مجله نماوا، فرهاد خالدی نیک

برای لذت بردن از مستند «روش یونایتد» لازم نیست که هوادار منچستر یونایتد و دوستدار فوتبال جزیره باشید، برای دوست داشتن این مستند حتی نیاز نیست شیفته ورزش فوتبال و جذابیت‌های فوق‌العاده‌اش باشید، کافی است به تماشای فیلم‌های مستند علاقه‌مند باشید و از شناخت و کشف مناطق معروف و آدم‌های مشهور لذت ببرید. مستند ورزشی «روش یونایتد»، محصول سال ۲۰۲۱ کشور انگلستان، به کارگردانی مت هاجسون است. فیلم توسط کمپانی «اد هاک فیلمز» تولید شده و فیلمنامه آن را مت هاجسون، پاتریک ناتانسون و البته اریک کانتونا نوشته‌اند.

فیلم از همان عنوان‌بندی ابتدایی با نریشنی به روایت اریک کانتونا آغاز می‌شود. کانتونایی که می‌گوید این داستان من نیست؛ داستان ما است؛ داستان روح یک شهر. شهری کارگری با مردمانی سخت‌کوش؛ شهر منچستر. شهری درست همانند شهر مارسی. دو شهری که اریک کانتونا آنها را به نوعی شبیه هم می‌داند و بهترین سال‌های زندگی‌اش را رقم زده‌اند. این چنین است که فیلم با توصیفاتی از شهر منچستر و مردمانش و نمایش تصاویری سیاه و سفید از سال‌های دور این شهر آغاز می‌شود. اریک کانتونا راوی اصلی فیلم است. در واقع کانتونا با آن صدا و چهره‌ی هنوز کاریزماتیکش، قهرمان اصلی فیلمی‌ست که پر از قهرمان است. قهرمان‌هایی چون سر مت بازبی و سر الکس فرگوسن. دو سرمربی اسطوره‌ای باشگاه که نقشی کلیدی در موفقیت‌ها و قهرمانی‌های منچستر یونایتد ایفا کرده‌اند. فیلم برای معرفی هر چه بهتر این دو شخصیت بزرگ، سنگ تمام می‌گذارد و با نمایش تصاویری کمتر دیده شده، سعی می‌کند مخاطب را به شناختی دقیق از فعالیت‌های ارزشمند آنها در راه اعتلای نام یونایتد برساند. مت بازبی که شاید کمتر برای ما شناخته شده باشد، بعد از پایان جنگ جهانی دوم سرمربی یونایتد شد و  تیمی ساخته بود که بازیکنانش به دردانه‌های بازبی معروف بودند. استعدادهای جوانی چون دانکن ادواردز و بابی چارلتون که انگار دنیا زیر پاهایشان بود و هیچ کس از تماشای بازی زیبای آن ها سیر نمی‌شد. فلسفه‌ی یونایتد از همین جا بود که شکل گرفت. فلسفه‌ای که بر استفاده از بازیکنان جوان و تلاش فراوان برای کسب موفقیت متمرکز بود. همه چیز مرتب به نظر می‌رسید تا آن حادثه دلخراش به وقوع پیوست؛ تراژدی فرودگاه مونیخ. سانحه‌ای دلخراش که باعث شد هشت بازیکن یونایتد از دنیا بروند و مابقی با صدمات جدی مواجه شوند. شنیدن توصیفاتی از رزماری بلکلی (مهماندار آن پرواز کذایی) ما را با خود به قلب ماجرا و تبعات ناشی از آن می‌برد. با این وجود یونایتدی‌ها کم نیاوردند و ده روز بعد از آن فاجعه هوایی به رقابت‌های اروپایی بازگشتند و با کسب پیروزی نشان دادند که حتی متحدتر و قوی‌تر از پیش شده‌اند. حسن فیلم در این است که گفته‌ها و اشاره‌های مدیران و بازیکنان سابق منچستر یونایتد را با تصاویر آرشیوی جالب توجهی همراه می‌سازد و سعی نمی‌کند با بازسازی صحنه‌های ورزشی، به شکلی تصنعی حرف و پیامش را منتقل کند. این چنین است که پخش تصاویری از فینال جام باشگاه های اروپا در سال ١٩۶٨ و نمایش گل‌های یونایتد در پیروزی پرگل مقابل بنفیکا، از دیدنی‌ترین بخش‌های فیلم محسوب می‌شود. بخصوص که به این تصاویر، موسیقی متن شنیدنی اثر (ساخته ی جورج فنتون) افزوده شده که بر جذابیت‌های بصری این تصاویر حماسه‌گونه می‌افزاید.

«روش یونایتد» در ادامه به سال ١٩٩٢ می رود و داستان ورود اریک کانتونا به شهر منچستر و چگونگی شکل‌گیری پادشاهی‌اش را روایت می‌کند. داستانی به غایت جذاب، چه برای آنان که دوران اوج کانتونا را به یاد دارند و چه برای جوانانی که تازه می‌خواهند او را بشناسند. بازیکنی متفاوت که به قول یکی از مربیان سابقش، شعر و فلسفه می‌خواند و نقاشی می‌کشید و شاید همین‌ها بود که او را با سایر فوتبالیست‌ها متفاوت می‌کرد. کانتونا با آن نگاه و دیدگاه خاصش این انتقال را این گونه وصف می‌کند: «صحنه حالا مال منه، همه چشم‌ها مال منه». گویی از همان روزها به فکر دنیای بازیگری و خیره کردن چشم‌ها از هنر نابش بوده است.

در عین حال شنیدن خاطراتی از رایان گیگز، مارک هیوز، استیو بروس و البته دیوید بکام از نخستین روزهای انتقال اریک کانتونا از لیدز یونایتد به منچستر یونایتد در نوع خود جالب توجه است. ستاره ی ٢۶ ساله‌ای که در هشتمین باشگاه عمر ورزشی خود، به دنبال اثبات دوباره توانایی‌هایش و کسب قهرمانی لیگ با یونایتد آن هم پس از ٢۶ سال بود. ٢۶ سالی که کارگردان از آن هم غافل نمی‌شود و با نقبی به گذشته و مرور اتفاقات رخ داده برای باشگاه، تصویر کامل‌تری از تاریخچه باشگاه را در برابر دیدگان مخاطبان قرار می‌دهد. از اتفاقات ناگواری که موجب سقوط جورج بست افسانه‌ای شد، گرفته تا تمام حواشی تمام نشدنی که باعث هرج و مرج در الدترافورد شدند.

با این وجود فیلم در بازگشت دوباره به دوران حضور اریک در منچستر، به طور تمام و کمال در خدمت معرفی شخصیت اریک کانتونا و تاثیرش بر تیم و سایر بازیکنان یونایتد قرار می‌گیرد. اتفاقی جذاب که با پخش گوشه‌هایی از نظرات الکس فرگوسن و سایر بازیکنان نامی آن سال‌های منچستر یونایتد همراه می‌شود. توصیفاتی درباره بازیکنی روراست و شفاف که عاشق تمرین کردن بود و البته خیلی زود از کوره در می‌رفت. بازیکنی که مربی‌ای مثل الکس فرگوسن را لازم داشت تا او را درک کند و شیوه مدیریت رفتارهای پرخاش گرایانه‌اش را بلد باشد. همچنان‌که پس از آن درگیری تاریخی کانتونا و لگد معروفش به یکی از تماشاگران در بازی با کریستال پالاس، نه تنها او را از باشگاه اخراج نکرد بلکه پس از تحمل ٩ ماه محرومیتش، به او فرصت دوباره‌ای داد و با این کار هم به باشگاه خدمت کرد و هم اریک را از بحرانی عجیب نشان داد. بحرانی که با انتشار عکسی از یک خبرنگار که او را در حال بازی برای تیم دوم منچستر نشان می‌داد، تشدید هم شد. کانتونا اما در فیلم برای هر دو اتفاق، واکنشی منحصر به فرد و از جنس خودش دارد. بخصوص آنجا که اعتراف می‌کند اصلاً از کارش پشیمان نیست و فقط یک پشیمانی دارد: «کاش اون موقع محکم‌تر می‌زدمش!». فیلم از این لحظات جذاب، کم ندارد. یکی از این لحظات جایی است که کانتونا و سایر همبازیانش نظیر دیوید بکام، نیکی بات و اوله گونر سولشر از تصمیم ناگهانی او برای خداحافظی از فوتبال می‌گویند. از آن دست تصمیمات کانتونایی که او خود چنین توصیفش می‌کند: «فوتبال رویای من بود. وقتی این رویا تبدیل به روزمرگی شد، دیگر نمی‌خواستم این‌طوری فوتبال بازی کنم. می‌خواستم به خودم، هواداران و همه وفادار بمونم».

«روش یونایتد» با نمایش تصاویر هیجان‌انگیزی از بازی‌های منچستریونایتد در فصل رویایی ٩٩-٩٨ پایان می‌گیرد. فصلی که شاگردان فرگوسن سه گانه را بردند و نقطه اوج کار آنها در فینال معروف لیگ قهرمانان اروپا در مقابل بایرن مونیخ بود. یک بازی دراماتیک که پایانی دراماتیک و فوق‌العاده را برای مستندی که خوب می‌داند چطور در طول نود دقیقه بیننده‌اش را جذب و حفظ کند، رقم می زند. مستندی که حتی عنوان‌بندی پایانی‌اش نیز حساب شده است و با پخش صحبت‌های برخی از بازیکنان منچستر یونایتد درباره‌ی شیوه لباس پوشیدن کانتونا و بالا بردن یقه‌هایش، مخاطبش را غافلگیر می‌کند. موضوعی که به مشخصه اریک تبدیل شده بود و حتی دیوید بکام نیز اعتراف می‌کند که چند باری امتحانش کرده و در نهایت به این نتیجه رسیده که تقلیدی نافرجام از اریک بوده و هیچ‌وقت به آن خوبی از آب در نیامده است. مستندی که بی‌جا نیست اگر آن را «فلسفه‌ی اریک» بنامیم و می‌توان تماشایش را با خیال راحت به همه‌ی دوستداران مستندهای ورزشی پیشنهاد کرد.

تماشای این مستند در نماوا