مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

قلب سریال جنایی روان‌شناختی «برج» (The Tower) را یک دروغ شکل داده است. یک افسر پلیس جوان در جریان تحقیق انضباطی اظهار می‌کند مکالمه‌ای را شنید که درواقع نشنیده بود. او پلیس بدی نیست، اما همان‌طور که سریال سه اپیزودی تلخ شبکه آی‌تی‌وی به‌وضوح نشان می‌دهد، تعاریف معمولی از درستی و نادرستی همیشه با حقایق امور پلیسی در دوران معاصر همخوانی ندارد.

کیت لندن، نویسنده «کالبدشکافی» (۲۰۱۵)، رمانی که مجموعه تلویزیونی «برج» بر مبنای آن ساخته شد، می‌گوید: «همه ما همیشه دروغ می‌گوییم. به‌طور کلی برای انسان‌ها گفتن حقیقت خیلی سخت است؛ بنابراین، اگر در حرفه‌ای مانند پلیس هستید که اصلاً نمی‌توانید دروغ بگویید، باید این را یاد بگیرید. باید به شما یاد داد که هیچ‌وقت دروغ نگویید، هرچقدر کوچک باشد، هرچقدر بی‌اهمیت به نظر برسد.»

لندن خودش این را خیلی خوب می‌داند. او بین سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۴، به مدت هشت سال، مأمور اداره پلیس متروپولیتن (لندن) بود، ابتدا با لباس فرم و بعد به‌عنوان یک پلیس کارآگاه و درنهایت به‌عنوان بخشی از یک تیم تحقیقاتی بزرگ در واحد فرماندهی قتل و جرائم جدی به کار خود در این حرفه پایان داد.

جما ویلان

او یک نیروی معمولی نبود. لندن در استافوردشایر زیر نظر پدرش، یک افسر نیروی هوایی سلطنتی، مردی «باهوش، اما به‌شدت ناامید» و مادرش که پرستار بود، بزرگ شد. او بعد به مدرسه گرامر و سپس دانشگاه کمبریج رفت، جایی که در اواسط دهه ۱۹۸۰ وارد دنیای بازیگری شد و در کنار هیو بونه‌ویل، ستاره سریال «دانتون ابی» و دومینیک درامگول که بعدها مدیر هنری شکسپیرز گلوب شد، اجرا می‌کرد. سپس به پاریس رفت و در مدرسه معروف فیلیپ گولیه («مدرسه دلقک»، جایی که ساشا بارون کوهن و خیلی‌های دیگر حرفه خود را آموختند) مشغول تحصیل شد. لندن بعد چند سال مدیر یک موسسه تئاتر بود که در سراسر انگلستان نمایش‌هایی به صحنه می‌برد و جوایزی نیز دریافت کرد. او سپس ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد.

اما درحالی‌که در اواخر ۳۰ سالگی برای یک شرکت مسکن کار می‌کرد، به‌طور اتفاقی به رئیس هیئت‌مدیره شرکت که قبلاً یک پاسبان ارشد بود گفت همیشه به کار پلیسی خیلی علاقه‌ داشته است. نویسنده که حالا پنجاه و چند ساله است، به یاد می‌آورد: «او گفت: “خوب، پس چرا یک مأمور پلیس نیستی؟”»

لندن تردید داشت، اما پلیس سابق او را تشویق کرد و گفت می‌تواند یک پلیس «فوق‌العاده» باشد. به‌این‌ترتیب، بعد از چند مکالمه پرتنش با شوهرش که از این تصمیم وحشت‌زده‌ شده بود، درخواست داد در اداره پلیس لندن استخدام شود.

این یک تغییر مسیر کامل بود. چه چیزی باعث شد لندن چنین حرکت رادیکالی انجام دهد؟ او درحالی‌که در آپارتمان یکی از دوستانش در شمال لندن یک فنجان قهوه در دست دارد، می‌گوید: «یکی از دوستان من در کمبریج به قتل رسید و آن اتفاق برای من خیلی تکان‌دهنده بود. قاتل او سال‌ها شناسایی نشد… نمی‌دانم، ذهنم واقعاً درگیر این موضوع شد که ما آدم‌ها چقدر به دنبال عدالت هستیم.»

دوست لندن به‌عنوان بخشی از دوره تحصیلات خود در رشته زبان، برای یک سال به هامبورگ رفته بود که روزی هنگام عبور از یک پارک مورد تجاوز قرار گرفت و بعد او را خفه کردند. لندن درحالی‌که چشمانش ناگهان پر از اشک می‌شود، می‌گوید: «هولناک بود. او یک دختر دوست‌داشتنی بود، آخرین کسی که به ذهنتان می‌رسد اتفاق بدی برایش بیفتد. قتل او تأثیر زیادی روی من گذاشت. تا آن زمان واقعاً متوجه نشده بودم که کار پلیس چیست، یا چرا وجود آن ضروری است و بعد مثل این بود، “خوب، درست است، به همین دلیل ما پلیس داریم. ما به آن‌ها نیاز داریم، گندش بزند!»

خیلی زود معلوم شد لندن در کار پلیسی خیلی خوب است. او با چشمان سبز و درشت و موهای طلایی کوتاه شباهت عجیبی به جولیت براوو پلیس زن تلویزیونی در دهه ۱۹۸۰ دارد و هنوز با ادبیات عامیانه پلیسی حرف می‌زند.

حرفه سوم و فعلی او تقریباً تصادفی بود. لندن توضیح می‌دهد: «به خانه می‌آمدم و روزهای خیلی شلوغی داشتم. باید همه‌چیز را یادداشت می‌کردم.» او به‌ویژه مشتاق بود چیزی بنویسد که نشان دهد اشتباهات کوچک و به‌ظاهر جزئی چطور می‌تواند مشکلات «عظیم» به همراه داشته باشد.

«کالبدشکافی» و «برج» هر دو با یک «مشکل عظیم» شروع می‌شوند: مرگ دو نفر – یک پلیس کهنه‌کار و یک دختر نوجوان – که از پشت‌بام یک برج در جنوب شرقی لندن افتاده‌اند. لیزی گریفیث، افسر پلیس تازه‌کار (که در سریال نام او به لیزی آداما تغییر کرد) و یک پسر پنج ساله در پشت‌بام زنده مانده‌اند.

چند ساعت بعد، لیزی (با بازی طاهره شریف) ناپدید می‌شود و گروهبان کارآگاه سارا کالینز (جما ویلان) مسئول تحقیق و بررسی درباره زنجیره‌ای از وقایع می‌شود که درنهایت دو افسر پلیس و دو کودک را به پشت‌بام برج رساند.

آنچه آشکار می‌شود، مضامینی چون اعتماد بین مردم و پلیس، پنهان‌کاری در اداره پلیس و نژادپرستی و تبعیض جنسی از سوی برخی مأموران، هم نسبت به غیرنظامیان و هم نسبت به همکاران را در برمی‌گیرد. «کالبدشکافی» مدت‌ها قبل از قتل سارا اورارد نوشته شد، اما ارتباط کتاب با آن پرونده ویران‌کننده آشکار است.

کیت لندن

آیا لندن درک می‌کند چرا وین کوزنز، افسر پلیسی که در مارس ۲۰۲۱، اورارد را ربود، به او تجاوز کرد و به قتل رساند، با این که در ۲۰۱۵ به خاطر عورت‌نمایی و از قرار معلوم داشتن لقب «تجاوزگر» به خاطر این که رفتارش باعث ناراحتی برخی از افسران زن می‌شد، مورد بازجویی قرار گرفت، همچنان در پلیس لندن خدمت می‌کرد؟

لندن کلمات خود را به‌دقت ارزیابی می‌کند و پیش از پاسخ دادن خیلی فکر می‌کند. او درنهایت می‌گوید: «مسئولان ارشد پلیس واقعاً خیلی مهم هستند. من برای گزارش یک مورد که در آن فردی کاری انجام داده بود – نمی‌گویم چه کار – پیش مقام مافوق خودم رفتم و او گفت: “ما باید مورد او را گزارش کنیم” وحشتناک بود، کار آسانی نبود، اما من یک نفر را داشتم که به او احترام می‌گذاشتم و او گفت: “نه. حقیقت را بگو.”»

او اعتقاد دارد در اغلب اوقات، مأموران برای پرهیز از درگیری، خراب کردن موقعیت کاری خود یا آسیب رساندن به روابط خود با همکارانشان، از صحبت کردن هراس دارند.

لندن می‌گوید: «در “برج” آدم‌ها صحبت نمی‌کنند، “نه” نمی‌گویند و ازنظر تاریخی می‌دانیم در هر جایی که اتفاقات بدی می‌افتد، آدم‌های خوب باید پا پیش بگذارند و حرف بزنند و وقتی این کار را نمی‌کنند، فاجعه روی می‌دهد. “برج” یک داستان است. این که بگوییم تمام پلیس‌ها مانند پلیس‌ها در “برج” هستند مثل این است که بگوییم همه شاهان مثل لیر هستند، اما باید چیزهایی سر جای خودش باشد تا آدم‌ها راحت‌تر صحبت کنند و کار درست را انجام دهند.»

آیا آن‌طور که برخی ادعا می‌کنند، به نظر او پلیس لندن به‌صورت سازمانی زن‌ستیز است؟ لندن پاسخ می‌دهد: «بله تبعیض جنسی هست. برخی رفتار بدی دارند و باید جلوی آن‌ها گرفته شود، اما از سوی دیگر ما یک کمیسر زن، پاسبان‌های ارشد زن و درمجموع زنانی داریم که واقعاً کارهای خوبی انجام می‌دهند. ضمن این که حدود ۴۰ درصد کسانی که در پلیس لندن استخدام می‌شوند، زن هستند. من در دوران خدمت خودم، هم چیزهای خوب دیدم هم بد. سه نفر از گروهبانان مافوق نمی‌توانستند نسبت به پیشرفت، ارتقاء و دادن فرصت‌ها به من خیلی نگاه مثبتی داشته باشند.»

انتظار نمی‌رود بسیاری از تماشاگران «برج» با دیدن سریال برداشت مثبتی از پلیس داشته باشند. لندن می‌گوید: «نه و فکر می‌کنم نویسندگان باید تلاش کنند نسبت به شهرت پلیس نگاهی توأم با بازدارندگی و ارتقاء‌بخشی داشته باشند. آن‌ها باید داستان‌های هیجان‌انگیز و گیرا تعریف کنند. ما امیدواریم “برج” به برخی از مسائل مربوط به پلیس بپردازد و مردم را به فکر وادار کند.»

زنی که با شغلش ازدواج کرده است

بازی در نقش سارا کالینز برای جما ویلان اهمیت زیادی داشت. پس از سال‌ها فعالیت به‌عنوان یکی از قابل اعتمادترین بازیگران نقش‌های مکمل در تلویزیون، در سریال‌هایی مانند «بازی تاج و تخت» (در نقش یارا گریجوی، یک زن جنگجو)، «جنتلمن جک» (در نقش خواهر محافظه‌کار شخصیتی متکبر با بازی سوران جونز) و «کشتن ایو» (جایی که نقش دختر فیونا شاو را بازی کرد)، او درنهایت در نقش اصلی ظاهر شد.

چیزی که به‌سرعت در «برج» – با متنی نوشته پاتریک هاربینسون («۲۴» و «هوملند») – مشخص می‌شود این است که گروهبان کارآگاه کالینز یک زن در دنیای مردانه است و زنی که باید مراقب خودش و همنوعانش باشد.

ویلان ۴۱ ساله می‌گوید: «سریال با نکات ظریفی سر و کار دارد، تبعیض جنسی و نژادپرستی سیستماتیک، شیوه‌ای که مسائل را قضاوت می‌کنیم، نوع حرف زدن با هم، این که چگونه به روش‌های مختلف با رویدادها مواجه می‌شویم و این که حق با چه کسی است و چه کسی اشتباه می‌کند.»

او اذعان می‌کند شاید شخصیت خودش لزوماً بهترین قاضی چنین چیزهایی نباشد. ویلان می‌گوید: «قطب‌نمای اخلاقی سارا کالینز سیاه و سفید، بالا و پایین است. در پلیس فضای زیادی برای قضاوت‌های ظریف و متفاوت وجود دارد. هیچ‌چیز درست یا غلط نیست. این یک مایع شگفت‌انگیز است که باید با آن دست و پنجه نرم کرد.»

ویلان در توصیف شخصیت کالینز می‌گوید: «او کاملاً با شغلش ازدواج کرده است. در عشق خیلی موفق نیست. برای همین واقعاً خودش را وقف کارش کرده است. او خانواده‌ای ندارد که درباره‌ آن صحبت کند. با کارش زندگی می‌کند و نفس می‌کشد و واقعاً به ساعات روز توجه ندارد. اگر لازم باشد برای مأموریت جایی برود، فوراً این کار را انجام می‌دهد. او از چیزی فراری است. هیچ‌کس نمی‌داند از چی؟ مدت زیادی است که این کار را انجام می‌دهد، در کارش خوب است و خودش این را می‌داند، اما همچنان در یک دنیای مردانه‌ کار می‌کند.»

ویلان ادامه می‌دهد: «خوشم می‌آید که او سعی نمی‌کند جوری باشد که دیگران دوستش داشته باشند. فکر می‌کنم خیلی از زنان تلاش می‌کنند مورد پسند باشند، اما سارا اصلاً سعی نمی‌کند. او فقط می‌کوشد کار را به بهترین شکل ممکن انجام دهد و بهترین نتیجه را از گروه خود بگیرد، اما همه به شیوه او کار نمی‌کنند. تعدادی از آن‌ها زندگی بیرون از کار دارند.»

از همان اپیزود اول سریال، محدودیت‌های موقعیت سارا در یک فرهنگ به‌شدت مردانه، مشهود است. قلدرمآبی همچنان در دنیای سارا نمود دارد. آیا ویلان در دنیای بازیگری نیز چنین فضایی را تجربه می‌کند؟

«فکر می‌کنم اوایل شاید. کنایه‌ها و چیزهایی شبیه آن خیلی بیشتر بود، حرف‌هایی که حالا دیگر هیچ‌وقت نمی‌شنوید. حرف‌هایی که در آن زمان شاید در حد “خوشمزگی” می‌دیدید و نادیده می‌گرفتید، حالا دیگر زده نمی‌شود. دیگر جایی برای آن حرف‌ها نیست. این یک نکته عالی است. خوشبختانه من هرگز با بدزبانی یا یک موقعیت وحشتناک در محل کار مواجه نشدم. اگر هم چنین اتفاقی بیفتد و حس کنم چیزی برایم مفید نیست، اتاق را ترک می‌کنم. من هرگز احساس خطر نکرده‌ام.»

«برج» گواه دیگری بر این است که حالا زنان در جلو و مرکز صفحه‌نمایش حرکت می‌کنند. آن‌ها دیگر فقط برای حمایت از بازیگر اصلی مرد آنجا نیستند. هیچ نمونه‌ای بهتر از سریال «جنتلمن جک» بی‌بی‌سی نیست. ویلان تابستان ۲۰۲۱ درست پس از پایان تصویربرداری «برج» در فصل دوم این مجموعه تلویزیونی قرن نوزدهمی بازی کرد.

او اذعان می‌کند: «فکر می‌کنم مثل خیلی از موارد در حرفه‌ای مانند این، شما از موقعیت ترس می‌آیید، ولی نمی‌خواهید جریان کاری خود را متوقف کنید. فرهنگ در میان گذاشتن مسائل برای کمک کردن به دیگران اهمیت دارد. مطمئناً یک خط باریک است. قرار نیست بیش‌ازحد موارد خود را به اشتراک بگذارید، اما در این حد که “فلان مسئله برای من اتفاق افتاد، اما از آن عبور کردم. اگر تو هم این مشکل را داری، ناامید نباش. می‌توانی از آن عبور کنی. کار سختی است، اما می‌توانی.” فکر می‌کنم این یک نکته مثبت برای به اشتراک گذاشتن با مردم است.»

در جریان سریال، چند افسر از اصول شخصی خود پیروی می‌کنند که با درجات مختلف موفقیت همراه است. برای ویلان، همه‌چیز این است که تماشاگر وادار شود از خودش سؤال‌هایی بپرسد. «فکر می‌کنم این یک نقطه پرش خوب برای مردم است که بپرسند “اگر من بودم چه کار می‌کردم؟”»

منبع: تلگراف، هرالد

تماشای سریال «برج» در نماوا