مجله نماوا، فرهاد خالدی نیک

«شکست ناپذیر» (Invictus) درامی زندگی نامه‌ای، تاریخی و ورزشی است که بخش‌هایی مهم از دوران زندگی نلسون ماندلا را به تصویر می‌کشد. دورانی که ماندلا پس از تحمل ٢٧ سال زندان، کار اجباری و اسارت در بند رژیم نژاد پرست آپارتاید، به  مقام ریاست جمهوری آفریقای جنوبی انتخاب شده و حالا باید ماموریت تاریخی خود را به انجام برساند. ماموریتی که از نقش تاثیرگذار او در ایجاد اتحاد و همدلی میان سیاه‌پوستان و سفیدپوستان آفریقای جنوبی حکایت می‌کند و کلینت ایستوود در مقام کارگردان و یکی از تهیه‌کنندگان فیلم، بار دیگر توانایی‌هایش را در نمایش تصویری غرورانگیز از یک قهرمان دوست‌داشتنی نشان می دهد. ایستوود در این راه تلاش چندانی برای به تصویر کشیدن دوران زندان و سختی‌های زندگی پر فراز و نشیب نلسون ماندلا به خرج نمی‌دهد. فیلم او بیش از آن که در ستایش مقاومت و تلاش‌های ماندلا باشد، اثری است درباره‌ی هوش و درایت مردی که با عملکرد تحسین‌برانگیزش، سیمای یک رهبر واقعی را به نمایش گذاشته و جامعه‌ای دارای اختلافات اساسی و تضادهای گوناگون فکری و عقیدتی را به سر منزل مقصود می‌رساند. رهبری که اگر می‌خواست می‌توانست انتقام سال‌ها تبعیض نژادی و عمر از دست رفته‌اش را از سفیدپوستانی که در حق او و سیاهان جفاها کرده بودند را بگیرد ولی او راه و روش و فلسفه‌ی خودش برای مدیریت بر قلب‌ها را داشت.

کلینت ایستوود «شکست ناپذیر» را در سال ٢٠٠٩ بر اساس کتابی با عنوان «بازی‌دادن دشمن: نلسون ماندلا و بازی‌ای که یک ملت را ساخت» نوشته جان کارلین به تصویر کشید. عنوان این فیلم اما برگرفته از شعر «شکست‌ناپذیر»، سروده ی ویلیام ارنست هنلی است که ماندلا آن را در سال‌های زندان بر روی تکه‌ای کاغذ به همراه داشت: «من ازهر خدایی که هست، تشکرمی‌کنم / برای روح شکست‌ناپذیرم…/ هیچ اهمیت ندارد، گذرگاه چه اندازه دشوار است/ چه اندازه، نامه اعمال مملو از مجازات است/ من، ارباب سرنوشت خود هستم/ من، ناخدای سرشت خویشتنم!». این نکته‌ای است که در جریان بازدید بازیکنان راگبی از زندان و سلول انفرادی ماندلا به آن اشاره‌ای هنرمندانه می‌شود، بدون آن که خللی به روند قصه‌ی فیلم وارد شود. قصه‌ای که به نظر می‌رسد قصد ندارد به بیراهه برود و کاملاً در خدمت روایت آن چه که بر تیم راگبی اسپرینگبوکز گذشته است، قرار دارد. تیمی متشکل از سفیدپوستان و با حضور تنها یک سیاه‌پوست که پس از قهرمانی ناباورانه در جام جهانی راگبی آفریقای جنوبی، به نماد وحدت و پیروزی اراده‌ی یک ملت تبدیل شد. ملتی که پس از انتخاب نلسون ماندلا می‌رفت به سوی حاکمیت مطلق سیاه‌پوستان گام بردارد، با تدابیر خاص و سرشار از بزرگواری و بخشش ماندلا، نه تنها از دو قطبی شدن نجات یافت بلکه به ملتی یکپارچه بدل شد که می‌توانست هر غیرممکنی را ممکن کند. رهبری که تمام مردم کشورش را خانواده‌ی خود می‌دانست و از استراتژی ورزش به نحو احسن بهره برد تا جامعه‌ی آرمانی مورد انتظارش را شکل ببخشد و پاسخ مناسبی به منتقدانی بدهند که می‌پرسیدند: «او می‌تواند انتخابات را ببرد اما آیا توان اداره کشور را دارد؟»

فیلم چند سکانس کلیدی دارد. از سکانس ملاقات ماندلا (با بازی تماشایی مورگان فریمن) با فرانسو پینار (کاپیتان تیم راگبی) گرفته تا سکانس‌های مربوط به برگزاری کلاس آموزش راگبی برای کودکان و نوجوانان و گسترش کارزار «یک تیم، یک کشور». کارزاری که با هدایت و حمایت ماندلا به سرعت تاثیرش را می‌گذارد و آن سکانس‌های پرشکوه پایانی را رقم می‌زند. با این وجود یکی از جالب توجه‌ترین سکانس‌های فیلم شاید سکانس حضور غیرمنتظره ماندلا بر سر تمرینات تیم و خطاب کردن بازیکنان با اسم کوچک و خوش و بش کردن با آنان باشد. بازی تماشایی مورگان فریمن در این سکانس به خوبی حسی سرشار از شکوه و غرور را منتقل می‌کند و راه را برای باورپذیر کردن اتفاقات بعدی فیلم هموار می‌کند.

در عین حال ایستوود و آنتونی پکهام (فیلمنامه‌نویس فیلم) از سایر شخصیت‌های اصلی و فرعی نیز غافل نمی‌شوند و قصه‌ی نه چندان پر پیچ و خم «شکست ناپذیر» را بر مبنای کنش‌ها و واکنش‌های سایر شخصیت‌ها نیز به پیش می‌برند. شخصیت‌هایی از قبیل محافظان رئیس‌جمهوری یا بازیکنان راگبی که هر کدام به نوعی تحت تاثیر رفتار و منش ماندلا قرار می‌گیرند. به عنوان مثال می‌توان به شخصیت فرانسوا پینار با بازی مت دیمون اشاره کرد. یکی از شخصیت‌های کلیدی فیلم که در واقع ماموریت می‌یابد خواسته‌های مادیبا (لقب نلسون ماندلا) را در تیم راگبی آفریقای جنوبی پیاده کند. از آن دست شخصیت‌هایی که با حضور و نقش کاریزماتیک خود می‌توانند یک گروه یا مجموعه را طوری هدایت کنند که دیر یا زود طعم شیرین پیروزی و موفقیتی خیره‌کننده را بچشند. از این رو «شکست ناپذیر» را می‌توان فیلمی مناسب جهت نمایش و آموزش در سازمان‌ها و شرکت‌ها دانست. فیلمی که در خلال قصه‌ی کنجکاوی برانگیزش، اصول مدیریت و شیوه‌های رهبری را آموزش و درواقع درس زندگی می‌دهد. درس آشتی، بخشش، انگیزه‌بخشی و راه و روش هدایت تیم به سمت تحقق اهداف از پیش تعیین شده!

فیلم مملو از صحنه‌های هیجان‌انگیزی از ورزش راگبی است. صحنه‌هایی که با الهام از بازی‌های تاریخی جام‌جهانی راگبی آفریقای جنوبی، طراحی و به تصویر در آمده‌اند و نقش پررنگی در ایجاد تعلیق و جذابیت‌بخشی هر چه بیشتر به فیلم ایفا می‌کنند. راگبی  ورزشی خشن و پرهیجان است و این که ایستوود، چنین استادانه از پس کارگردانی و باورپذیر ساختن سکانس‌های ورزشی برآمده، نشان از تسلط کامل این فیلمساز بر تمامی اجزای فیلمش دارد. فیلمسازی که در یکی از صحنه‌های فیلم در میان تماشاگران شاد و سرمست از پیروزی دیده می‌شود و به نظر می‌رسد قصد پیرشدن ندارد و با بالا رفتن سن، گویی بنجامین باتن‌وار جوان می‌شود و هر بار چیزی برای غافلگیر ساختن علاقه‌مندان و مخاطبان آثارش دارد.

مورگان فریمن و مت دیمون برای بازی در «شکست ناپذیر» نامزد کسب جایزه اسکار در سال ۲۰۱۰ شدند. «شكست‌ناپذیر» در میان نامزدهای دریافت شصت‌وهفتمین دوره جایزه گلدن گلوب هم در سه بخش نامزد شد؛ بهترین فیلم درام، بهترین نقش اول برای مورگان فریمن و بهترین نقش مكمل مرد برای مت دیمون. فیلمی که حالا فرصت تماشایش با زیرنویس فارسی در پلتفرم نماوا فراهم شده و پس از گذشت یک دهه از ساخت آن، هنوز تماشایی، تاثیرگذار و قابل تامل می‌نماید.

تماشای این فیلم در نماوا