مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

در سال ۲۰۱۲، جیمز باند، ابرجاسوسِ شیک بریتانیایی ۵۰ ساله شد، و به همین مناسبت یک مجموعه بلو-ری از فیلم‌های باند، «اسکای‌فال» بیست و سومین فیلم باند (به کارگردانی سام مندس)، و فیلم مستند «همه یا هیچ: داستان ناگفته ۰۰۷» (Everything or Nothing)، پخش و توزیع شدند.

در مستند «همه یا هیچ»، پنجاه سال تاریخ مأمور ۰۰۷ در کمتر از دو ساعت فشرده شده است. این چالشی شایسته خود جیمز باند است، اما سازندگان فیلم (ازجمله استیون رایلی کارگردان) به‌طور معجزه‌آسایی کاری غیرممکن را انجام داده‌اند. نتیجه، یک داستان پر از دسیسه‌، تعلیق و غم و اندوه است که در داستان‌های جاسوسی معمولی انتظار دارید. تفاوت این است: همه این‌ها واقعاً اتفاق افتاده است.

از چپ به راست، ایان فلمینگ، آلبرت «کابی» براکلی و هری سالتزمن

مستند «همه یا هیچ» به‌عنوان نوعی زندگی‌نامه‌ ایان فلمینگ آغاز می‌شود، یک کهنه‌سرباز الکلی و قرصیِ جنگ جهانی دوم، که در زمان خلق اولین رمان خود، یک روزنامه‌نگار ناراضی بود که با آنچه انگلیسی‌ها «حمله وحشتناک مالیخولیا» توصیف می‌کنند، دست و پنجه نرم می‌کرد. اگرچه فلمینگ در جنگ حضور داشت (در «همه یا هیچ»، کریستوفر لی، فامیل دور فلمینگ که در یکی از فیلم‌های باند نقش ضدقهرمان را بازی کرد، ادعا می‌کند او به معنای واقعی کلمه «جواز قتل» داشت)، بااین‌حال او بیشتر کارهای اطلاعاتی انجام می‌داد تا این که یک سرباز واقعی باشد. در عوض، فلمینگ داستان‌هایی را که از زبان هم‌وطنانش شنیده بود، با اشتهای جنسیِ سیری‌ناپذیر و تخیلات سادومازوخیستی خود آمیخت. نتیجه نهایی «کازینو رویال»، اولین رمان ۰۰۷ بود که به نثری تند و سخت نوشته شد و فلمینگ در آن پس‌زمینه روزنامه‌نگاری خود را با حساسیت‌های کتاب‌ها و مجلات مبتذل ترکیب کرد، به شکلی که یکی از دوستانش در فیلم آن را «زندگی‌نامه شخصی یک رؤیا» توصیف کرد.

شان کانری، ایان فلمینگ، آلبرت براکلی و هری سالتزمن

فلمینگ فکر می‌کرد جاودانگی سینمایی در انتظار باند است، اما استودیوها چندان مطمئن نبودند. ازنظر آن‌ها داستان فلمینگ بسیار احمقانه و جنسی بود، و پس از یک تلاش ناموفق در تلویزیون (که در آن یک بازیگر آمریکایی کسل‌کننده نقش «جیمی باند» را بازی ‌کرد)، فلمینگ بیش‌ازپیش ناامید شد. او همچنان رمان‌ها را پیش می‌برد، اما بیشتر به مواد مخدر و الکل گرایش داشت، و کم‌کم داشت متقاعد می‌شد باند هیچ‌وقت آن‌طور که شایسته‌اش است، به سینما و تلویزیون راه پیدا نمی‌کند. فلمینگ سرانجام هری سالتزمن را پیدا كرد، تهیه‌کننده‌ای كه خیلی تمایل داشت فیلم‌های باند را تهیه کند، هرچند نمی‌توانست كسی را پیدا کند که پول وسط بگذارد (بار دیگر، آن‌ها گفتند خیلی پرخرج، خشن و سكسی است). درحالی‌که گزینه‌های سالتزمن کم‌تر می‌شدند، او با آلبرت «کابی» براکلی روبرو شد، یک تهیه‌کننده جسور آمریکایی که پول و ارتباطات قوی داشت و شخصیت باند را به‌شدت دوست داشت (او پیش از آن و البته بدون موفقیت سعی کرده بود حقوق اقتباس از باند را از فلمینگ به دست آورد). سالتزمن و براکلی با هم قرارداد بستند و شرکت یونایتد آرتیستز را متقاعد کردند بودجه «دکتر نو» اولین فیلم جیمز باند را تأمین کند.

راجر مور، آلبرت براکلی و هری سالتزمن

رابطه بین براکلی و سالتزمن قلب مستند «همه یا هیچ» است که نام آن از شرکت تولید فیلم آن‌ها – ایان – گرفته شده است. این دو مرد زندگی را دوست داشتند، همدیگر را دوست داشتند و جیمز باند را دوست داشتند. در این مستند می‌بینید که آن‌ها از یک بازیگر ناشناخته (شان کانری) برای ایفای نقش باند حمایت کردند، اما بعداً با او درگیر ‌شدند (در یکی از برنامه‌های آخر شب، جانی کارسون از کانری می‌پرسد اولین شخصیت منفی جیمز باند کیست و او فریاد می‌زند، «کابی براکلی»).

تیموتی دالتون

نیروهای بیرونی نیز مأمور مخفی محبوب براکلی و سالتزمن را تهدید کردند، از همه بدتر کوین مک‌کلوری، مردی شرور و مأیوس از گذشته مبهم فلمینگ که ادعا کرد او و فلمینگ در یک شب که هر دو مست بودند شخصیت جیمز باند را خلق کردند، و داستانی را نوشتند که سرانجام رمان «تاندربال» را تشکیل داد. اگر داستان جیمز باند تنها یک ابر شرور داشته باشد، او مک‌کلوری است که بی‌رحمانه به سراغ براکلی و سالتزمن رفت، و سرانجام حقوق بازسازی فیلم «تاندربال» را به دست آورد که در ۱۹۸۳ با نام «هرگز نگو هرگز» و با بازی ‌شان کانری – درحالی‌که در آن زمان راجر مور بازیگر اصلی تولیدات رسمی باند بود – روی پرده سینماها رفت. («اختاپوسی» با بازی مور چند ماه قبل از «هرگز نگو هرگز» اکران شد و به موفقیت تجاری دست یافت، و ثابت کرد در خلق یک فیلم موفق باند، نوعی کیمیاگری ویژه وجود دارد که فراتر از بازیگر نقش اصلی است.)

پیرس برازنان

«همه یا هیچ» مثل یک کلیپ سریع، حرکت می‌کند، و از مراحل اولیه شروع این مجموعه سینمایی به تغییر و جایگزینی بازیگر جدید نقش باند در گذر زمان می‌رسد. یکی از بخش‌های جذاب فیلم، یک بخش طولانی‌ از جرج لازنبی بازیگر استرالیایی است که پیش همان آرایشگری رفت که موهای کانری را می‌زد و با دوز و کلک راه خود را به دفتر ایان پروداکشنز باز کرد. در مقطعی براکلی و سالتزمن که نگران بودند لازنبی هم‌جنس‌گرا است، دختری را به اتاق هتل او فرستادند! (بله، این مسئله درست است).

راجر مور و کریستوفر لی در «مردی با طپانچه طلایی»

مستند «همه یا هیچ» گاهی اوقات خیلی سریع حرکت می‌کند – فضای واقعی برای ارزیابی انتقادی هر قسمت از فیلم‌های مجموعه وجود ندارد. به نظر می‌رسد ایرادهای کیفی خود فیلم‌ها به عوامل بیرونی نسبت داده می‌شود. به‌عنوان مثال، این واقعیت که فیلم‌های راجر مور به‌سرعت باند را در حالتی مضحک قرار دادند و کار را خراب کردند، موضوعی است که هرگز به آن پرداخته نمی‌شود، یا این واقعیت که پیرس برازنان، پس از چهار فیلم موفق، از بازی در نقش باند کنار گذاشته شد، تا حدی به این خاطر که فیلم‌های او بیشتر در فضای شلوغ و پلوغ فیلم‌های مور قرار گرفته بودند. در عوض این موضوع به اتفاقات پس از ۱۱ سپتامبر نسبت داده می‌شود. رایلی و همکارانش از این که اجازه دادند بازیگران، نقش خود را در این مجموعه سینمایی ارزیابی کنند، بسیار خوشحال هستند، تیموتی دالتون به‌شدت از دو فیلم خود دفاع می‌کند، و برازنان با ‌خنده می‌گوید یادش نمی‌آید کدام فیلم، کدام است، «من فقط «چشم طلایی» را به یاد دارم، بقیه محو هستند.» ما هم همین احساس را داریم، پیرس، ما هم همین‌طور!

دانیل گریگ در «کازینو رویال»

«همه یا هیچ» همچنین خیلی کم به بسیاری از جزئیات داستان‌های افسانه‌ای درباره جیمز باند می‌پردازد. اگر به دنبال داستان‌ها یا اتفاقات بامزه درباره «دختران باند» (و دیدگاه‌های سؤال‌برانگیز مجموعه در مورد جنسیت)، یا ضدقهرمان‌ها، یا تجزیه و تحلیل سکانس‌ها و آهنگ‌های آغازین فیلم‌های مختلف مجموعه هستید، به جای دیگری نگاه کنید. این مستند فقط در مورد خود باند است – شخصیت، مردانی که نقش او را بازی ‌کردند و اهمیت فرهنگی او. «همه یا هیچ» آن‌قدر خوب است که به‌نوعی آرزو می‌کنید رایلی و تیمش، در فیلم‌های دیگر، جنبه‌های مختلف جهان باند را با همین دقت ترسیم کنند.

منبع: ایندی وایر