مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

اگر «مردگان متحرک: شهر مرده»، اولین اسپین‌آف پس از پایان سریال «مردگان متحرک»، به‌ظاهر دوره‌ای جدید را برای این فرنچایز رقم زد، دومی قطعاً حس ادامه آن را منتقل می‌کند، هرچند نه به ترتیب زمانی.

سریال مردگان متحرک: دریل دیکسن (The Walking Dead: Daryl Dixon) که پخش آن از ۱۰ سپتامبر در شبکه ای‌ام‌سی آغاز ‌شد، بر نیت آزمایشی «شهر مرده» تکیه دارد و حتی می‌توان گفت برخی از نقاط قوت آن را بیشتر کرده است.

«دریل دیکسن» مانند «شهر مرده»، یک داستان شش اپیزودیِ عمدتاً مستقل است که یک شخصیت اصلی دوست‌داشتنی را به یک فضای کاملاً جدید منتقل می‌کند. درحالی‌که در «شهر مرده»، مگی و نیگن به نیویورک سفر می‌کنند، اسپین‌آف جدید، دِریل (با بازی نورمن ریدس) را از اقیانوس اطلس به فرانسه‌ پس از آخرالزمان زامبی می‌فرستد.

نورمن ریدس در نقش دریل دیکسن

در لحظه‌های آغازین «مردگان متحرک: دریل دیکسن»، دریل در ساحلی در جنوب فرانسه به هوش می‌آید. او درنهایت در یک صومعه تحت مراقبت قرار می‌گیرد، جایی که با راهبه‌ای به نام ایزابل (کلیمانس پوئزی) و فردی که ایزابل مراقبت از او را به عهده دارد، آشنا می‌شود، یک نوجوان پیش‌رس به نام لوران (لویی پوئش سیودزی) که راهبه‌ها اعتقاد دارند مقدر شده است به تعالی برسد. ایزابل از دریل می‌خواهد در سفر به پایگاه «آشیانه» در شمال از او و لوران حفاظت کند و قول می‌دهد در ازای آن، در پیدا کردن یک کشتی که دریل را به ایالات متحده برگرداند، کمک ‌خواهد کرد.

دریل و افرادی که حفاظت از آن‌ها را به عهده گرفته است، در مسیر خود از ایست‌های بازرسی عبور می‌کنند که زیر نظر شبکه‌ای از اعضای کلیسای جهانی است، کسانی که همگی به قابلیت مسیحایی لوران باور دارند. البته، سفر آن‌ها بی‌خطر نیست و در طول راه با دشمنانی مواجه هستند. یک رهبر توتالیتر به نام ژنه (آن شاریه) که قابلیت لوران را تهدیدی برای قدرت خود می‌داند، چریک‌هایش را برای مقابله با آن‌ها بسیج کرده است، ازجمله کودرون (رومن لوی)، یک سرباز کارکشته که نسبت به دریل کینه شخصی دارد. طبعاً، زامبی‌های زیادی نیز سر راه هستند (که در اینجا به آن‌ها «گرسنه‌ها» می‌گویند)، ازجمله یک نوع جدید و فوق‌العاده سریع که پیش‌ازاین در آخرین لحظه‌های «مردگان متحرک: فراسوی جهان» به آن اشاره شد.

در ابتدا دقیقاً مشخص نیست دریل چگونه از فرانسه سر درآورد. همه‌چیز به وقتش معلوم می‌شود، اگرچه دلایل آن خیلی با پی‌رنگ ارتباط پیدا نمی‌کند. راستش، خود دریل نیز در بخش زیادی از شش اپیزود سریال چندان با پی‌رنگ مرتبط نیست، هرچند بودن او در اینجا خوب است، حتی اگر در خیلی از صحنه‌ها فقط غر بزند: «من فرانسوی حرف نمی‌زنم!»، درنتیجه تعداد زیرنویس‌های فرانسوی که تماشاگران باید بخوانند به حداقل می‌رسد. بااین‌حال، چند صحنه دل‌خراش در اپیزود پایانی، عمق جدید شگفت‌انگیزی به شخصیت او می‌دهد. در اینجا، دریل بیشتر نقش یک کاتالیزور را در داستان ایزابل و لوران دارد.

کلیمانس پوئزی

می‌توان گفت دریل در کل سریال اصلی «مردگان متحرک» همیشه در بهترین حالت خود بود؛ خروج ریک گرایمز با بازی اندرو لینکلن، خلأ یک شخصیت اصلی را به همراه داشت که ریدس و دریل، اغلب برای پر کردن آن مشکل داشتند. ازقضا، حالا که دریل اسپین‌آف خودش را دارد، به جایگاه راحت‌تر کمک‌خلبان برگشته است.

او هرگز در کنش‌ها غایب نیست، اما دقیقاً در هسته آن نیز قرار ندارد. این نکته که ایده اولیه «دریل دیکسن»، او و بهترین دوستش، کارول (ملیسا مک‌براید) را با هم در قصه قرار می‌داد نشان می‌دهد سازندگان سریال از ابتدا به‌دقت به این مسئله توجه داشتند. تولید نهایی، اگرچه کارول را ندارد، اما تضمین می‌کند از دریل خواسته نشد بار کل سریال را به‌تنهایی به دوش بکشد. (اتفاقاً طرفدارانی که دلشان برای رابطه پویا بین دریل و کارول تنگ شده است، کاملاً سرخورده نمی‌شوند؛ در جاهایی به‌طور تلویحی اشاره می‌شود که کارول به‌راحتی می‌تواند در فصل‌های بعدی «مردگان متحرک: دریل دیکسن» نقشی داشته باشد.)

در یک اسپین‌آف، این که از تماشاگر خواسته شود به شخصیت‌های جدید بیشتر از شخصیت‌های قدیمی اهمیت بدهد، یک پیشنهاد خطرناک است، اما ایزابل در «دریل دیکسن»، خود را به‌عنوان یکی از شخصیت‌های بهتر که مجموعه «مردگان متحرک» در گذر سال‌ها معرفی کرده است، تثبیت می‌کند. یک پیش‌داستان پیچیده‌ که از طریق صحنه‌های بازگشت به گذشته و برخورد با چهره‌ای از گذشته ایزابل در زمان حال روایت می‌شود، به بیننده کمک می‌کند او را به‌اندازه تقریباً تمام شخصیت سریال اصلی بشناسد.

پوئزی که بیش از همه با بازی در فیلم‌های «هری پاتر» شناخته می‌شود (او نقش فلور دلاکور را بازی کرد)، با نقش‌آفرینی سرشار از ریزه‌کاری و جزییات خود به ایزابل عمق می‌بخشد. کشش متقابل او و ریدس، قطعه جدایی‌ناپذیر پازل است. ایزابل توانایی زیادی برای خنثی کردن تُندی دریل دیکسن دارد.

«مردگان متحرک: شهر مرده» کاری کرد که ایده «صحنه‌ در قالب یک شخصیت» برای این فرنچایز مسبوق به سابقه شود. «دریل دیکسن» ایده را گسترش می‌دهد و بهبود می‌بخشد. جایی که «شهر مرده» درحالی‌که در یک استودیو در نیوجرسی تصویربرداری می‌شد، گاه‌گداری مجبور بود بسط پیدا کند تا اِلِمان‌های منحصربه‌فرد نیویورک را در خود بگنجاند، «دریل دیکسن» که عمدتاً در لوکیشن تصویربرداری شد، مملو از نقاط توجه فرانسوی است. اقامت موقت در سردابه‌های پاریس، گورستان پر لاشز و سواحل نرماندی بر مرده بودن این دنیا تأکید دارد، درحالی‌که نمای پوشیده از درختان مو نتردام و بدنه فلزی پیچ‌خورده برج ایفل خاطرات آشکار زمان‌های گذشته را به یاد می‌آورد. هیچ تردیدی نیست که دریل و همراهانش در فرانسه هستند و داستان به‌هیچ‌عنوان نمی‌توانست در جای دیگری اتفاق بیفتد. درنتیجه، لحن کلی سریال به‌طور محسوس با نسخه‌های قبلی خود فرق دارد.

فراتر از قابل تشخیص بودن آشکار صحنه، توجه فراگیر به جزئیات شگفت‌آور است و هیچ عنصر بصری هدر نرفته است – هر صحنه مجزای عجیب و غریب مرتبط با زامبی‌ها که گروه با آن‌ مواجه می‌شود، دست آخر یک توضیح متناظر دارد که پی‌رنگ کلی را پیش می‌برد.

دیوید زِیبِل، گرداننده سریال، محیط اطراف و نحوه تأثیر آن بر هر سناریوی مشخص «مردگان متحرک» را با ‌دقت در نظر گرفته است: به‌عنوان نمونه، دریل هنگام خارج شدن از خندقِ قلعه‌ای مملو از مردگان، از یک خرمن‌کوب قرون‌وسطایی به‌عنوان سلاح استفاده می‌کند. در شروع اپیزود سوم، مجلسی از زامبی‌ها با قطعه ارکسترال «بولِرو» اثر موریس راول تأکید می‌شود و به این شکل یکی از استعاره‌های آزمون پس داده «مردگان متحرک» شَم فرانسوی می‌یابد.

«مردگان متحرک: دریل دیکسن» با ظرافت تصویربرداری شده است و نقش‌آفرینی بازیگران تماشایی است، اما سریال گرفتار همان نقیصه‌ای است که در اسپین‌آف‌های قبلی برای مثال «شهر مرده» مشهود بود – این که خیلی طول می‌کشد تا به بخش‌های خوب خود برسد. اپیزود افتتاحیه حال و هوای خاصی دارد و سرشار از سکوت طولانی است که با صدای خُرخُر مشخص دریل علامت‌گذاری می‌شود؛ و کلی از اپیزود دوم می‌گذرد تا او با جستجویی سازگار شود که قوس اصلی فصل را تشکیل می‌دهد.

با داشتن تنها شش اپیزود برای روایت یک داستان کم و بیش کامل، نباید برای آرام‌سوزی جایی باشد، بااین‌حال «دریل دیکسن» تا نیمه‌های اپیزود سوم که در آن شاهد یک چرخش داستانی ارزشمند هستیم، ریتم واقعی خود را پیدا نمی‌کند، اما از آنجا که احتمالاً تماشاگران سریال، تنها طرفداران پر و پا قرص «مردگان متحرک» هستند که در اسپین‌آف قبلی بدتر از این را هم تجربه کردند، این به نظر یک مانع نسبتاً بی‌اهمیت می‌آید، اما ضرب‌آهنگ بالاتر در لحظه اولیه، «دریل دیکسن» را از «لذت‌بخش» به «کلاسیک» ارتقا می‌داد.

یک حیوان متفاوت و زیبا

از نگاه نورمن ریدس که ۱۳ سال است نقش دریل دیکسن را بازی می‌کند، اسپین‌آف جدید راهی متفاوت با «مردگان متحرک» می‌رود، هرچند عناصری از آن فرنچایز را در خود دارد.

بازیگر ۵۴ ساله فلوریدایی که همچنین نقاش، مجسمه‌ساز و عکاس است، می‌گوید: «فکر می‌کنم هر کس در یک سریال طولانی مانند “مردگان متحرک” کار کند، در گذر سال‌ها خواسته یا ناخواسته در ریتم تکرار چیزهایی می‌افتد که کارساز هستند. من خودم متوجه شدم تعدادی دیالوگ‌های مشخص را بارها و بارها می‌گویم و از جایی به بعد خطوط داستانی ما مشابه چیزی شد که قبلاً کار کرده بودیم، شاید با یک شخصیت دیگر یا هر چیز دیگر. ما در سریال جدید هیچ‌چیزی از قبل را دنبال نمی‌کنیم.»

به پایان رسیدن سریال «مردگان متحرک» برای ریدس به‌نوعی حکم آزادی را داشت. او و دیگر تهیه‌کنندگان اجرایی «دریل دیکسن» حالا با فشار کمتر می‌توانند داستان خیلی شخصی‌تر مردی را تعریف کنند که ناخواسته از ساحل یک کشور دیگر سر درمی‌آورد و باید با انگیزه‌های دوگانه مواجه شود. او هم می‌خواهد به خانه برگردد و هم می‌خواهد به کسانی که نیاز فوری دارند کمک کند.

ریدس می‌گوید: «احساس می‌کنم به دنبال آمار و ارقام و بالا بردن تعداد تماشاگر نیستیم. کار هنری می‌کنیم و دیالوگ‌های تأثیرگذار داریم. این یک حیوان متفاوت است، زیبا و پراحساس است و تماشای آن، گوش دادن و حس کردن آن به‌نوعی شگفت‌انگیز است.»

ریدس از دوران حضور خود در «مردگان متحرک» چیزی جز خاطرات خوب ندارد، بااین‌حال مشخص است آماده بود بال‌های خود را باز کند و چیز جدیدی را با شخصیت دریل دیکسن امتحان کند که انجام آن با وجود یک گروه بازیگری بسیار بزرگ امکان‌پذیر نبود.

او می‌گوید: «من بخشی از یک ماشین غول‌پیکر بودم که ترسناک بود. این یکی جنبه‌ واقعاً شخصی برای من دارد و احساس می‌کنم کار خیلی درست پیش می‌رود. ما در “دریل دیکسن” همه عناصر” مردگان متحرک” را داریم که مردم دوست دارند – اشک‌ها و جیغ‌ها و همه‌ چیزهایی که سریال اصلی به‌ویژه در سال‌های ابتدایی داشت، اما سریال جدید در عین حال منحصربه‌فرد است و حرف خودش را می‌زند.»

نکته خوبی است، چون ریدس درواقع خیلی دوست ندارد درمورد سریال صحبت کند و ترجیح می‌دهد اجازه دهد خود کار حرف بزند. او می‌گوید: «از صحبت کردن درباره آن متنفرم، چون نمی‌توانم حق مطلب را ادا کنم. مثل یک کاپوچینوی خوب است، اما می‌ترسم اگر درموردش صحبت کنم، طعم خوبی نداشته باشد.»

طعمی متفاوت با «مردگان متحرک»

بلندپروازی‌های «مردگان متحرک: دریل دیکسن» متفاوت است. فصل اول خیلی گذرا به چیزی نزدیک می‌شود که گِرِگ نیکوترو، تهیه‌کننده اجرایی و چهره ثابت سریال اصلی «مردگان متحرک» آن را ایده اولیه «درباره دریل به‌عنوان یک آواره تنها که در سفرهایش با آدم‌ها آشنا می‌شود و به آن‌ها کمک می‌کند» می‌نامد.

اگر بتوان پی‌رنگ «دریل دیکسن» را در حد «یک فیلم جاده‌ای درباره قهرمان بی‌میل که نورچشمی را هدایت می‌کند» خلاصه کرد – که بله، نمونه آن را پیش‌ازاین به‌دفعات دیده‌ایم، ازجمله سریال‌ موفق «آخرین بازمانده از ما» – ظاهر و حال و هوای سریال بی‌شباهت با هر ‌چیز دیگری در جهانِ به‌طور مشخص آمریکاییِ «مردگان متحرک» است. به‌غیراز ریدس و نیکوترو و دیوید زیبل – گرداننده سریال و چهره تازه‌ در «مردگان متحرک» – بسیاری از همکاران کلیدی پروژه، اروپایی هستند و نتیجه کار به‌خوبی این را نشان می‌دهد.

نیکوترو می‌گوید: «هدف ما رد شدن از کنار لوکیشن‌‌های جالب در فرانسه نبود، بلکه می‌خواستیم سفر دریل از مارسی تا لیون و تا پاریس و درنهایت نرماندی را دربر بگیریم. طراحی صحنه، تصویربرداری و نوع کار ما در این سریال با روشی که در آتلانتا داشتم بسیار متفاوت بود.»

دنیل پِرسیوال که بریتانیایی است، چهار اپیزود از شش اپیزود فصل اول «دریل دیکسن» را کارگردانی کرد. او می‌گوید: «من به یک سنت خیلی متفاوت تعلق دارم. من یک فیلمساز اروپایی هستم، همین‌طور تومازو (فیوریلی، مدیر تصویربرداری ایتالیایی که اپیزودهای پرسیوال را تصویربرداری کرد)؛ بنابراین هیجان‌انگیز بود که سازندگان سریال واقعاً می‌خواستند رویکرد و سبک را عوض کنند و جسورانه به پروژه جلوه بسیار سینمایی بدهند.»

تفاوت‌های دیگری نیز هست. درحالی‌که هر فصل «مردگان متحرک» عموماً ۱۶ اپیزود داشت (فصل آخر به ۲۴ اپیزود رسید)، فصل اول «دریل دیکسن» تنها در حد شش اپیزود است و درحالی‌که سخنرانی‌های طولانی وجه مشخصه «مردگان متحرک» بود، اسپین‌آف جدید در مقایسه با آن دیالوگ‌های زیادی ندارد.

پرسیوال می‌گوید: «فکر می‌کنم در اپیزود اول دیالوگ‌ها تقریباً ۱۵ دقیقه از حدود یک ساعت اپیزود را شامل می‌شود. اپیزود دو هم همین‌طور. متن دیوید (زیبل) خیلی سینمایی است. شیوه قصه‌گویی بصری او یک قالب تجربی دارد و مثل یک ادیسه‌ مجزا به نظر می‌رسد؛ کاملاً سینمایی است.»

قصه‌گویی بصری «دریل دیکسن» با «مردگان متحرک» فاصله زیادی دارد. نیکوترو می‌گوید معیار او و همکارانش، فیلم کلاسیک «شب مردگان زنده» به کارگردانی جرج رومرو بود. به همین منوال، پرسیوال متأثر از کار سینماگران شاخص اروپایی چون دیوید لین، کلود بری (در دو فیلم «ژان دو فلورت» و «مانون چشمه‌ها») و ویم وندرس (در «آسمان برلین») تلاش کرد با مناظر مثل یک شخصیت رفتار ‌کند.

او همچنین از دو سینماگر مکزیکی، آلخاندرو گونزالس ایناریتو، کارگردان و امانوئل لوبزکی، فیلمبردار برنده سه جایزه اسکار به‌عنوان دو منبع الهام دیگر «دریل دیکسن» یاد می‌کند. فیوریلی می‌گوید ایده روشن کردن یک صحنه شام تنها با استفاده از نور شمع را از فیلم دیگر لوبزکی، «فرزندان بشر» به کارگردانی آلفونسو کوارون (یک داستان «قهرمان بی‌میل/نورچشمی») گرفت و انتخاب‌ لنزهای دوربین با الهام از فیلم «از گور برخاسته»، حاصل همکاری ایناریتو و لوبزکی بود.

تأکید بر چشم‌انداز فرانسوی

نیکوترو و همکارانش برای «دریل دیکسن» می‌خواستند بر چشم‌انداز فرانسوی تأکید کنند و از نماهای زیاد در جنگل که در «مردگان متحرک» رایج بود، بپرهیزند. او می‌گوید: «ما می‌خواستیم عناصر نفس‌گیر اروپا را با نماهایی از رسیدن دریل به مارسی، قدم زدن او به سمت شهر از روی ریل قطار و عبور از همه آن نقاط زیبا به تصویر بکشیم. می‌خواستیم تماشاگران در این دنیا غرق شوند. آن‌ها باید محیط اطراف را احساس کنند که باید بزرگ و وسیع باشد. ما از نماهای پهپادی زیادی استفاده کردیم، خیلی بیشتر از آنچه در “مردگان متحرک” داشتیم تا عظمت نواحی حومه شهر را به تصویر بکشیم.»

پرسیوال می‌گوید: «یکی موارد مشهود در سریال آمریکایی این است که شما همیشه در یک ناکجاآباد در یک آمریکای خنثی هستید که ویران شده است یا در یک جنگل هستید. درحالی‌که در اروپا همیشه از جایی سر درمی‌آورید. با ویرانه‌ها مواجه می‌شوید، ساختمان‌هایی که دو یا چهار هزار سال پابرجا بوده‌اند یا همان‌طور که در اپیزود اول “دریل دیکسن” می‌بینید کانال‌های آبی که رومیان باستان ساختند یا صومعه‌های بزرگ. شما خرابات ندارید؛ تاریخ بشر را در اطراف خود دارید.»

منبع: ورایتی، اینترتینمنت ویکلی، لس آنجلس تایمز

تماشای سریال مردگان متحرک: دریل دیکسن در نماوا