مجله نماوا، سحر عصرآزاد

فیلم سینمایی «عنکبوت» یک درام روانکاوانه حول محور یک قاتل زنجیره‌ای واقعی و کالبدشکافی ریشه‌ها و انگیزه‌های او با نگاهی آسیب‌شناسانه و چندبعدی است.

ابراهیم ایرج‌زاد در دومین فیلم سینمایی کارنامه‌اش، رویکردی حرفه‌ای به جایگاه فیلمنامه‌نویس دارد و براساس فیلمنامه‌ای از اکتای براهنی «عنکبوت» را کارگردانی کرده است. همانطور که در «تابستان داغ» هم فیلمنامه پیام کرمی را محور کار قرار داد و در آثار کوتاه متعددی که ساخته نیز همواره به اقتباس ادبی و جایگاه فیلمنامه و فیلمنامه‌نویس بها داده است.

این رویکرد را می‌توان به زاویه نگاه او در اقتباس از یک ماجرا و شخصیت واقعی در «عنکبوت» تعمیم داد که در تعامل با براهنی، ترکیب جذابی را رقم زده است. چراکه اکتای براهنی قبل‌تر در اقتباس از رمان «جنایت و مکافات» در فیلم قابل تأمل «پل‌خواب»، دغدغه‌مندی خود را به روانکاوی مسیر تبدیل شدن یک آدم معمولی به یک قاتل، به نمایش گذاشته بود.

به همین واسطه است که از تلاقی نگاه این دو سینماگر با تکیه بر ماجرا و شخصیتی واقعی و معاصر، باید انتظار اثری روانشناختی در مسیر بازشناسایی ریشه‌های رفتاری و عملکردی کاراکتر را داشت تا بازسازی نعل به نعل ماجرایی که در عین ملتهب بودن، مخاطب از جزئیات و اوج و فرود آن به تفصیل مطلع است.

فیلم «عنکبوت» کنکاشی است در ابعاد شخصیتی سعید حنایی (محسن تنابنده)؛ قاتل زنجیره‌ای که در فاصله سال های ۷۹ تا ۸۰ شمسی، ۱۶ زن خیابانی را در شهر مشهد به قتل رساند و پس از دستگیری به واسطه فرار قربانی آخر، در جلسات دادگاه از عملکرد خود در راستای پاکسازی و امر به معروف و نهی از منکر دفاع کرد.

این خلاصه داستان واقعی؛ آنقدر بار دراماتیک دارد که ناخواسته این پرسش را به ذهن می‌آورد که بازسازی چنین درام ملتهبی قرار است چه سویه‌ای را برای بسط و گسترش انتخاب کند تا برای مخاطب جذاب و کنجکاوی برانگیز باشد؟

عنکبوت

یک قاتل بالقوه

سویه هوشمندانه‌ای که براهنی و ایرج‌زاد برای مانور روی زندگی این کاراکتر انتخاب کرده‌اند؛ با فرض آگاهی مخاطب از قصه خطی زندگی او، نگاهی روانکاوانه به ابعاد کاراکتر سعید حنایی به عنوان یک قاتل است. مردی که به نظر می‌آید حتی قبل از ارتکاب به قتل؛ یعنی قبل از سال ۷۹ هم یک قاتل بالقوه بوده و این قابلیت قتل را در درون خود حمل می‌کرده؛ چه بسا از کودکی.

این چنین است که در فیلم با نگاهی جزئی‌نگرانه به رفتارها، روابط و تعاملات روزمره او با همسر، فرزندان، مادر، برادر، زیردست و حتی مردم کوچه و خیابان دقیق می‌شویم تا رگه‌های این قابلیت را در او بازیابی کرده و انگیزه‌ها و ریشه‌های ارتکاب به این قتل‌ها و به‌خصوص شمایل سبعانه او را در دفاع از خود تا پای چوبه‌ی دار بشناسیم.

فیلمساز با مشخص کردن این خط سیر برای درام محوری و مسیری که قرار است کاراکتر محوری را بر بستر آن دنبال کند، تلاش کرده التهاب را به واسطه کنکاش در همین سویه‌ها و زوایای جزئی وارد فیلم کند و به دنبال غافلگیری‌های متداول و کلاسیک نباشد.

به همین واسطه از ابتدا فضایی سنگین و دلهره‌آور حتی بر رفتارهای ساده و روزمره و به ظاهر عادی زندگی سعید و روابطش حاکم است و با آگاهی مخاطب از آنچه قرار است از او سر بزند، اولویت و اهمیت به چگونگی و چرایی رسیدن به آن کنش تعیین‌کننده داده شده؛ تا التهابی متمایز و فراتر از نمونه‌های مشابه به مخاطب منتقل شود.

مواجهه نویسنده و کارگردان با کاراکتر سعید به عنوان یک قاتل آتی، این امتیاز را به فیلم داده که کلیت اثر را تبدیل به پازلی برای شکل‌گیری شمایل او کرده و قرار است با قطعاتی پر شود که کدها و شناسه‌های رفتاری و تفکری او را از گذشته تا حال در برمی‌گیرند تا نهایتاً پازل تکمیل شود.

مردی با تعصبات کور و دیدگاه سنتی افراطی که از کودکی روحش با خشونت عجین شده و جای زخم گازگرفتن مادر نه تنها بر بدن بلکه بر روحش باقیمانده است. این کد به‌خصوص اهمیت و نقش مادرانه- زنانه را در جهت دادن به اِعمال خشونت سعید در زمان حال مهمتر جلوه می‌دهد.

چراکه تصویر مادر (شیرین یزدان‌بخش) را در زمان حال هم می‌بینیم که همچنان در حال دستکاری زخم‌های قدیمی، دامن زدن به حساسیت‌های پسرش و سوق دادن او به خوانشی غلط از ناموس‌پرستی و پاکسازی خانه و محله و شهر از آلودگی و فساد اخلاقی است.

این کدهای ابتدایی قرار است بستر ذهنی کاراکتر را برای مخاطب به شکلی تدریجی گسترده و او را به واکاوی جهان فیلم از نقطه نظر سعید وادارند تا به واسطه تلنگر تعرض راننده تاکسی به همسرش زهرا (ساره بیات)، بار سنگین خشونت و نفرت و باورهای غلط افراطی را که بر دوش می‌کشیده، زمین بگذارد و به شکل عملی وارد میدان شود.

در چینش این موقعیت که موتور محرکه درام و کاراکتر سعید (به عنوان یک خود مصلح اجتماعی‌پندار) است، به شکلی عریان تأثیر خانواده، به طور خاص مادر و جامعه و به طور ویژه شهری مذهبی همچون مشهد را با تأمل بیشتری از نظر می‌گذرانیم. 

از دامن بلند سیاه پوشاندن به دختربچه در حریم خانه تا شعارهای مستقیم و دیوارنوشت‌های شهری که در تکثیر و تأثیر الگوی رفتارهای افراطی نقش مهمی  دارند، جهان ذهنی شخصیت‌محوری را سمت و سو می‌دهند.

مردی که به شکلی دراماتیک ابتدا این اصلاح را از خانه خود و جداسازی حریم دخترک خردسال و پسر نوجوانش با دیوار آجری آغاز می‌کند و در گام بعد به خیابان می‌رود تا دست به عمل زده و شهر را از وجود زنان خیابانی پاک کند.

فیلمساز بعد از اقدام سعید به اولین قتل که قابل پیش‌بینی است؛ روند ۱۵ قتل بعدی را به شکل گزینشی و در جهت ترسیم منحنی سقوط شخصیتی او پیش می‌برد و به نمونه‌های به تصویر درآمده، ویژگی یا تمایزی دراماتیک می‌دهد تا واجد اهمیت به واسطه نوع مواجهه کاراکتر با آنها شوند.

همانطور که اولین مقتول؛ افسانه (با بازی خوب ماهور الوند) با چند رفت و برگشت به قتل می‌رسد تا روند تبدیل شدن سعید از یک قاتل بالقوه به یک قاتل بالفعل باورپذیر و ملموس شود. زنان بعدی نیز هر یک وجهی متمایز را از نوع نزدیک شدن قاتل به قربانی، چیدمان صحنه قتل و جزییات دلهره‌آوری همچون چگونگی جابجایی جسد و حتی کمک به پیدا شدن جسد توسط پلیس را به همراه دارند که در نهایت به قتل ناموفق قربانی هفدهم یعنی مژگان (گلنوش قهرمانی) و فرار زن ختم می‌شود.

از این پس فیلم وارد پروسه‌ای می‌شود که گریزی از بازسازی صحنه‌های واقعی و گفت‌وگوهای مستند سعید حنایی بر بستر یک فیلم داستانی نیست، اما همچنان فیلمساز تلاش کرده این روند از پیش تعیین شده را به واسطه نوع مواجهه اعضای خانواده با این موقعیت، از تخت شدن برهاند.

همانگونه که پسر نوجوان در صحنه بازسازی قتل با فشار مادربزرگ به تقدیر و دلجویی از عمل پدر قهرمانش می‌پردازد!، همسر با اشمئزاز روسری را که ابزار خفه کردن مقتول بوده، از سر باز می‌کند. همسری که در ملاقات خصوصی زندان هم سعید را به جهنم حواله می‌دهد تا شاهد تمایزی در نوع رفتار کاراکترهای پیرامونی با یک قاتل زنجیره‌ای باشیم که خود را یک مصلح اجتماعی می‌داند که خداوند با نزول باران رضایتش را از اعمال او اعلام کرده است!

فیلم «عنکبوت» در کنار فیلمنامه حساب شده براهنی و کارگردانی در خدمت فیلمنامه ایرج‌زاد، از نگاه حرفه‌ای محمود کلاری در پشت دوربین بهره فراوانی برده است. مدیر فیلمبرداری باتجربه‌ای که به تصاویر عمق و غنا بخشیده و اتمسفر تصویری اثر را واجد التهابی نهان در زیر پوست فیلم کرده است.

در عین حال فیلم به شدت مدیون بازی حساب شده و به اندازه محسن تنابنده است که یک لحظه هم به مخاطب فرصت نمی‌دهد فارغ از کاراکتر سعید، به نقش آفرینی‌های دیگر او بیندیشد و در ترسیم التهابات درونی و بیرونی نقش پیچیده‌اش موفق عمل می‌کند.

«عنکبوت» فیلمی است که رویکرد روانکاوانه را برای ترسیم یک پرونده قضایی مشهور و ملتهب انتخاب کرده تا به شیوه‌ای درونی التهاب را وارد لایه‌های درونی اثر کند و در عین حال به آسیب‌شناسی کاراکتر یک قاتل زنجیره‌ای از ابعاد مختلف در بضاعت یک فیلم سینمایی بپردازد.