مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

وقتی صحبت از ایجاد یک سکوی روایی است، اگر بگوییم نه فضای یک قطار و نه رابطه عاشقانه یک زوج نامتجانس،‌ ابزار جدیدی نیستند، حق مطلب را ادا نکرده‌ایم. این‌ حوزه‌ای به پهناوری خط آهنی است که از سیبری می‌گذرد. بااین‌حال، یوهو کاسمانن کارگردان و نویسنده فنلاندی تا حد زیادی مانند هنر کمدی که بیشتر به نحوه بیان یک جوک بستگی دارد و نه شاه‌بیت آن، منبع اقتباس خود، رمان رژا لیکسوم را که در ۲۰۱۱ منتشر شد می‌گیرد و با فیلم کوپه شماره ۶ (Compartment Number 6) یک حس آشنا را به شکلی تازه به تماشاگر منتقل می‌کند.

فیلم کوپه شماره ۶
سیدی هارلا

نتیجه یک درام غنی و رئوف است که سزاوار هر ذره ستایشی است که سر راهش قرار می‌گیرد – صرف نظر از «جایزه بزرگ» که سال گذشته در هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم کن به‌طور مشترک با «قهرمان» اصغر فرهادی دریافت کرد.

ماجراهای فیلم در اواخر دهه ۱۹۹۰ روی می‌دهد و متمرکز بر لورا (سیدی هارلا)، یک دانشجوی فنلاندی رشته باستان‌شناسی است. او که دختری خجالتی است، در حال حاضر در مسکو با شریک زندگی‌اش، ایرینا – یک استاد دانشگاه – زندگی می‌کند. آن‌ها برنامه‌ریزی کرده‌اند به مورمانسک در شمال غربی روسیه در نزدیکی مرز این کشور با نروژ و فنلاند سفر کنند تا سنگ‌نگاره‌های کانوزروِ تازه کشف‌شده (نقش‌های برجسته باستانی) را از نزدیک ببینند. بااین‌حال، وقتی ایرینایِ دمدمی تصمیم می‌گیرد در مسکو بماند، این هماهنگی به هم می‌خورد و لورا ناچار می‌شود به‌تنهایی سفر ‌کند. امید یک سفر آرام با قطار، با بودن هم‌سفران نامناسب، بخصوص لوخا (یوری بوریسوف) که با لورا در یک کوپه است، از بین می‌رود. لوخا یک کارگر معدن است، جوانی خشن و بی‌ادب که برای کار به مورمانسک می‎‌رود. درحالی‌که قطار آن‌ها به سمت اقلیم‌های همیشه سرد می‌رود، ارتباط این زوج به‌ظاهر ناسازگار به‌آرامی گرم می‌شود و آن‌ها پی می‌برند بعضی وقت‌ها اولین برداشت‌ها می‌تواند خیلی گمراه‌کننده باشد.

فیلم کوپه شماره ۶
یوری بوریسوف و سیدی هارلا

کاسمانن ۴۲ ساله که دانش‌آموخته دانشکده هنر، طراحی و معماری دانشگاه آلتو در اسپو در شمال غربی هلسینکی پایتخت فنلاند است، پیش از فیلم کوپه شماره ۶ با دو فیلم دیگر خود نیز از جشنواره کن جایزه گرفت. فیلم کوتاه «رنگ‌فروش‌ها» ساخته او در ۲۰۱۰ جایزه اصلی بخش مسابقه سینه‌فونداسیون را برد و «شادترین روز زندگی اولی ماکی» اولین فیلم بلند داستانی او در ۲۰۱۶ جایزه اصلی بخش نوعی نگاه کن را از آن خود کرد. با توجه به این موقعیت، کاسمانن پتانسیلش را دارد که به جایگاه آکی کوریسماکیِ بزرگ به‌عنوان مشهورترین سینماگر فنلاند نزدیک شود.

در این گفت‌وگو کاسمانن و هارلا درمورد روند تکامل فیلم خود، چالش‌هایی که در پرداختن به جزئیات اصلی رمان منبع با آن روبرو بودند و این که ایده‌های از پیش تعریف‌شده تماشاگران از روایت چگونه می‌تواند در تجربه دیدن یک فیلم مضر باشد، صحبت می‌کنند.

رمان رژا لیکسوم را خیلی قبل از این که آن را برای اقتباس در نظر بگیرید، خوانده بودید؟

یوهو کاسمانن: ۱۰ سال پیش وقتی منتشر شد رمان را خواندم. بلافاصله، علاقه‌مند شدم آن را اقتباس کنم، اما آن‌قدر اقتباس‌های بد از رمان‌ها دیده‌ام که شک داشتم درست از کار درآید. بعد زمان گذشت و من برای ساخت یک مستند تلویزیونی ناچار شدم با قطار به یک سفر طولانی در سراسر روسیه بروم. یاد رمان افتادم و دوباره آن را خواندم. وقتی رژا لیکسوم به من گفت مجبور نیستم کتاب او را کپی کنم و می‌توانم کاری را انجام دهم که می‌خواهم، جرئت پیدا کردم فیلمنامه را بنویسم.

فیلم کوپه شماره ۶

برای فیلمنامه چه تغییراتی اعمال کردید؟

کاسمانن: خیلی زیاد. کتاب، دوره‌های زمانی مختلف را در برمی‌گیرد. خاطرات کودکی و لحظه‌های زیادی از دوران لورا در مسکو شرح داده شده است. سفر با قطار از مسکو به اولان‌باتور در مغولستان انجام می‌شود و رمان در بیابان به پایان می‌رسد.

بزرگ‌ترین تغییر این بود که آن لایه‌های زمانی مختلف را کنار بگذاریم و سفر را از مسکو به مورمانسک تغییر دهیم. ما دهه را هم تغییر دادیم – داستان دیگر در اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۸۰ روی نمی‌دهد، بلکه به اواخر دهه ۹۰ منتقل شده است. سن شخصیت‌ها را هم تغییر دادیم. در کتاب، لورا خیلی جوان‌تر است و شخصیت مرد خیلی پیرتر است.

چرا سن شخصیت‌های اصلی را تغییر دادید؟

کاسمانن: در سینما به خاطر چیزهایی که قبلاً دیده‌ایم، می‌توانیم درمورد روایت‌ها ایده‌ای از پیش تعریف‌شده داشته باشیم و این ایده‌ها می‌توانند کاملاً محدود باشند. این که این دو شخصیت در یک فضای بسته هستند، یکی از آن‌ها یک زن جوان ۲۲ ساله و دیگری مردی حدوداً ۵۰ ساله است… در این حالت، روایت زیادی در ذهن نداریم. شما به‌راحتی به این فکر می‌کنید، «آیا مرد به او تجاوز می‌کند؟» خطر خشونت کاملاً آشکار است، چیزی که در کتاب حس نمی‌کنید چون تجربه شما روی صفحه آزادتر است.

فیلم کوپه شماره ۶

سیدی هارلا: در کتاب، اولین باری که لورا، لوخا را از پنجره قطار می‌بیند، او همراه زنی هم سن و سال خودش است. آن‌ها روی سکو از هم جدا می‌شوند و لورا بدبین است. واضح است که می‌گوید: «لطفاً به این کوپه نیایید. اصلاً نمی‌خواهم با شما هم‌سفر باشم!» همیشه در آنچه می‌خوانیم و می‌بینیم شاهد خشونت مردان نسبت به زنان هستیم، بنابراین تکرار آن روایت یک نقطه شروع خیلی خسته‌کننده‌ است.

کاسمانن: ضمن این که انتظارات را موقع تماشای فیلم محدود می‌کند. اگر انتظار چیزی را دارید که یک فیلم قرار نیست برآورده کند، پس کل فیلم را نمی‌بینید.

با گذشت زمان، تماس‌های بین لورا و معشوقه‌اش ازنظر احساسی به‌طور فزاینده‌ای سرد می‌شود. این نکته در کنار پایان مبهم فیلم، مانع زبانی و عنصر زوج‌های ناجور، همه و همه سایه‌هایی از فیلم «گمشده در ترجمه» را تداعی می‌کند.

کاسمانن: «گمشده در ترجمه» فیلمی بود که هنگام نوشتن فیلمنامه به آن فکر می‌کردیم، چون این ارتباط بیشتر یک دوستی بود تا یک داستان عاشقانه. در عین حال، مثل «گمشده در ترجمه»، اتفاقات زیادی نمی‌افتد، اما حرف‌ها برای گفتن دارد.

فیلم کوپه شماره ۶

سیدی، شما با یوهو روی فیلمنامه کار کردید. چطور تکامل پیدا کرد؟

هارلا: بزرگ‌ترین تعریف یوهو در اولین دیدار ما این بود که فیلم به مشارکت من نیاز دارد. این بهتر‌ین تعریفی است که می‌توانید از یک بازیگر کنید: «نمی‌خواهم تو را فقط مثل یک شی جابجا کنم، دوست دارم با تو فکر کنم.» من باید هر نسخه‌ای را که یوهو و فیلمنامه‌نویسان می‌نوشتند می‌خواندم و ما درمورد این که چه چیزی درست است و چه چیزی درست نیست، چه چیزی را تغییر خواهیم داد و بقیه موارد صحبت می‌کردیم.

کاسمانن: بین بازیگران نقش‌های اصلی آن‌قدر اتفاق می‌افتد که اگر چیزی بین آن‌ها نبود و احساسات به‌درستی منتقل نمی‌شد، اصالت کار از بین می‌رفت. کشش بین آن‌ها باید واقعی از کار درمی‌آمد، حتی اگر موقعیت‌ها نمایشی بودند.

هارلا: وقتی اعتماد می‌کنید و خود را متعهد می‌دانید یک پروژه را با هم انجام دهید، کار آسان‌تر می‌شود، خلاق‌تر و بازتر می‌شود. از آنجا می‌توانید یک هرم بسازید.

کاسمانن: دقیقاً. به همین دلیل پیدا کردن افرادی مثل سیدی، یوری (بوریسوف) یا تهیه‌کنندگان مورد اعتماد، خیلی مهم است. فیلم چیزی است که فراتر از کلمات اتفاق می‌افتد. خیلی مهم است افرادی را پیدا کنید که نیازهای فیلم را بدون توضیح زیاد درک کنند؛ چون وقتی نیاز به استفاده از کلمات برای توضیح فیلمنامه یا رفتار دارید، همه‌چیز می‌تواند خیلی ساده و عمومی شود.

فیلم کوپه شماره ۶
یوهو کاسمانن، یوری بوریسوف و سیدی هارلا

داستان فیلم پیش از تلفن‌های همراه و عصر شبکه‌های اجتماعی روی می‌دهد. فکر می‌کنید آن زمان عاشقانه‌تر بود؟ یا این که نوستالژی ما را فریب می‌دهد تا باور کنیم چنین بود؟

کاسمانن: فکر می‌کنم عاشقانه‌تر بود، اما کمی نوستالژی هم هست. در مورد این کار، فکر می‌کنم ما نمی‌توانستیم گوشی‌های هوشمند داشته باشیم. نه‌فقط به این خاطر که زشت هستند، بلکه ازاین‌جهت که این نوع سفر و نیاز به افراد دیگر را از بین می‌برند. این که برویم و از شخص دیگری کمک بخواهیم با این که برای پیدا کردن پاسخ به گوگل مراجعه کنیم، کاملاً متفاوت است.

در طول فیلم شاهد چند تناقض هستیم: گرمای یک داستان عاشقانه در تضاد با سردی محیط و سر و صدای وسایل نقلیه که در دوئل با تمایل لورا به‌تنهایی، صلح و آرامش است.

کاسمانن: بله. تضادها بزرگ‌ترین ابزار قصه‌گویی هستند، چون اگر در جستجوی آرامش هستید، نمی‌توانید با داشتن آرامش این کار را شروع کنید. اگر به دنبال نور هستید، باید از تاریکی شروع کنید. «کوپه شماره ۶» با نبود فضای شخصی شروع می‌شود. حتی وقتی لورا در ابتدای فیلم در آپارتمان بزرگ است، فضای شخصی او خیلی بسته است.

فیلم کوپه شماره ۶

همچنین به نظر می‌رسد لورا به لحاظ شخصیتی از همان ابتدا تحت تأثیر شریک زندگی خود، ایرینا قرار دارد، به‌طوری‌که تا حدی او را خفه کرده است.

کاسمانن: بله و در ابتدا بزرگ‌ترین چالش برای او این است که احساس نمی‌کند پذیرفته شده است. برداشت شخصی او این است که بقیه خیلی بهتر هستند: عاقل‌تر، باحال‌تر و زیباتر. حتی با این که کسی آنجاست که لورا را دوست دارد، اما برای او سخت است اجازه دهد این عشق وارد شود.

دریافت جایزه بزرگ جشنواره کن به‌طور مشترک با اصغر فرهادی برای فیلم «قهرمان»، حتماً لحظه‌ای غرورآفرین بود. آن تجربه را چطور توصیف می‌کنید؟

کاسمانن: شب شگفت‌انگیزی بود. وقتی به مراسم اختتامیه دعوت شدیم، می‌دانستیم قرار است جایزه‌ای بگیریم. کاملاً مطمئن بودم سیدی جایزه بهترین بازیگر زن را می‌گیرد چون یوری به روسیه برگشته بود و او را برای اختتامیه دعوت نکرده بودند، اما وقتی آن جایزه به بازیگر دیگری داده شد و تنها جایزه باقی مانده «جایزه بزرگ» بود، انتظارات ما بیشتر و بیشتر شد، اما بعد ناامید شدیم. آن‌ها اصغر فرهادی را برنده اعلام کردند!

فیلم کوپه شماره ۶

هارلا: ما گفتیم، «خوب، اشتباه بزرگی بود!» حاضران در مراسم هنوز در حال تشویق فرهادی بودند که مگی جیلنهال بلند شد و گفت، «ببخشید، درواقع این جایزه به‌طور مشترک با “کوپه شماره ۶” اعطاء می‌شود!»

کاسمانن: لحظه فوق‌العاده‌ای بود! سهیم شدن در یک جایزه با کارگردانی که واقعاً کار او را تحسین می‌کنید، احتمالاً به معنای چیزی حتی بیشتر از برنده شدن است، چون سینما یعنی به اشتراک گذاشتن؛ و به اشتراک گذاشتن آن لحظه با فیلمسازی که مدت‌هاست کار او را دنبال و تحسین می‌کنید، بسیار خاص است.

منبع: موسسه فیلم بریتانیا (گرگ ودرال)

تماشای فیلم کوپه شماره ۶ در نماوا