مجله نماوا، ندا قوسی

اگر این فیلم را ندیده‌اید، این نوشته می‌تواند بخش‌هایی از داستان را لو دهد

تصویرگری مقوله‌ای همچون انتقام و کین‌خواهی از آن موضوعاتی است که در ساحت سینما، همواره طرفداران و مخاطبان ویژه‌ی خود را داشته و دارد. این‌که قهرمان با بی‌عدالتی و ظلمی که به او رفته کنار نمی‌آید و اصولا دست تنها -کمتر با دستیاری پلیس و مرجع قانونی- و اتفاقا با جسارت و شهامت دست‌به‌کار تلافی و تسویه‌حساب می‌شود، موضوعی است که خواسته-ناخواسته مخاطبان خود را در هر سن و جایگاه و موقعیتی که باشند به خود جلب می‌کند. انگار برای تماشاچی حس سمپاتی و هم‌دردی افزونی ایجاد می‌شود وقتی انگیزه داشتن برای تقاص‌خواهی و تاوان‌خواهی یک فرد -خصوصا فرد نه گروه و دسته- را می‌بیند، گویی پتانسیل بالقوه‌ی درونیِ خویش را اینچنین بالفعل شده بازمی‌یابد و آن حرکت را از آنِ خویش می‌انگارد، این‌طور که وقتی درون فردی بیرونی یعنی یک قهرمان جلوه‌گر شده و به‌صورت مرکز یک اثر هنری تجلی یافته و قدرت و تلاشش عینیت و فعلیت گرفته برای تماشاگر هم اینچنین است که دلخوش می‌شود به داستانی غیرواقعی -و حتی گاه غیرممکن و نامقدور- که انسانی مثل خودش، کُننده و فاعل آن است. فیلم سینمایی «خشم مردانه» دقیقا مصداق همین ماجراست.

فیلم، اثری هوشیارانه و تیزبین از تلاش صریح، اندیشمندانه، برنامه‌ریزی شده و بسیار مقتدرانه‌ی پدری است که در مقابل کشته شدن ناعادلانه‌ی فرزندِ کاملا بی‌گناه و بی‌خبرش از پا نمی‌نشیند و با جهد و تقلای زیاد تمام تلاش خود را وقف انتقامی واقعی و دقیق (دقیق: ارجاع به کل مسیر انتقام‌جویی بخصوص بخش پایانی فیلم) می‌کند.

در مراجعه و مطالعه‌ی داستان یک‌خطی این اثر آمریکایی شاید این طور به نظر برسد که قضیه خیلی معمولی و تکراری است، یعنی انتقامی که خیلی مواقع در آثار گوناگون توصیف آن روایت شده و تصویر آن دیده شده و موجود است لیکن فیلم به خاطر داشتن حرف‌های متفاوت و متنوعی که در جریان ماجرا در بین تدوین غیرخطی ولی مشخص و کلاسه‌شده‌اش دارد، از یک فیلم اکشن بزن بزنیِ صرفا دلهره‌آور خارج شده و با دقت‌نظر داشتن به اموری مثل عشق به خانواده، ستایش تلاش انسانی برای یافتن حقیقت، نکوهش جنگ‌های نیابتی و مذمت پول‌های‌ کثیف، میل مخاطب را بیشتر به خود جلب می‌کند و اساسا ذهن تماشاگر را معطوف و متمرکز قصه‌ی پرالتهاب خود می‌کند.

قهرمان فیلم در میان دوستانی که تازه وارد جرگه‌ی آنان شده «اچ» خوانده می‌شود. (H ابتدای Hero به معنای قهرمان) تماشاگر در حین دیدن با توجه به رفت‌وبرگشت‌هایی که به گذشته و گاه روزهای آتی دارد متوجه می‌شود که داستانِ این مرد خشمگین و جدی، پیچیده‌تر از آن است که در آغاز درک کرده بود؛ یعنی ماجرا فقط مربوط به مردی سرد، منزوی و مرموز نیست که صرفا به عنوان نیروی امنیتی به استخدام شرکت حمل پول درآمده، بلکه مساله‌ی اصلی کینه‌ی سنگینی است که او تمام هَم‌‌ وغم و فکروذکر خود را بر آن نهاده تا انتقام خون به ناحق ریخته‌ی فرزند را از فردی شیطان‌صفت که پدر زخم‌دیده و ضربه‌خورده تنها صورت او را دیده و به‌ یاد دارد، بگيرد.

نکته‌ی بسیار حائز اهمیت دیگر در فیلم این است که مخاطب پیش‌پیش با مدل کار آشناست و درواقع می‌داند و متصور است که پیروزی نهایی با قهرمان قوی و باپشتکارِ فیلم است اما اثر کم‌فروشی نمی‌کند و ضدقهرمان‌ها و جاسوس جمع و حتی جنایتکارِ اصلی را کم‌هوش، بی‌فکر، نادان، بزدل و ناآزموده جلوه نمی‌دهد بلکه اتفاقا به‌وضوح تماشاگر هوش، تفکر، دانایی، جسارت و آزمودگیِ طرف‌های مقابل قهرمان و شخصیت‌های منفی را می‌بیند و به‌درستی ادراک می‌کند و این رازی قابل مطالعه و توجه در آثار غربی است (که عاقلانه است در فیلم‌سازی و سینمای ما هم مدنظر قرار گیرد این‌که بدها و بدکردارها را احمق و کندذهن و ابله جلوه ندهیم.) دشمن در اثر هنری حتما و قاعدتا از انسانیت به‌دور است ولی ناقص‌فهم و همیشه غافل نیست که اگر چنین باشد چه نیاز و چه‌ زحمت به تصویرگریِ نبرد میان خیر و شر؟ چرا که نیازی نیست اصلا به گفتن از جنگ نابرابرِ غفلت و آگاهی. لیکن آنچه به‌درستی و منطقی در این نزاع -که در فیلم «خشم مردانه» هم دقیقا و به‌جا تصویر شده- پیروزی انسانیتِ قهرمان دانا و بااراده بر قساوتِ شخصیت‌های منفیِ عاقل و آگاه است.

امر دیگری که ضرورت دارد اینجا بدان اشاره شود و اساسا از نظر جامعه‌شناسی اهمیت ویژه‌ای برای مطالعات کلان دارد که در بسیاری از آثار -خصوصا آثار آمریکایی- از فیلم و سریال گرفته تا داستان و رمان می‌توان تجلی آن را در فرامتن مشاهده کرد نکوهش و مذمت تبدیل و تحول آدم‌ها در شرایط جنگ و خون‌ و خون‌ریزی است؛ سربازانی که در جنگ‌های نیابتی آمریکا در سرزمین‌های دیگر حضور یافته‌اند و گاه به‌خاطر این حضور و فعالیت و مبارزه‌ی اختیاری (یا شاید اجباری) در جریان نبردهای نابرابر و کشتارِ انسان‌ها تبدیل به موجودات قسی‌القلب و سنگدلی شده‌اند، انگار که امر کشتن آن‌قدر معمولی و پیش‌پاافتاده شده که حتی به‌ خاطر چند مشت دلار بیشتر کشتار و قتل را کاملا علی‌السویه و معمول می‌دانند چرا که قویا بدان خوگرفته‌اند و عادت کرده‌اند. هنرمندان و سینماگران به انحای مختلف و اشکال متفاوت نمودها و مظاهر این تبدیل و تحول ناجور و منفی را در زندگی شخصی و اجتماعی این افراد و خانواده‌هایشان و نهایتا اجتماع‌شان به تصویر کشیده‌اند و دقیقا براساس رسالتی که هنرمند بر عهده دارد بر این عارضه‌ی بدخیم مدام هشدار و زنهار می‌دهند. در این فیلم هم همین‌طور است، ضدقهرمان‌ها و بدمن‌ها سربازان بازگشته از جنگ و مبارزه در افغانستان هستند که آن‌قدر قسی‌القلب و سنگدل شده‌اند که وسط جشن تولد خانوادگی تصمیم به سرقت و دزدیِ کلان می‌گیرند و بعدتر به‌خاطر کسب پول بیشتر حمام خون به راه می‌اندازد، دقیقا این کارها را همان سربازانی می‌کنند که ایامی پیش‌تر نشان شجاعت دریافت کرده‌ بودند بابت مبارزات و نبردهایشان در سرزمین‌هایی بسیار دورتر از وطن خودشان.

درهر حال «خشم مردانه» -که اسم خاص و ویژه‌ای برای يک فیلم به حساب می‌آید- اثر انسانی و درخوری است که قابل توصیه و پیشنهاد است؛ اثری با پیام‌ها و الهامات دلنشین که میان فیلمی پر زدوخورد و اکشن، با بازی‌های به‌اندازه، فضاسازی به‌روز، موسیقیِ متناسب با جریان قصه، تدوین به‌جا -دوبله و صداگذاریِ بسیار جذاب و شنیدنی با حضور پیش‌کسوتانی چون منوچهر والی‌زاده، سعید مظفری، ژرژ پطروسی و…- در پلتفرم نماوا در دسترس است تا مخاطبان علاقه‌مند تماشا کنند و لااقل دوساعتی غرق در هیجانِ خوشایند این فیلمِ پُرشور شوند.

تماشای این فیلم در نماوا