مجله نماوا، یزدان سلحشور

یک. «اجاره‌نشین‌ها»ی داریوش مهرجویی در سال ۱۳۶۶ منتشر شد یعنی ۳۶ سال قبل و با توجه به اینکه تعدادِ کمی از فیلم‌های دهه ۶۰ شمسی، هنوز در حافظه‌ها باقی مانده‌اند و تعداد خیلی کمتری، هنوز این قدرت را دارند که مخاطبانِ امروزی را قانع کنند که دوباره این فیلم‌ها را ببینند، برای اینکه دوباره درباره‌اش نوشته شود و نسل امروز هم آن نوشته را بخوانند، طبیعتاً شانس اندکی با خود دارد! اما «اجاره‌نشین‌ها» را بارها می‌توان دید بی آنکه چندان نیازمندِ تعریف و تمجید منتقدان باشد. چرا؟ چون کمدی‌ست؟ چون «زیرگفتارهای فیلم» در سال ۱۴۰۲، دیگر نیازی به توضیح و تفسیر ندارند؟ چون فیلم خیلی روانی‌ست و شما یک فیلم دو ساعته را می‌بینید بدونِ اینکه دائم به ساعت‌تان نگاه کنید که کی تمام می‌شود؟ چون کلاس بازیگری خیلی بالایی دارد و بهترین‌های سینمای ایران در آن دوره زمانی، بهترین بازی‌های خودشان را به نمایش گذاشته‌اند؟ چون به رغم فقر شدید جلوه‌های ویژه در آن دوره از سینمای ایران، همه وقایع‌اش از ترکیدن لوله و خراب شدن دیوار گرفته تا انفجار مغازه و بعدش خراب شدن منبع آب و جاری شدن سیل در راه‌پله‌ها‌ و با آب پایین آمدن بازیگران و خراب شدن کل ساختمان، خیلی طبیعی از آب درآمده؟ چون فیلم‌نامه‌ی خیلی خوبی دارد؟ چون از فیلم‌های هم‌روزگار خود خیلی جلوتر است؟ چون «مهرجویی کارگردان» در این فیلم، احتمالاً خیلی بیشتر از باقیِ آثارش، خودی نشان داده؟ خُب، همه‌ی این‌ها مهم‌اند اما به نظرم مهم‌ترین عامل [لااقل برای نسل تازه‌ی تماشاگران این فیلم] این باشد که فیلم به رغم ممیزی‌های شدید و خارج از قاعده‌ی دهه شصت [به هر دلیلی که الان مَدِ نظرِ من نیست که به آن بپردازم]، قصدش بدل شدن به یک اعلامیه‌ی سیاسی تند یا نرم نیست، فقط ما را وادار می‌کند که در عینِ خندیدن به وضعیتِ دشوار خودمان [به عنوان انسانی از قاره کهن]، ته‌اش، در خلوتِ خودمان کمی گریه کنیم.

دو. مهرجویی هیچ وقت در ژانر وحشت یا دلهره فیلم نساخت [گرچه در بخش‌هایی از کابوس‌های فیلم «هامون» این تمایل را می‌بینیم یا حتی در «اجرا»ی بخش‌هایی از «اشباح»] با این همه، با مرگش این بخش از کارنامه هنری‌اش را کامل کرد [گرچه ناخواسته؛ همه‌ی ما در قاره کهن، بخشی از این روند ناخواسته هستیم] مهرجویی چندان به آزمودن ژانرهای مختلف علاقه نداشت [در ایران هم معمول نبود حتی در «موج نوی سینمای ایران»] او بیشتر دل‌بسته درام اجتماعی بود با این همه او یک کمدی، به معنای کامل کلمه، در کارنامه‌اش دارد که آن هم «اجاره‌نشین‌ها»ست [گرچه فیلم اول کارنامه‌اش یعنی «الماس ۳۳» هم یک «پارودی»ست اما بیشتر فیلمی «خنده‌دار» به شیوه فیلم‌های خنده‌دار سینمای بدنه‌ی پیش از «موج نو» است البته خیلی پرزرق و برق‌تر] اینکه چرا او بعد از بازگشت از فرانسه و در روزگاری که تحسین فیلم «گاو» [که سرمشق «سینمای موج نوی ایران» قرار گرفت] توسط بنیان‌گذار انقلاب اسلامی [که همین تحسین، از تعطیلی سینما توسط مخالفان این هنر در ایران جلوگیری کرد] باعث شده بود از هر ۱۰ فیلمی که ساخته می‌شد، ۵ فیلم، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، تقلیدی از فیلم «گاو» باشد، یک درام روستایی دیگر را نساخته، کمی عجیب به نظر می‌رسد. واقعاً آن موقع چه اتفاقی افتاد؟

سه. مهرجویی به فرانسه رفته بود که ماندگار شود. می‌گوید: «حالا که فکرش را می‌کنم، می‌بینم آن روزها از خوش‌ترین ایامِ دوره تبعید ناخواسته‌ام به فرانسه بود. روزهایی که همه چیز به التهاب و انقلاب آغشته بود و زندگی ما در گرداب تحولات می‌چرخید آنجا برای گذران وقت گاهی با دوستان قدیمی در غربت دور هم جمع می‌شدیم و مهمانی می‌گرفتیم. مهمان‌ها همه مثل هم بودند؛ علاف و مهاجر و شاعر و فیلسوف و زبان‌شناس و نقاش و فیلم‌ساز که از بد حادثه آنجا به پناه آمده بودند.» بعد غلامحسین ساعدی به پاریس آمد کسی که داستان‌نویسی، نمایشنامه‌نویسی و موج نوی سینمای ایران، بسیار مدیون او بودند. به روایت مهرجویی: «همان روز اولی که مرا دید گفت داریوش برایت یک داستان عالی دارم گفت اسمش را گذاشته خانه باید تمیز باشد. گویا اصلاً به این عشق آمده بود که با هم کار بکنیم» این طرح، آخرش، «مولوس کورپوس» نام گرفت و حتی کمک‌هزینه ساخت از مرکز ملی سینمای فرانسه CNC هم گرفت اما ساخته نشد. در نهایت مهرجویی، مستندی ساخت به نام «سفر به سرزمین آرتور رمبو» که آن فیلمی نبود که مدِ نظرش باشد. از ایران هم دائم پیغام می‌رسید که برگردد اوضاع برای فیلم‌سازی مناسب است. «محمدمهدی دادگو و عزت‌الله انتظامی مرتب پیغام می‌دادند و دعوت می‌کردند برگردم. ما هم با هول و ولا برگشتیم و دیدیم اوضاع برعکس تبلیغات غلطی که آنجا بر ضد ایران در جریان بود، چندان هم نامساعد نیست.» البته کار، آن قدرها هم ساده پیش نرفت. زمانی بود که برای تصویب فیلم‌نامه، مو را از ماست بیرون می‌کشیدند و در نهایت، فیلم‌نامه اجاره‌نشین‌ها تصویب شد. ساعدی در همان روزهای نخست فیلم‌برداری این فیلم، چشم از جهان فرو بست؛ بنابراین، انتخابِ ساختِ یک کمدی، چندان دستِ مهرجویی نبود اما «اجرا»ی کار، به انتخاب او بود و شاید نوعی جواب بود به آنهایی که او را با ساخت «گاو»، دسیکای ایران نامیده بودند و او هم تصمیم گرفته بود، همانند دسیکا ثابت کند که کمدی را هم، خوب می‌سازد. [در ایران، اغلب «دسیکا» را با «دزد دوچرخه» می‌شناسند در حالی که تعداد کمدی‌های او در کارنامه‌اش، بیشتر از درام‌های اجتماعی اوست.]

چهار. ساختِ «اجاره‌‌نشین‌ها» چندان ساده پیش نرفت از میان همکاران قدیمی علی نصیریان، بازی در نقشی را که بعداً ایرج راد آن را بازی کرد، قبول نکرد. از طرف دیگر، ساختِ فیلمی پربازیگر که باید از جلوه‌های ویژه‌ی خوب بهره می‌برد در آن شرایط جنگی، سنگ بزرگی بود، نشانه‌ی نزدن! مهرجویی این سنگ را به شیوه خودش زد. ایرج راد می‌گوید: «در آن سال‌ها فیلمبرداری اجاره‌نشین‌ها نسبت به ساخت دیگر فیلم‌ها بیشتر طول کشید. برای این فیلم سینمایی بیش از ۳ ماه مشغول به کار بودیم. مجبور بودیم خودمان به جای بدلکار بازی کنیم. برای فیلمبرداری از دو ساختمان استفاده می‌کردیم، بخش درونی ساختمان در خیابان پیامبر بود که در آن زمان تنها یک بیابان بود، طوری که عزت‌الله انتظامی می‌گفت اگر یک شب فیلمبرداری طول بکشد، ممکن است گرگ‌ها ما را تکه‌پاره کنند! ساختمان بیرونی و نمای ظاهری ساختمان هم روبروی نیروگاه برق آلستوم بود که تمام اطراف این نیروگاه هم بیابان بود. یک سری از مسائل و مشکلاتی که کاراکترهای فیلم با آن درگیر بودند، شکل واقعی داشت. مثلاً در سکانسی که قرار بود کتابخانه روی سر من خراب شود، این اتفاق به‌طور واقعی و با کتابخانه‌ای از جنس نئوپان سنگین رخ داد. طوری که در اولین برداشت خراب شدن کتابخانه روی سر من، یک چوب سنگین روی سرم افتاد و من برای چند دقیقه سر صحنه فیلمبرداری بیهوش بودم. سکانس دیگری که بدون استفاده از بدل‌کار، بازیگران در آن حضور داشتند، راه افتادن آب در راه‌پله‌های ساختمان بود. برای گرفتن این سکانس منبع آب بزرگی در نظر گرفته شده بود و ما جلوی مسیر جریان آب قرار می‌گرفتیم و در منبع آب را باز می‌کردند و آب با فشار بالا ما را با خود می‌برد. هرچند این فیلم سینمایی پر از حادثه بود اما هیچ گونه اسپشیال افکتی برای گرفتن این سکانس‌ها وجود نداشت. حتی زمانی که تلفن در دستان اکبر عبدی منفجر می‌شود، از بدلکار استفاده نشد و خودش این سکانس را بازی کرد. تمامی سکانس‌هایی که در این فیلم گرفته شده واقعاً اتفاق افتاد و بارها و بارها بازیگران در این فیلم صدمه دیدند.»

پنج. مهرجویی مثل هر فیلم‌ساز تأثیرگذارِ دیگری، کارنامه‌ی سینمایی پرفراز و نشیبی دارد با این همه آن چه مسلم است «اجاره‌نشین‌ها» از آثار برجسته اوست؛ فرصتی برای دمی خندیدن به مشکلات انسان جهانِ سومی، در جهانِ سینمایی تلخ او که با شیوه مرگش تلخ‌تر هم شد.

تماشای «اجاره‌نشین‌ها» در نماوا