مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

سیروس گرجستانی را بیشتر می‌توان در ترازوی نقش‌های تلویزیونی‌اش سنجید. به‌واقع او بیش از آنکه به سبب بازی‌های سینمایی‌اش محبوب عام باشد به واسطه نقش‌آفرینی‌های تلویزیونی مشهور شده و در قلب‌ها و ذهن‌ها به ماندگاری رسیده است. با مرور کارنامه او متوجه این نکته می‌شویم که بیشتر نقش‌آفرینی‌های موفق او در ژانر کمدی بوده و وی همچون هر بازیگر دیگری برای خود یک تک خال و تک ستاره مانا را در آسمان بازیگری حکاکی کرده است.

همچنین در خیل نقش‌آفرینی‌های ماندگار او در سینما و تلویزیون باید به این نکته توجه داشته باشیم که این بازیگر در نقش مردان ساده‌دل، شکاک، عصبی و متقلب به توفیق مناسبی در اجرا رسیده است. همین پیشینه گرجستانی را به‌مثابه بازیگری نمایان ساخته که در اجرای تیپ – شخصیت‌های محول شده به روح نقش نفوذ و کاریزمای خود را بر نقش دیکته می‌کرد. چشمانش هنگامی که می‌خواست بازتابنده وجوه درونی هر شخصیت باشد متناسب با موقعیت درام تغییر حالت می‌داد یا لحن بیانش همسو با التهاب یا نشاطی که برای نقش در مساحت زمانی درام رخ می‌داد اوج و فرودی مشخص می‌یافت.

به‌واقع گرجستانی بازیگری استاندارد و دارای درک بالا از مساحت نقش بود. او هر نقش را در همان اندازه تعریف‌شده‌اش بازی می‌کرد و از خط معیار بازیگری عدول نمی‌کرد. چنین توانایی و ظرفیتی سبب شد تا این بازیگر همواره به‌عنوان یک تیپ‌ساز تراز مطرح باشد. یعنی بازیگری که در عین ایفای درست شخصیت در دل درام، می‌توانست تعریفی نو از هر تیپ داشته باشد.

به بهانه اکران آنلاین فیلم «سگ بند» ساخته مهران احمدی در نماوا با هم مروری کوتاه به کارنامه او در سینما و تلویزیون خواهیم داشت.

۱۰/ رضا عیاران – «سگ بند»: شمایل فراموش شده پهلوانی

آخرین یادگاری سینمایی برجای‌مانده از زنده‌یاد سیروس گرجستانی یک تیپ عرفی و اخلاقی از انسان لوطی است؛ یعنی فردی با مرام پهلوانی که ریش‌سفید محله و امین مردم است و در امور خیری مانند گلریزان پیش‌قدم است. رضا عیاران متأثر از مرامی که دارد نام پسر بزرگ خود را فردین گذاشته و تلاش دارد تا سلوک لوطی‌گری و پهلوانی را به فرزندانش بیاموزد. با این‌ وجود این بازی صرفاً یک حضور کوتاه و گذرا از بازیگری است که خاطراتی پررنگ‌تر از نقش‌آفرینی‌های جذابش در برخی از مهم‌ترین سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی در ذهن مردم برجای‌مانده است.

۹/ قمر – «آپارتمان شماره ۱۳»: شمایلی از یک معاملات ملکی

قمر در فیلم آپارتمان شماره ۱۳ یک معاملات ملکی است که سعی دارد تا حدودی دایره انصاف و صداقت در جور کردن قراردادهای رهن، اجاره و فروش خانه را رعایت کند. البته در این فیلم نیز سیروس گرجستانی حضوری کوتاه و گذرا دارد اما اهمیت تصمیم‌سازی او برای اقدام نهایی ماشاءالله ایران‌منش بر مخاطب پوشیده نمی‌ماند. قمر درعین‌حال که خوی دلالانه غالب در صنف معاملات ملکی را دارد اما از بیان حقایق مرتبط با آن خانه رو به ویرانی پرهیز نمی‌کند.

۸/ گریمور متقلب – «آدم‌برفی»: شمایل مغلوبه نقاب

در یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران و فرصت هم‌بازی شدن با گروهی از بهترین بازیگران سینما، گرجستانی هم سهمی از درام را دارد. او یک نقاب افکن و گریمور است که تلاش دارد تا با ایجاد شمایل‌های گوناگون به عباس خاکپور در مسیر دریافت ویزای آمریکا کمک کند اما هر بار تیر این نقاب اندازی بر صورت عباس به سنگ می‌خورد و او موفق به دریافت ویزا نمی‌شود. گرجستانی در همان تک سکانس حدوداً ۵ دقیقه‌ای ابتدای فیلم به‌خوبی ماهیت شخصیتی مفلوک را از طریق آن واگویه تلخ و غم‌بار که به ذکر مصیبت از مهاجران در آن برهه زمانی شباهت داشت برای مخاطبان جا انداخت و تصویر بی‌هویتی و ملال بی‌پناهی آدم‌هایی را که در پی تحمیل‌ها و اجبارهای زیستن در دورانی رنج بار با گریز از مبدأ و پناه‌بردن به کشور مقصد تلاش دارند تا زندگی خوبی برای خود بسازند، بازنمایی می‌کند.

۷/ دکتر قطبه – اپیزود شب فوتبال در سریال «هتل»: مانیفست اصالت افراطی

گرجستانی در اپیزود شب فوتبال در سریال هتل در نقش دکتر قطبه درخشید. دکتر قطبه نماینده گفتمان اصالت طبقه فرهیخته‌ای است که جهان را تنها از مدار نگرش خود می‌بینند و قدرت انطباق با خواسته‌ها و بینش‌های جامعه پیرامونی را از هر صنف و تفکر ندارند. چنین مختصاتی سبب می‌شود تا دکتر قطبه نتواند تب فراگیر فوتبال را درک کند و صرفاً تلاش می‌کند آنچه را که خود باور دارد به‌عنوان یک بینش مطلوب و مطلق به همگان بقبولاند.

۶/ عزیز – «زن‌بابا»: یک پدر خاص

عزیز آقا در سریال «زن‌بابا» را می‌توان یک پدر خاص دانست؛ شخصیتی مهربان با کودک درونی که فعال است و به او منشی سرخوش و بازیگوشانه در زندگی داده. با این ‌وجود او تصویر یک پدر دارای جذبه را هم تداعی می‌کند. پدری که فرزندانش از او حساب می‌برند و شنوای نظرات او هستند. رابطه عزیز با پسر کوچکش و نیز دامادش جذابیت خاصی دارد به‌ویژه اینکه همان کودک درون فعال در وجود عزیز سبب می‌شود تا او در شبی که دامادش نزد اوست با کارت‌های بازی به‌پیش دامادش برود و با او بازی کند. عزیز آقا از جمله بازی‌های به‌اندازه و اتوکشیده گرجستانی براساس تحلیل تیپ است.

۵/ اباقطام – «امام علی (ع)»: شمایل جهل مرکب

یکی از مهم‌ترین نقش‌آفرینی‌های گرجستانی در سریال «امام علی (ع)» به یادگار ماند. اباقطام نقشی سخت بود که بازیگرش باید صفات درهم‌تنیده مثبت و منفی این نقش را در دل حوادث درام پیش‌بینی می‌کرد. به‌واقع اباقطام باوجود نمایش کیاستی که می‌داد بیشتر شخصیتی با جهل درونی نسبت به حقایقِ وقایع بود که در پس سطحی‌نگری‌ها، شعله‌ای برآمده از تعصب و جمود فکری را با کبریت جهالتش روی هیزم‌های خشک شده ایمانش می‌گرفت و فرجامی تلخ و عبرت گون در مصاف با ذوالفقار عدالت می‌یافت. گرجستانی به زیبایی تعریف درستی از این نقش را در بازی‌اش مستولی ساخت و ردی مانا را از خود در سریال ماندگار «امام علی (ع)» برجای گذاشت.

۴/ بهادرخان – «کیف انگلیسی»: رسم خانی

سریال «کیف انگلیسی» را جدای قرائت ایدئولوژیک و سیاسی آن، باید فرصتی طلایی برای سیروس گرجستانی دانست تا بتواند در نقش بهادرخان بر ارزش‌های هنر بازیگری خود صحه بگذارد. بهادرخان نمادی درست از زیاده‌طلبی و تمامیت‌خواهی افراد قدرتمند است که با حربه ثروت و مکنت خود حتی بر قانون و بندهای آن نیز خط بطلان می‌کشند. سوای چنین تصویری از یک خان قدرتمند در روستایی دور از پایتخت، باید بهادرخان را نماینده اقتدار و توتالیتر سرمایه‌داری دانست. یعنی نماینده حقیقی یک گفتمان ضداجتماعی و دور از مردم که با ابزار قدرت همه آنچه میل و هوس خود است به دست می‌آورند و به مردم تحمیل می‌کنند.

۳/ اشترخانی – «رانت‌خوار کوچک»: بازیگوش پاک زیست

ساخت سریال «رانت‌خوار کوچک» یکی از مهم‌ترین تلاش‌های تلویزیون در دوران رفاقت با مردم است. رفاقتی که پایه‌اش بازنمایی درست زندگی جاری در جامعه بود و پرهیزی از نقد مناسبات ریاکارانه و مفسده‌های موجود در نهاد قدرت یا نمایندگان آن نمی‌شد. ماجراهای اشترخانی در سریال «رانت‌خوار کوچک» به چنان محبوبیتی در جامعه دست‌یافت که به سکوی‌پرتابی برای گرجستانی بدل شد و او را به بازیگری نسبتاً پرکارتر در تلویزیون بدل ساخت.

اشترخانی نمادی از آدم‌های ساده‌زیست و ماجراجویی است که حس کنجکاوی خود برای درک آنچه در زیرپوست زندگی جاری است را با تعقیب و گریزها و سرک‌کشیدن‌های مداوم در پستوهای مختلف اداره و خانه‌باغ ارضا می‌کند. اشترخانی یکی از مهم‌ترین تیپ‌سازی‌های سیروس گرجستانی در کارنامه موفق نقش‌آفرینی‌های کمدی اوست.

۲/ محمدحسین بهجت تبریزی – «شهریار»: آئین شهریاری

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا  

بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

همین تک‌بیت مشهور از محمدحسین بهجت تبریزی که در میان مردم به طور فراگیر استفاده شده و می‌شود همواره تصویری از یک عاشق ناکام را از این شخصیت برجسته ادبی نمایه می‌کند. گرجستانی نیز برای آنکه حس این ناکامی و تلخی برآمده از این شکست در دایره عشق را به‌خوبی جا بیندازد بیشترین استفاده را از چهره و بیانش دارد. اوج و فرود خاصی به بیانش می‌دهد و هر کلمه که از دهان او به بیرون می‌آید دارای همان بار حسی است که باید مخاطب به آن برسد. یعنی گرجستانی در یکی از نقش‌آفرینی‌های تراز و برجسته خود به توفیق مناسبی در القای حس از طریق بیان می‌رسد و حس و حال معرفت گونه عشق را از طریق قابل‌لمس کردن سلوک انسانی شهریار به مخاطبان می‌قبولاند.

۱/ هاشم بابازاده – «متهم گریخت»: در مکتب سادگی و بی‌پیرایگی

هاشم بابازاده مرد شهرستانی ساده‌دل و مهربان و باصفایی است که در دل بی‌رحمی‌های پایتخت همچنان صدف درونش را از گزند ناروایی‌ها و ناراستی‌ها به‌دور می‌دارد و حتی برای‌آنکه امانت‌داری خود را به اثبات برساند بارها از تونل دوطرفه مرگ و زندگی گذر می‌کند.

لحن بیان و رفتارشناسی هاشم چنان به‌درستی از سوی گرجستانی تحلیل شده که تفکیک هاشم و سیروس از هم امکان‌پذیر نشد و هر اتفاق جدیدی که برای بازیگری او رخ داد در دل مقایسه با شاه نقش هاشم بابازاده به کناری گذاشته شد و نگاهی جدی به آن صورت نگرفت.

هاشم یکی از دقیق‌ترین تصویرسازی‌های تلویزیونی از تیپ شهرستانی ساده‌دل و از همه‌جا بی‌خبری است که به تصور یک زندگی بهتر به تهران می‌آید و در مدت‌زمان کوتاهی از زیست در این شهر می‌تواند کیمیای سادگی و صداقت‌های درونی خود را از گزند ناراستی‌ها و ناپاکی‌ها به‌دور دارد.

به‌واقع هاشم اگزوز در عین معصومیت و سادگی جذابی که دارد یک جدیت شیرین را در رویارویی با دامادش عباس یا شازده به کارمی گیرد و خود را به‌عنوان بازیگری باهوش در موقعیت‌‌های کمدی برای مخاطبان جا می‌اندازد.

تماشای «سگ بند» در نماوا