مجله نماوا، مینو خانی
بسیار خوانده و شنیدهایم که زنان و کودکان، اولین قربانیان جنگها هستند. چرا که این زناناند که آگاهانه یا ناآگاهانه، اجباری یا بر طبق میل خود، همسر، برادر و پسران خود را به جبههها بدرقه میکنند. در غیبت مردان، مسوولیت آنها در هدایت زندگی خود و فرزندان چند برابر میشود. در بسیاری از موارد مجروحیت یا شهادت مردانشان را تحمل میکنند و شاید تا آخر عمر، هرگز روی خوش زندگی را نبینند. اما کمتر از زنانی شنیده و خواندهایم که خود دوشادوش مردان در جبههها حضور داشتهاند، سلاح بر دست گرفته و با دشمن مبارزه کردهاند. در همین آثار مکتوب خاطرهنگارانهای که در ایران از سوی سازمانها و نهادهای مختلف منتشر میشود و راوی یا شخصیت اصلی آن یک «زن» است، درصد بسیار زیادی از راویان، همسران شهدا هستند و حضور و ارزش و خاطره آنها به واسطه قرار گرفتن در مقام یک همسر شهید است و از زنان مبارز کمتر اثری منتشر شده است. شاید چون تاریخ را مردان مینگارند.
غایبِ حاضر، مقاوم چون کوه
نصرت خدایاری، معروف به خواهر بسیطی، زنی از زنان گیلانغرب است که همراه برادر خود از اولین روزهای حمله سراسری ارتش عراق به ایران از شهر دفاع میکند و تا آخرین روز جنگ در کنار دیگر مدافعان میایستد. خواهر بسیطی آنقدر پردل و جرات است که بر بالین مجروحان و خصوصا شهدا میرود و جای سر و بدن و دست و پای جا مانده در جبهه را پر میکند و پیکری میسازد تا وقتی خانواده شهید با جسم بیجان عزیزشان مواجه میشوند، نترسند و غصه نخورند. شبهایی که همه از شهر رفتهاند، نگهبانی میدهد. سلاح به دست میگیرد و کنار مردان میجنگد و …
همه اینها در مستند «تفنگ برادرم» به کارگردانی کامران جاهدی تصویر شده است. جاهدی گرچه مثل بسیاری، از اسناد مکتوب و تصویری، روایتش را از حسین خدایاری، برادر نصرت شروع میکند، بعد از روایت شهادت حسین، بر نصرت متمرکز میشود تا او نیز همچنان زنی در سایه یک مرد باشد؛ همانطور که نام اثر بر این در سایهبودن تاکید میکند.
جاهدی روایتش را بیشتر بر تصاویری از فیلمهای خبریِ زمان جنگ میسازد که یا در آرشیو مانده و هرگز دیده نشده یا اگر دیده شدهاند، الان از خاطرهها رفتهاند. برای همین قطعا تصاویر فیلم، تصاویر قطعی از خواهر بسیطی نیست، اما آنچه از تصاویر استفاده شده، موقعیتها و شرایطی است که هم خواهر بسیطی تجربه کرده (در صحبتهای مصاحبهشوندگان میشنویم) و هم در زمان جنگ در گیلانغرب رخ داده است و بدینترتیب، کارگردان تصاویر ناب، اما هراسآوری از زمان جنگ در یکی از شهرهای درگیر جنگ را که در مقابل حملات دشمن، استقامت کرد و هرگز به اشغال درنیامد، به مخاطب ارائه میکند.
در لابهلای این تصاویر، مثل بسیاری از مستند-پرترهها، گفتوگوهایی از دوست و آشناها گنجانده میشود؛ خصوصا که خواهر بسیطی بعد از شهادت برادرش، حسین و مرگ مادر، تنها میماند و فقط برادر ناتنی او در میان مصاحبهشوندهها حضور دارد؛ گفتوگوهایی که بر خصلتها و منش شجاعانه و خستگیناپذیر خواهر بسیطی تاکید میکند. همچنین ثبت عکسهایی از خواهر بسیطی در بسیاری از شرایطی که ذکر آن رفت، بر وجه مستندنگارانه اثر و خصوصا راستیآزمایی از آنچه درباره او گفته میشود، تایید و تاکید میکند. اما خصلت شجاعت و غیرت و همیت خواهر بسیطی که به قول مصاحبهشوندهها در پایان جنگ و بعد از آن مورد بیمهری مسوولان قرار گرفت رو به اضمحلال رفت، او را روانه بیمارستان روانی کرد، در مظان اتهام اعتیاد قرار داد و نهایتا همه اینها باعث شد خود را به دار بیاویزد.
سرنوشت خواهر بسیطی، سرنوشت بسیاری از مبارزان و مدافعان کشور است، سرنوشت رزمندههایی که در بیمارستان اعصاب و روان در شهرها بستری هستند و سال تا سال کسی سراغشان را نمیگیرد؛ سرنوشت مجروحانی است که پول درمان ندارند و هیچ نهاد و سازمانی از آنها حمایت نمیکند. سرنوشت خواهر بسیطی همان بخش از جنگ است که جزو اسرار مگوست و بعد از سالها از میان کاغذهای بایگانی و وقتی طبقهبندی اخبار جنگ از بین میرود، منتشر میشود و وقتی به دست مخاطب میرسد که جز آه و افسوس نتیجهای ندارد. اما با این همه نشان از جسارت کارگردان آن دارد، چون همچنان میتوانست لابه لای اسناد بایگانی شده بماند و هیچ وقت هیچکس نصرت خدایاری ملقب به خواهر بسیطی را نشناسد و نداند که او چه کرد و چهها دید.
تماشای آثار پانزدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت در پردیس نماوا