مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

بهرام توکلی در مجموعه‌ای از فیلمنامه‌های نگارش شده‌اش علاوه بر توجه به اقتباس ادبی و سینمایی از شاهکارهای این دو هنر، تلاش داشته تا توجهی ویژه به روان‌شناسی شخصیت زنان و تحلیل سبک زندگی و نگرش آنها انجام دهد. حاصل این توجه دراماتیک به زندگی زنان، خلق شخصیت‌هایی است که دارای حفره‌هایی مشخص در زندگی خود هستند و خلا و کمبودهایی را در رفتارها و گفتارهای خود نشان می‌دهند. به بهانه پخش سریال «مترجم» از نماوا فرصت مناسبی ایجاد شده تا به ۵ شخصیت‌پردازی زنانه ماندگار در کارنامه بهرام توکلی نگاهی بیندازیم.

۵/ رویا – «پرسه در مه» با بازی لیلا حاتمی

شخصیت رویا در فیلم «پرسه در مه» از پیچیده‌ترین شخصیت‌هایی است که از سوی بهرام توکلی خلق شده است. به‌واقع اگر ملاک تحلیل این شخصیت را نریشن دقایق ابتدایی شخصیت امین در حالت کم بدانیم، رویا در وهله اول در وجه تجسم و ذهنیت امین به مخاطبان شناسانده می‌شود. یعنی رویا در مرحله اول از زاویه دید امین به مخاطبان معرفی می‌شود که در این زاویه دید رویا یک بازیگر تئاتر است که خاطرات مهمی از زندگی امین را ساخته و در نگرش امین یک یار و همراه است. در زاویه دیگر، رویا تصویری از یک زن است با همان مختصاتی که باید داشته باشد. یعنی زنی که با شوهرش رفیق است، دلسوز اوست و تلاش دارد تا چالش‌ها و مشکلات روحی و ذهنی او را برطرف سازد اما در جایی سرانجام کم می‌آورد و وقتی واکنش‌های عجیب امین را می‌بیند از ادامه زندگی با او دلسرد می‌شود. حجم این دلسردی تااندازه‌ای است که رویا حقیقت بارداری خود را در ابتدا از امین مخفی می‌کند و تلاش دارد تا بنای ویران شخصیت او را بکوبد و از نو بسازد. به‌واقع بسان همان پلان ریزش معدن روی امین که باعث به کما رفتن او می‌شود، همه تلاش آدم‌ها و به‌ویژه رویا برای این است تا امین از پرسه‌زدن در مه پرهیز کند و به روشنایی‌های زندگی سلامی دوباره دهد البته اگر صداهای مزاحم پخش شده در ذهن او اجازه بازگشت را به امین بدهد. سرانجام رویا با مرگ امین به‌نوعی از یک پیله رنجوری و افسردگی خود را می‌رهاند و به‌مانند همان پلان رقص و خنده با دخترش در ساحل دریا به سبک‌بالی می‌رسد.

۴/ یلدا – «اینجا بدون من» با بازی نگار جواهریان

«اینجا بدون من» یک درام روان‌شناسانه بسیار ساده است که بدون تکلف با مخاطب خود روبرو می‌شود و در پرداخت شخصیت یلدا به رؤیاپردازی‌ها و زندگی شیشه‌ای و شفاف او توجه نشان می‌دهد. یلدا دختری مظلوم، مهربان، منزوی و غوطه‌ور در عوالم و رؤیاهایش است و دل در گرو رضا دوست برادرش دارد اما به دلیل آنکه از نقیصه علیل بودن رنج می‌برد از خانه خارج نمی‌شود و به همین علت اعتمادبه‌نفس پایینی در محیط‌های اجتماعی دارد. نگار جواهریان در دو ری‌اکشن درونی و بیرونی به‌خوبی مرز میان حس و تکنیک را رعایت می‌کند. بازی با نگاه درستی دارد. از اندام برای انتقال رنج درونی شخصیت یلدا که علیل است بهره می‌برد. نگاه مشتاق وی به رضا و تقدیم نوار کاست به وی با دستپاچگی، حس علاقه به رضا را منعکس می‌کند. باغ وحشی شیشه‌ای دارد که همه حیوانات را در آن، جا داده و بادقت به نظافت آنها می‌پردازد و البته برای‌آنکه این شخصیت را به مخاطب بشناساند جدای از کنترل حرکت پاهایی که مشکل دارد، از آشفتگی درونی یلدا که حاصل کمبود اعتمادبه‌نفس و پرهیز از حضور در میان مردم است نیز برای انتقال درونیات نقش به‌خوبی بهره می‌برد.

۳/ غزل – «آسمان زرد کم‌عمق» با بازی ترانه علیدوستی

غزل از جمله شخصیت‌های سینمایی دارای حفره‌های بارز درونی است که رد و نشان رفتارها و گفتارهایش او را در مقیاس یک فرد دچار شده به اختلال شیدایی است. او از عمق دچار آسیب شده و اگرچه سویه‌هایی زیباشناسانه همچنان در رویکردش به زندگی وجود دارد اما افسردگی و اختلال شدید رفتاری‌اش سبب شده تا نتواند میان آن عمق زیبا نگر در تفکراتش و سطح زشت انگار و چرکین رفتارهایش تعادلی ایجاد کند. به‌واقع غزل یک خودباخته عینی است بدین معنا که او دچار زیبانگاری افسردگی شده و تلاشی برای برون‌رفت از این حالتش نمی‌کند. همزیستی با چنین اختلالی سبب می‌شود که غزل تنها زمختی‌هایی را ببیند که شاید دیگران به آنها چندان توجهی ندارند و به همین سبب او یک شیدای مطلق است که از رفتاری دوقطبی رنج می‌برد. در حقیقت در تعبیری استعاری می‌توان شخصیت غزل را این‌گونه توصیف کرد که او از یک‌سو به دنبال سرابی در کویر است و از سوی دیگر در دل جنگلی سرسبز جذب مرداب می‌شود.

۲/ نسرین – «بیگانه» با بازی پانته‌آ بهرام

در دنباله شخصیت‌پردازی‌های خاص بهرام توکلی در سال‌های ابتدایی فعالیت سینمایی او می‌توان شخصیت نسرین در فیلم «بیگانه» را از یگانه‌ای‌ترین تلاش‌های سینمای ایران برای نزدیک‌شدن به کهن‌الگوی آفرودیت دانست. اگرچه نسرین در چارچوب تعریفی که سناریو از او به مخاطبان ارائه می‌دهد بیشتر زنی روان‌پریش است و برخلاف ویوین لی در اتوبوسی در هوس خبری از اغواگری مرسوم در شخصیت نسرین نیست اما می‌توان او را زنی چندچهره دانست که به‌راحتی آدم‌ها را بازیچه می‌کند، با رفتارهایی پرتشویش به گارد دفاعی فرومی‌برد یا با یک مظلوم‌نمایی فریب‌کارانه، افراد دیگر را در همدلی نسبی با خود راغب می‌سازد. برای نسرین حفره‌های متعددی از شکست در ازدواج، جدی گرفته نشدن در جامعه و تعذب از داشتن یک راز به‌عنوان تهدیدها و درعین‌حال فرصت‌هایی مدنظر است که می‌تواند هم برگ برنده او باشد و هم پاشنه آشیل و نقطه‌ضعفی که او را در موضعی تدافعی قرار می‌دهد. در یک‌کلام نسرین به‌مانند یک پیک شوم است که آشیانه آرام زندگی خانوادگی خواهرش را بر هم می‌ریزد، روزی به آن وارد می‌شود و روزی دیگر درحالی‌که مردی را به خود علاقه‌مند ساخته از خانه خواهر بیرون می‌زند و برای همیشه می‌رود. راه‌رفتن نهایی نسرین روی پل پیاده‌رو و خط‌های سفید خیابان، گویی شرح‌حالی است از تلاش او برای تثبیت که البته ناگفته پیداست نه آن وضعیت الاکلنگی روی پل پیاده‌رو و نه قدم‌زدن روی خط‌های سفید به قطعیت بازتابنده شرایط نا به سامان زنی درون فسرده، روان‌پریش و فریبنده چون نسرین نیست.

۱/ فریده – «اینجا بدون من» با بازی فاطمه معتمدآریا

کهن‌الگوی مادر آشناترین ذهنیتی است که مخاطب ایرانی از شخصیت‌پردازی زنان در سینما و تلویزیون دارد. این نکته بدین معناست که انواعی مختلف و متنوع از مادران یا به بیان بهتر برداشت‌هایی متفاوت از شخصیت مادر در ذهن مخاطبان رسانه‌های دیداری نقش بسته که ارتباط‌گیری با چنین کاراکترهایی را راحت می‌کند. شخصیت فریده در فیلم اینجا بدون من یکی از همان مادران آشنای متعلق به طبقه کارگر است. زنی پرتلاش و فداکار که در یک کارخانه کار می‌کند، اضافه‌کاری دارد و آرزوهایی مهم برای فرزندانش احسان و یلدا در سر می‌پروراند. چنین مادری همه تلاشش را می‌کند که برای دخترش شوهری خوب پیدا کند و وقتی رضا دوست احسان را می‌بیند از هر طرحی برای نزدیک‌کردن او به دخترش استفاده می‌کند. خانه را آراسته می‌کند، برای خرید یک‌دست مبلمان نو ساعت‌هایی زیاد را در کارخانه به‌عنوان اضافه‌کاری می‌ماند، سفره شامی می‌چیند و در یک‌کلام او همان مادر و زن عامی است که نگرشی رویی به زندگی دارد. این نگرش او را در حبابی از تصورات فرومی‌برد و هرگونه تلاش او برای به سامان رساندن و تزریق نشاط به زندگی را با بن‌بست روبرو می‌سازد. به‌نوعی و به تعبیر پسرش احسان، باید شیر گاز را باز کنیم تا از شر این زندگی خلاص شویم زیرا این زندگی در حباب است و رویای شیرین خوشبختی در چنین شرایطی محقق نمی‌شود.

تماشای «مترجم» در نماوا