مجله نماوا، یزدان سلحشور

یک. «فست ایکس» یا «سریع و خشن ۱۰» یا «سریع و خشمگین ۱۰» به لطف امتیازاتِ پایینِ منتقدانِ سینمایی [با ۵۷ درصد رضایت که میزان‌رضایتِ کمی‌ست و در سایت تخصصی «Rotten Tomatoes» در دسترس و قابلِ پیگیری‌ست] در IMDb با ۸۴ هزار رأی صاحبِ امتیاز ۵.۹ شده که امتیازی‌ست در چند قدمی مرزِ «فیلم را تماشا نکن!» [باور می‌کنید که خودِ من هم از سقوطِ امتیازش از ۷ و خرده‌ای، چنان شوکه شده بودم که می‌خواستم بی‌خیالِ دیدن‌اش شوم!] این بلا را مستقیماً منتقدان سینمایی سرِ این فیلم آورده‌اند گرچه تماشاگران و طرفدارانِ این سریالِ سینمایی، چندان گوش‌شان بدهکارِ حرفِ منتقدان نبوده و بلیت‌شان خریده‌اند و فیلم‌شان را دیده‌اند! [بامزه این است که منتقدانی که فیلم را غیرقابلِ دیدن ارزیابی کرده‌اند، متنِ نقدشان پر از تعریف از فیلم است، فقط آخرش نوشته‌اند آن طوری نبود که فکر می‌کردیم و امتیاز پایین داده‌اند!] نتیجه این که فیلم با حدود ۷۲۰ میلیون دلار فروش گیشه به چهارمین فیلم پرمخاطب ۲۰۲۳ بدل شده با این همه تصور نکنید که در گیشه به سودرسانی رسیده! این فیلم که هشتمین فیلم پرهزینه‌ی تاریخ سینماست با صرف ۳۴۰ میلیون دلار، لااقل باید یک میلیارد دلار می‌فروخت تا به سودرسانی معقولی برسد! [مشکلِ فیلم‌های پرهزینه این است که معمولاً در گیشه باید بسیار بیشتر از باقی فیلم‌ها بفروشند تا موفق باشند، وگرنه پس از اکرانِ عمومی و از مسیرهای دیگرِ پخش و به دور از چشم خبرنگاران و مخاطبان و عواملِ دست‌اندرکار ساخت که طبق قراردادشان در سود هم سهیم هستند، سودشان را برای مدیرانِ ارشدِ مالی به دست می‌آورند!]

دو. «سریع و خشمگین ۱۰» همان طوری که از اسم‌اش هم مشخص است دهمین فیلمِ یکی از مشهورترین سریال‌های سینمایی تاریخ سینماست و یکی از دردسرهای سریالِ سینمایی ساختن این است که موفقیت یا عدمِ موفقیتِ هر قسمت غیر از آنکه با متر و معیارهای ژانری‌اش در کلِ تاریخِ سینما سنجیده می‌شود، با میزانِ موفقیتِ دیگرقسمت‌های همین سریال سینمایی هم سنجیده می‌شود. فیلم دهم گرچه بهترین قسمتِ این سریال نیست اما آن طوری هم که منتقدان با الهام از زد و خوردهای خیابانی این سریال، هنرهای رزمی خود را در قبال‌اش به نمایش گذاشته‌اند، بدترین قسمت هم نیست! مسلماً فیلم‌نامه مشکلاتی دارد که حاصلِ بازنویسی مکرر لویی لتریر کارگردان فیلم است [احتمالاً فیلم‌نامه اصلی که کار جاستین لین بوده که پیش از لتریر، کارگردان این فیلم بوده و بعدش به دلیل اختلاف دیدگاه کناره‌گیری کرده (اما همچنان یکی از چند تهیه‌کننده فیلم است) بهتر از کار لتریر بوده که در کارنامه‌اش سابقه نویسندگی ندارد] با این همه، آن چنان که منتقدانِ سینمایی نوشته‌اند متنی از هم پاشیده نیست! لتریر در فرانسه، کشفِ لوک بسون بوده و اگر نگاهی به کارنامه‌اش بیندازیم، هر جا که لوک بسون نویسنده فیلم‌نامه بوده [و طبیعتاً زورش می‌چربیده که جلوی دخالت‌های کارگردان را در حوزه نویسندگی بگیرد] کارش چشم‌گیر بوده مثل «ترانسپورتر» [۲۰۰۲/ مشترکاً با کری یوئن]؛ در این فیلم هم، کارگردانی سکانس‌های اکشن فیلم، چشم‌گیر است و حتی می‌توان گفت که در مقایسه با قسمت‌های پیشین، موفق‌تر است. [منطقی را که منتقدانِ انگلیسی‌زبان، در قبالِ این فیلم و برخی دیگر از آثار چند سال اخیر، ارائه داده‌اند، اصلاً برایم قابلِ درک نیست! اینکه در یک سریالِ سینمایی، قسمتی –که معمولاً قسمت‌های آخر هم هست- فیلم بدی باشد قابلِ درک است و قبل از این هم دیده شده و علت‌های گوناگون دارد از جمله کمبودِ بودجه ولی اینکه قسمتی از یک سریال موفق سینمایی را که بر اساس ریتم و اکشن، بنا شده، بد بدانیم در حالی که بهترین نمودِ ریتم و اکشنِ خود را به نمایش گذاشته آن هم با یک هزینه قابلِ توجه (که احتمالاً می‌شد با اعمالِ نظارتِ مالی و هنری بیشتر، به شکلِ قابلِ توجهی کاهش‌اش داد) اصلاً برایم قابلِ درک نیست. راستی کسی می‌داند پشتِ پرده چه خبر است؟!]

سه. فیلم قبل از ساخته شدن خبرساز بود. به خاطرِ چه؟ به خاطرِ دعوای وین دیزل و دوئین جانسون (راک) [که یک جورهایی یادآور رقابت و مخاصمه‌ی دیرین آرنولد و سیلوستر در دهه ۱۹۸۰ است]؛ کسی نمی‌داند تقصیر چه کسی بوده فقط می‌دانیم که جانسون بی‌خیالِ این سریالِ سینمایی شد و دیزل هم مرتباً آشکار و پنهان تقاضای بازگشت‌اش را داشت و همین امر، باعثِ دودستگی مخاطبانِ این سریال شد. در همین فیلم هم جای خالی جانسون در لحظه لحظه‌ی فیلم احساس می‌شود [البته سکانس پایانی به تماشاگران امید می‌دهد که راک در فیلم بعدی که قرار است فیلم پایانی این سریال باشد، باز خواهد گشت] البته جان سینا [رقیب راک در رینگ کشتی کچ] جایش را پُر کرده. [خدای من! حاضر بودم قسم بخورم که جان سینا تا ۱۰ سالِ دیگر هم بازیگر بشو نیست! اما یک‌دفعه دیدم که در این فیلم، واقعاً خوب بازی کرده. به گمانم الهام گرفتن‌اش از بازی دومینیک وست (که او را با حضورش در سریالِ بسیار تأثیرگذار «شنود» می‌شناسیم) کلاً آینده‌اش را در هالیوود تغییر داده.]

چهار. «سریع و خشمگین ۱۰» قبل از به نمایش درآمدن با یک خطر بالقوه در گیشه روبرو بود که سازندگانِ فیلم از آن باخبر بودند اما طرفداران این سریال سینمایی، از آن بی خبر! برای اولین بار، قرار بود که یک قسمت، ناتمام بماند تا در قسمت بعد، سرنوشت شخصیت‌ها مشخص شود. این امر می‌توانست این قسمت را دچار بزرگ‌ترین سقوط مالی هالیوود کند چرا که تماشاگران از دیدنِ فیلم نیمه‌کاره‌ای که قرار است نیمه دوم‌اش تقریباً دو سال دیگر اکران شود [ممکن است حتی با توجه به اعتصاب نویسندگان و بازیگران هالیوود، این مدت به سه سال برسد!] پیش از این، چندان اعلام رضایت نکرده بودند! به رغم این واقعیت و حمله منتقدان، البته تا اینجای کار، این فیلم جان به سلامت در برده!

پنج. بازی‌های این فیلم، همچنان بازی‌های خوبی هستند حتی بازی اسکات ایستوود [پسرِ کلینت ایستوود افسانه‌ای که در بیشترِ آثاری که بازی کرده، استادِ خراب کردن نقش است!] یا جان سینا [که در بیشترِ آثاری که از او دیدیم حتی توانِ درست راه رفتن جلوی دوربین را هم نداشت!] یا حتی شارلیز ترون [که واقعاً بازیگر خوبی‌ست اما در این سریال سینمایی، با حداکثرِ توانِ بازیگری‌اش ظاهر نشده] ولی همه‌ی این‌ها به کنار، بازی جیسون موموآ [که بازیگر واقعاً خوبی‌ست] حتی برای منتقدانِ مخالفِ این فیلم هم چنان چشمگیر بوده، که نتوانسته‌اند از تحسینِ آن چشم‌پوشی کنند. توانایی موموآ در نمایش یک شخصیتِ کاملاً تاریک، غبطه‌برانگیز است و به نظر می‌رسد که او در این نقش، یک جوکرِ تنومندِ بدونِ گریم را دیده و اجرایش کرده است.

شش. امیدوارم در فیلم یازدهم سلطه‌ی وین دیزل بر پروژه کمتر شود. او به عنوان یکی از تهیه‌کنندگانِ کار، بر کارگردان، سلطه‌ی بی چون و چرایی دارد و حتی توانسته تنها صحنه‌ی واقعاً موردِ انتقادِ فیلم را [از لحاظ کارگردانی و اجرا] رقم بزند صحنه‌ای که او به عنوان شخصیت دام، با پسرش از آب بیرون می‌آیند و خودش در مصاحبه‌ای گفته که می‌خواسته تماشاگران تا فیلم بعدی، دچار سردرگمی در مورد شخصیت دام نباشند! دیزل بازیگر خوبی‌ست با این همه به عنوان تهیه‌کننده، زیاد دارد در کار کارگردان دخالت می‌کند!

تماشای «سریع و خشمگین ۱۰» در نماوا