مجله نماوا، رضا صائمی

«ضد گلوله» را باید فیلمی در امتداد ژانری ترکیبی به اسم «کمدی-جنگی» دانست که با «لیلی با من است» کمال تبریزی شروع شد و مصطفی کیایی بر مبنای همین الگو در روایتی معکوس و با نتیجه‌گیری متفاوت، «ضد گلوله» را به‌عنوان دومین فیلم خود ساخت و شهرتش از همین‌جا آغاز شد. فیلم قصه مردی میانسال به نام سلیم و با بازی مهدی هاشمی است که در کار تکثیر نوارهای غیرمجاز موسیقی است تا این‎که یک روز در حال تحویل نوارها لو رفته و فرار می‎‌کند، اما در این بین از حال می‎‌رود و او را به بیمارستان منتقل می‎‌کنند. وقتی به هوش می‌‎آید دکتر به او می‎‌گوید که توموری پیش‌رونده در سر دارد و تا دو ماه بیشتر زنده نخواهد ماند. از طرفی چون تحت تعقیب ماموران کمیته است تصمیم می‎‌گیرد عازم جبهه شود تا با شهادت خود لااقل سعادت همسر و فرزندانش را در این دنیا و آخرت بخرد.

«ضد گلوله» از همین بستر متناقض و تضاد شخصیت اصلی فیلم با محیط پیرامونی‌اش هم به مثابه ظرفیتی برای خلق کمدی و طنز قصه بهره می‌گیرد و هم سیر تحول شخصیت محوری -از ضد قهرمان به قهرمان- را در همین بستر صورت‌بندی می کند. مثل موقعیتی که برای صادق مشکینی با بازی پرویز پرستویی در «لیلی با من است» شاهد بودیم. منتهی تفاوت در این است که برعکس صادق مشکینی در «لیلی با من است» که از حضور در جبهه و زخمی و شهید شدن می‌ترسید و از آن فرار می‌کرد، سلیم مدائم خود را در معرض تیر و تفنگ و توپ و آتش قرار می‌داد تا زودتر شهید شود اما شانس با او همراه نبود و به نوعی او را تبدیل به یک انسان ضد گلوله کرد. ضمن این‌که در پایان که ۲۰ سال بعد سلیم را می‌بینیم باز هم او در همان شغلی قبلی مشغول است و درواقع دچار تحول بنیادی نشده است. گویی مصطفی کیایی خواسته با پایانی غیرقابل پیش‌بینی و ضد ژانر، مخاطب را با یک پایان غافلگیرکننده و غیرایدئولوژیک مواجه کند و فیلمش را از فیلم‌ها و قصه‌های مشابه دیگر متمایز کند.

مولفه و تمهید دراماتیک به کار رفته در «ضد گلوله» در بسیاری از آثار کمدی حتی مجموعه‌های طنز تلویزیونی مهران مدیری مثل «شب‌های برره» یا «قهوه تلخ» هم مورد استفاده قرار گرفته که در آن شخصیت اصلی قصه در محیط و موقعیتی قرار می‌گیرد که با آدم‌های پیرامونش متفاوت و گاهی متضاد است و همین همنشینی عناصر متضاد به ایجاد کمدی کمک می‌کند. با این حال استفاده تکراری از برخی از موقعیت‌ها و تمهیدهای آشنا این جنس کمدی در نیمه دوم قصه که بیشتر مبتنی بر شوخی‌های کلامی و دیالوگ‌محور بود کمی از رمق آن می‌کاهد و شاید اگر طنازی‌های شخصی مهدی هاشمی و کاریزمای فردی او نبود فیلم از این حیث زمین می‌خورد. درواقع ایده خوب فیلم در پردازش کم‌رمق قصه و تحلیل رفتن تدریجی کشش دراماتیکی آن و برخی موقعیت‌های تکراری نتوانست «ضد گلوله» را به اندازه «لیلی با من است» خاطره‌ساز کند. با این حال بازی‌های خوب بازیگران به‌ویژه مهدی هاشمی و ژاله صامتی که زوج کمیک جذابی را خلق کردند از جمله ویژگی‌های ماندگار این فیلم است. شاید این قصه و فضا و الگوی روایی آن اکنون تکراری و کلیشه‌ای به نظر برسد اما بازی خوب مهدی هاشمی در آن کمک می‌کند که هر بار به تماشای آن بنشینی، ناراضی برنگردی!

تماشای این فیلم در نماوا