سال ۱۳۸۷ به خوبی میسر کرده است.

در فیلم «تردید» که بر اساس «هملت» ساخته شده است سیاوش با بازی بهرام رادان یک خانواده تاجر قدیمی و در رقابت با دیگر خانواده‌های ثروتمند دارد. او هم‌زمان با سوگ پدرش به علت خودکشی، انتظار سور ازدواج مادرش را می‌کشد و گویی این ترکیب سوگ و سور در بدو امر اصلی‌ترین عامل سرگشتگی روان‌شناختی سیاوش است. اما نکته‌ اصلی که این تشویش و احساس بد هملت/سیاوش را نسبت به ازدواج مادر با عمویش، در جریان عزای پدر به سمت تردیدهای شومی درباب جنایت و علت‌های مرگ پدر می‌برد، رویارویی با روح پدر است. کریم‌مسیحی در «تردید» با استفاده از مراسم زار و حلول روح در بدنی دیگر، سیاوش محقق درباب آیین‌ها و مراسم بومیان را به دنیای غریب مردگان و گفت‌وگو با ارواح می‌برد. این روند چنان تجسمی پیدا می‌کند که ذهنیت پژوهشگر و منطقی سیاوش را با جادو و عوامل ناشناخته ضدمنطق پیوند می‌دهد.

اما عنصر تقدیری مهمتر در فیلم «تردید» خود نمایشنامه هملت و یافتن خط قصه آن در روند رخدادهای زندگی سیاوش است. اینجا قهرمان پی به تحمیل روند داستان هملت در زندگی خود می‌برد. سیاوش متوجه می‌شود زندگی او بیشتر از رؤیا و خواست پدر به انتقام، تحت تسلط قصه و درامی است که گویی زندگی‌اش را در مشت خود گرفته است. به همین علت کار سیاوش کشف جزئیات تراژدی «هملت» در زندگی خود و تلاش برای برهم زدن این تقدیر از پیش نوشته است.

قصه‌ها الگوهایی هستند که از اساطیر نشأت می‌گیرند و زندگی ما را صورتبندی می‌کنند. هر روایتی بر آمده از الگوهای ذهنی راوی/انسان است و الگوهای ذهنی انسان همان‌هایی است که با آنها قصه می‌گوید؛ خود فراروی از الگوها نیز نیازمند قصه و کارکرد معنادار شخصیت‌های آن است. برای همین منبع تفسیر رؤیاها و تحلیل پریشانی‌های روان انسان برای فروید و دیگر روان‌کاوان – چه پیروان وفادار او و چه همکاران کمتر دنباله‌روی او- الگوهای داستان‌پردازی انسان در طول تاریخ است. چه این قصه‌ها را کهن الگو بنامیم، چه واکنش‌های شکل گرفته ذهن در برابر رخدادهای بی شکل واقعیت، چیزی از این حقیقت نمی‌کاهد که انسان تحت تسلط قصه‌ها است. «تردید» مبتنی بر همین رویکرد تحلیل روایت به جستجوی هملت در زندگی سیاوش می‌رود و اینگونه به اقتباس خود از «هملت» ساختار خودآگاه و البته قابل تغییر می‌دهد. جذابیت و هوشمندی فیلمنامه در اینجاست که منبع اقتباس، ارجاع و ادای دین، کارکردی داستانی و دراماتیک در بدنه فیلم پیدا می‌کند و خود به سؤال اصلی درام تبدیل می‌شود. آیا قهرمان فیلم «تردید» می‌تواند با کمک شخصیت‌های یاریگر مهتاب/ اوفلیا و گارو/ هوراشیو، از روند زندگی خود تراژدی‌زدایی کند و خود را از تقدیر پیش‌نوشته- تراژدی «هملت»- رها سازد؟ این وضعیت پیچیده و درخشان در فیلم «تردید» باعث شده است که اقتباس از این درام بسیار اقتباس شده به اثری منحصر به فرد و جذاب تبدیل شود که مخاطب مدام لایه‌های تازه‌ای در آن پیدا‌ می‌کند و روابط را به شکل عمیق‌تری تحلیل می‌کند.

طراحی فضا و میزانسن در هارمونی لباس‌ها، رفتارها، مکان و زبان و لحن گفتار، چنان پیش می‌رود که می‌توان تعادلی که میان انتزاع و واقعیت به وجود آمده است را درک و باور کرد. فیلم مدام به تئاتر ارجاع می‌دهد اما تنها برای اینکه تئاتر را تبدیل به یک مفهوم و کارکرد داستانی/نمایشی در روند فیلم کند. در فرم این ارجاع به تئاتر حضور دارد اما به شکلی سینمایی ترجمه شده است. علاوه بر تئاتر به مثابه مفهوم، تاریخ نیز با کارکردی چنین در «تردید» حضور دارد. تاریخ همچون تئاتر رسواکننده و یا به بیان بهتر گشایشگر حقایق است. تبلور تاریخ در فیلم «تردید» خاطرات بایگانی شده هستند. راز فیلم در ویرانه یک سینما و در سیطره عکس‌ها و اشیاء بایگانی شده و اسقاط کشف می‌شود. از دیگر سو دایی سیاوش که دانای حقایق و دست‌کشیده از دنیاست و از گنداب فساد خانوادگی جدا شده، در بایگانی شرکت مشغول کار است. بایگانی خاطرات جایی است که ریشه قصه‌های امروز در آن مدفون است و گویی سیاوش با احضار تاریخ همچون احضار روح پدر است که می‌تواند حقیقت را پیدا کند. این تاریخیت در تطابق با پژوهشگری سیاوش و ذهن تربیت شده و با دانش او وقتی کنار تقسیر افسانه‌وار رؤیا و جای پای جادو در سلسله منطقی رویدادها قرار می‌گیرد، جهانی ویژه را پدید می‌آورد که می تواند میان جادو و جنون از یک سو و عقلانیت و مداخله انسان از سوی دیگر تعادلی تازه برقرار کند و رویکرد مدرن فیلم به این صحنه منتهی به عاملیت انسان و رهایی او از سیطره قصه‌ها و اساطیر و تقدیر از پیش نوشته می‌شود. این روند گویی هملت را سرانجام پیروز تاریخ می‌کند و اوفلیا یا همان تم عشق را از میان همه خون‌ها و مرگ‌های متوالی نجات می‌دهد.       

تماشای «تردید» در نماوا