مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

متأسفم جان ویک، اما خبر بدی برای تو داریم – یک کله‌خر جدید به شهر آمده و به دنبال تاج و تخت توست. از وقتی اولین آنونس فیلم سیسو (Sisu) اوایل امسال پخش شد، خیلی‌ها با دیدن صحنه‌های اکشن این فیلم فنلاندی مشتاقانه در انتظار اکران عمومی آن بودند – اتفاقی که خیلی زود افتاد.

«سیسو» ابتدا در ماه ژانویه در خود فنلاند و بعد در دیگر بازارهای جهان روی پرده رفت؛ و نمایش جهانی فیلم درحالی‌که خبر بدی برای دیگر قهرمانان اکشن است، اما برای تماشاگران اتفاق بسیار خوبی است، چرا که به لطف ترکیب بی‌پروای خشونت محض، اکشن پرتلاطم و روحیه سرکش، فیلمی فراتر از انتظار است.

«سیسو» به نویسندگی و کارگردانی یالماری هلاندر – که اولین بار در دنیا سپتامبر ۲۰۲۲ در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمد – داستان خیلی ساده‌ای دارد: ۱۹۴۴؛ یک سال پیش از پایان جنگ جهانی دوم. آتامی کورپی (یورما تومیلا)، سرباز سابق در زمین‌های بایر لاپلاند در فنلاند مقدار زیادی طلا پیدا می‌کند، اما پیش از آن که بتواند خود را به یک بانک در شهر برساند، چاره‌ای ندارد جز این که با هر نیروی آلمانی مقابل خود بجنگد.

یورما تومیلا

«سیسو» با الهام گرفتن از فیلم‌های اکشن کلاسیک مانند «رمبو: اولین خون»، در اصل داستان یک مرد در برابر یک ارتش کامل است – اما این بار، ازقضا آن ارتش کامل نازی‌ها هستند؛ بنابراین جای تعجب ندارد که با فیلم‌هایی مانند «مکس دیوانه»، «نابودگر» و حتی «حرامزاده‌های لعنتی» مقایسه می‌شود، اما به لطف روش‌های بسیار تخیلی آتامی برای کشتن دشمنانش، خود را از نمونه‌های مشابه متمایز می‌کند.

خشونت محض

نبود بودجه کافی برای تولید فیلم، یکی از دلایل خلاقانه بودن روش‌های آتامی برای قتل است. هلاندر هرچند نمی‌توانست به بودجه تکیه کند، اما می‌توانست به ذهن خود تکیه کند. او می‌گوید: «من برای ساختن این فیلم بودجه ۱۰۰ میلیون دلاری نداشتم، اما تخیل داشتم؛ بنابراین تلاش کردم درمورد کارهای آتامی و این که اساساً چطور نازی‌ها را می‌کشد و زنده می‌ماند، ابتکار به خرج بدهم. این یکی از عناصر مهمی است که “سیسو” را در ژانر اکشن متفاوت می‌کند. درواقع فیلم ما رویکردی متفاوت دارد.»

و هلاندر مطمئناً به تخیل خود اجازه می‌دهد روش‌های بی‌سابقه برای کشتن یک انسان را به شکلی عنان‌گسیخته به نمایش بگذارد. اگر فکر می‌کردید شگفت‌انگیز است که جان ویک می‌تواند یک نفر را فقط با یک کارت بازی بکشد، بهتر است دوباره فکر کنید، چون هنوز نمی‌دانید چه خبر است.

وقتی از خشونت بی‌حد و مرز فیلم می‌گوییم، اغراق نمی‌کنیم. هلاندر فاش می‌کند استودیوهای حامی «سیسو» به او اجازه دادند هر کاری که می‌خواهد انجام دهد. ازنظر آن‌ها هیچ صحنه‌ای خیلی افراط‌آمیز نبود و هیچ قتلی نیز خیلی تکان‌دهنده نبود، به این معنی که هیچ صحنه اکشنی در کف اتاق تدوین باقی نماند.

او می‌گوید: «اولین بار بود به چیزی مانند این فکر نمی‌کردم. با هر چه به ذهنم می‌رسید با تمام وجود پیش می‌رفتم و خوش‌شانس بودم هیچ‌کس نگفت چه کار کنم یا نخواست چیزی را حذف کنم.»

هرچند کسانی که در فیلم به قتل می‌رسند، همگی نازی هستند که شاید تماشای آن برای برخی لذت‌بخش باشد، اما هلاندر اذعان می‌کند به کار بردن روش‌های راضی‌کننده برای کشتن آدم‌های بد، برنامه‌ریزی ساده‌ای ندارد. او می‌گوید: «راضی‌کننده است، اما سخت هم هست، چون ما در فیلم‌ها میلیون‌ها قتل دیده‌ایم، بنابراین باید کاری می‌کردیم که تماشاگر قبلاً ندیده‌ است.»

کشتن نازی‌ها برای آتامی نیز ساده‌ نیست، با این که او یک کماندوی بی‌رحم افسانه‌ای است (کلمه «سیسو» هیچ ترجمه مستقیمی ندارد، اما تقریباً به معنای طاقت و شجاعت صبورانه است). همان‌طور که قهرمان فیلم به امید رسیدن به شهری که بتواند طلاها را در یک بانک ذخیره کند، راهی این سفر دور و دراز می‌شود، مواجهه با تهدیدهای پیاپی در بیابان خشک و سرد، او را به‌طور فزاینده‌ای خسته می‌کند. درحالی‌که آتامی مرد اسرارآمیز باقی می‌ماند، برای تماشاگران واضح است که او دیگر نمی‌خواهد مبارزه کند و فقط می‌خواهد در آرامش زندگی کند.

هلاندر تأکید می‌کند: «چیزهای زیادی از کارهای او در گذشته در ذهن داشتم، اما می‌خواستم فقط اطلاعات کافی به تماشاگر بدهم. فقط می‌خواستم بدانند او خانواده‌ خود را در جنگ با روس‌ها از دست داد و این که به‌عنوان یک سرباز واقعاً کار خود را خوب انجام می‌دهد. او زمانی به دنبال انتقام بود، اما حالا سعی می‌کند از شر آن خلاص شود، دیگر نمی‌‌خواهد بجنگد، می‌خواهد سراغ کار دیگری برود، راه جدیدی در زندگی خود پیدا کند، یک مسیر جدید – امید. او فکر می‌کند با طلا مشکلاتش حل می‌شود.»

پای رمبو در میان است

همان‌طور که می‌توان حدس زد شخصیت رمبو با بازی سیلوستر استالونه منبع الهام اصلی هلاندر در طراحی قهرمان «سیسو» بود.

کارگردان ۴۶ ساله متولد هلسینکی می‌گوید: «رمبو بزرگ‌ترین منبع الهام من و اساساً یکی از بزرگ‌ترین دلایلی بود که تصمیم گرفتم فیلمساز باشم. در بچگی عاشق فیلم‌های “رمبو” بودم.»

او درباره این که در بچگی چه تأثیری از رمبو گرفت که روی کار او مؤثر بود، می‌گوید: «دقیقاً نمی‌دانم، اما بعد از دیدن آن فیلم‌ها هر روز با چاقوی رمبو در جنگل‌ها می‌دویدم و با تیر و کمان شلیک می‌کردم. (می‌خندد) چیزی که واقعاً دوست دارم ساختن فیلمی است که داستانش اساساً در ناکجاآباد اتفاق می‌افتد – جنگل یا جایی شبیه آن که نمی‌توانید از بیرون هیچ کمکی بگیرید و خودتان باید با مشکلات کنار بیایید. درمورد “سیسو” ما با آدمی طرف هستیم که عملاً هیچ‌چیز از او نمی‌دانیم، فقط در این حد که او در جنگ بوده است، اما هنوز نمی‌دانیم چه سرباز کله‌خری است. “سیسو” موارد این‌چنینی زیاد دارد.»

هلاندر درمورد این که اول ایده این شخصیت به ذهنش رسید یا ایده کشتن نازی‌ها، می‌گوید: «خاطرم هست چند سال پیش ابتدا فقط دو تصویر در ذهنم بود که هر دو حالا در فیلم هستند – یکی مردی که در یک گودال طلا پیدا می‌کند و دیگری مردی سوار بر اسب مقابل یک تانک در یک جای ناشناخته. همه‌چیز با این دو تصویر شروع شد.»

آنچه ایده هلاندر را گسترش داد، فکر کردن به جنایات نازی‌ها در فنلاند در جنگ جهانی دوم بود. او می‌گوید: «نازی‌ها در جنگ لاپلاند کارهای هولناکی کردند. اساساً در مسیر خود همه‌چیز را نابود کردند – هر روستا، شهر، پل، راه‌آهن، جاده، همه‌چیز. وقتی تلاش کردم ایده مردی را که طلا پیدا می‌کند، گسترش بدهم، این فکر به ذهنم رسید که او برای رسیدن به هدف و حفظ طلاهای خود باید نازی‌ها را از سر راه بردارد.»

او ادامه می‌دهد: «درمورد آنچه در آن سال‌ها در فنلاند گذشت، مطالعات زیادی دارم. احساس کردم برای فیلم واقعاً خوب است این فضای پر از خطر را داشته باشد، جایی که در آن همه‌چیز نابود شده است و شما نمی‌توانید از کسی کمک بگیرید – جاده‌ها مین‌گذاری شده‌اند و مواردی مانند آن. برای من واقعاً یک حس سینمایی داشت. گذشته از این، قطعاً داشتن نازی‌ها در یک فیلم به شما کمک می‌کند، چون آن‌ها آدم‌های بد نمادین هستند و می‌توانید هر کاری که می‌خواهید با آن‌ها بکنید و هیچ‌کس اهمیت ندهد، اما دغدغه دیگر من ساختن یک فیلم حماسی با همه آن لباس‌ها و فیلم‌ها، سلاح‌ها و وسایل نقلیه قدیمی بود، چیزی که شبیه هیچ‌کدام از فیلم‌های قبلی‌ام نباشد.»

یالماری هلاندر

کارگردان فیلم‌های «صادرات نادر: یک داستان کریسمس» (۲۰۱۰) و «بازی بزرگ» (۲۰۱۴) که «سیسو» سومین فیلم بلند اوست، با اشاره به این که فیلمنامه این کار را در زمان قرنطینه ناشی از همه‌گیری کرونا نوشت، می‌گوید: «من به‌نوعی عصبانی بودم که کمک کرد متن فیلم را خیلی سریع بنویسم. از این که هشت سال بود هیچ کاری نکرده بودم، حس بدی داشتم. احساس می‌کردم دیگر هیچ‌وقت کار جالبی انجام نمی‌دهم. آن حال و هوا کمک کرد با انگیزه کامل روی “سیسو” کار کنم. حالا از این فیلم و همه‌ اتفاقاتی که بعد از نمایش آن افتاد خیلی راضی هستم. تقریباً احساس می‌کنم آدم بهتری هستم و خودم را کمی بهتر می‌شناسم.»

تمهید بسیار اضطراب‌‌آور

آنچه کمک می‌کند شخصیت آتامی در «سیسو» تمام مدت یک معما باقی بماند، این واقعیت است که او تا قبل از آخرین صحنه فیلم، کلمه‌ای به زمان نمی‌آورد و آنجا هم واژه‌های خود را با دقت انتخاب می‌کند. سکوت او به‌هیچ‌وجه یک حقه‌ بنجل نیست، چون به زنده کردن این شخصیت آشفته کمک می‌کند، شخصیتی که یورما تومیلا به زیبایی او را به تصویر می‌کشد.

هلاندر حالا که او و همکارانش توانستند این سکوت را با موفقیت منطقی جلوه بدهند، نفس راحتی می‌کشد و اذعان می‌کند در ابتدا به نظرش یک تمهید بسیار اضطراب‌‌آور بود، همین‌طور تصمیم‌گیری درمورد این که آتامی درنهایت چه زمان حرف بزند.

او می‌گوید: «این که به نتیجه برسیم او چه بگوید، به زمان نیاز داشت و این که او حرف نمی‌زند دو جنبه دارد: من واقعاً می‌خواستم یک آدم ساکت داشته باشم، ضمن این که او برای صحبت کردن کسی را ندارد. او نمی‌فهمد نازی‌ها چه می‌گویند و اگر هم می‌فهمید تمایلی به حرف زدن با آن‌ها نداشت. از روند نوشتن صحنه‌های بدون دیالوگ لذت بردم، چون به من کمک می‌کرد راهی سینمایی برای توضیح این شخصیت و روایت داستان پیدا کنم. در ابتدا واقعاً ترسناک بود، اما بعد شیوه بسیار جالبی برای نوشتن شد و هنگام فیلمبرداری هم جالب بود که بجای دیالوگ صرفاً روی تصاویر تکیه کنیم.»

رسیدن به این حس مستلزم داشتن بازیگری بود که نه‌فقط از منظر نقش‌آفرینی بلکه ازنظر فیزیکی نیز توانایی حضور در چنین نقشی را داشته باشد.

هلاندر درباره روند انتخاب تومیلا برای بازی در نقش آتامی می‌گوید: «به‌هیچ‌وجه یک روند نبود، چون اساساً همه‌چیز در اطراف یورما ساخته شده است. از همان ثانیه اول که این ایده به ذهنم رسید، می‌دانستم یورما کسی است که باید این کار را انجام دهد. می‌دانستم بازی در این نقش و هم‌زمان ساکت بودن واقعاً سخت است، اما همچنان می‌تواند برای تماشاگر جالب باشد – این که بازیگر بتواند در تمام مدت، رفتار شخصیت خود را برای تماشاگر قابل درک نگه دارد. این یک نقش کاملاً فیزیکی است و من به کسی احتیاج داشتم که بتوان واقعاً به او اعتماد کرد.»

یک مرد و همراهان وفادارش

آتامی کاملاً تنها نیست. او دو همراه وفادار دارد: اسبش و سگش که شاید تنها دوستان او باشند؛ و می‌توان تضمین کرد تماشاگر در هر صحنه‌ دعا می‌کند توله‌سگ قشنگ او زنده بماند، به‌خصوص وقتی می‌فهمید آن‌ها چقدر به هم نزدیک هستند. این واقعیت که سگ متعلق به خود تومیلا است به بهتر شدن این حس کمک کرد.

هلاندر می‌گوید: «آتامی به یک دوست نیاز دارد، اما هیچ‌وقت قرار نیست دوست او یک انسان باشد، چون او تنها است؛ بنابراین، سگ و اسب تنها دوستانش هستند که به نظر من جالب بود. درمورد سگ ابتدا به یک سگ نر بزرگ فکر می‌کردم، اما وقتی خواستم عکسی از یورما را با مو و ریش خود در فیلم به من نشان بدهند، این سگ را در پس‌زمینه دیدم که سگ خودش است. گفتم باید همان سگ باشد. تضاد این شخصیت و سگ برای من جالب بود.»

ماجراجویی دیگر

هلاندر درباره انتظار خود از نوع واکنش تماشاگران به این تجربه سینمایی بزرگ می‌گوید: «می‌خواهم تماشاگران با دیدن “سیسو” لذت ببرند و به‌گونه‌ای سرگرم شوند که هرگز انتظارش را نداشتند. می‌خواهم با همه‌چیزهایی که در فیلم اتفاق می‌افتد آن‌ها را غافلگیر کنم. می‌خواهم بعد از پایان فیلم لبخند به صورتشان باشد و به همه دوستانشان بگویند باید این فیلم را ببینند.»

ضمن این که ما می‌توانیم انتظار یک ماجراجویی دیگر را از آتامی و سگ او داشته باشیم. هلاندر از الان می‌داند داستان «سیسو» می‌تواند به کجا برسد.

او می‌گوید: «برای چیزی که بعداً اتفاق می‌افتد، ایده‌ای دارم. یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های من موقع نوشتن فیلمنامه این بود که نمی‌دانستم طلا درنهایت چطور آتامی را خوشحال می‌کند؛ بنابراین تصمیم گرفتم فیلم را آن‌طور که می‌بینید تمام کنم، اما جالب است ببینیم حالا که او این‌همه پول دارد، چه کار می‌کند، هرچند کاملاً اطمینان دارم پولدار شدن او را خوشحال نمی‌کند. شاید کسی بار دیگر به مهارت‌های او نیاز داشته باشد، اما باید صبر کنیم.»

بنابراین نگاه طرفداران «سیسو» باید به آینده باشد.

منبع: گیمزرادار، rogerebert.com

تماشای فیلم سیسو در نماوا