مجله نماوا، سحر عصرآزاد

فیلم سینمایی «زنان سخن می‌گویند» یک درام روانکاوانه از زنان جامعه‌ای اقلیت در قرن ۲۱ است که مسیر صعب جهل تا آگاهی را با زخم‌های کاری بر جسم و روح طی کرده و هجرت را به مثابه یک قیام جمعی بر انفعال، سکون و خشونت‌ورزی ارجح می‌کنند تا مُهر پایانی بزنند بر ظلم تاریخی رفته بر چند نسل.

سارا پولی که برای مخاطب ایرانی با کاراکتر سارا استنلی سریال خاطره‌انگیز «قصه‌های جزیره» شناخته شده، وقتی از سال ۲۰۰۶ گام در مسیر فیلمسازی گذاشت آثاری را در کارنامه خود ثبت کرد که واجد نگاهی موشکافانه به زنان درگیر بحران‌های نادیده هستند. حتی در مستند اتوبیوگرافی‌اش هم زوایایی نادیده از زندگی و خانواده خود را ثبت کرد که می‌تواند نوعی روان درمانی شخصی محسوب شود.

علاوه بر آن، توجه ویژه پولی به ادبیات داستانی و رویکرد اقتباسی در فیلم‌های او قابل پیگیری است. به همین واسطه نخستین فیلم‌اش؛ «دور از او» و جدیدترین اثر او؛ «زنان سخن می‌گویند» در فهرست نامزدهای بهترین فیلمنامه اقتباسی اسکار قرار گرفته‌اند.

«زنان سخن می‌گویند» یا «حرف‌های زنانه» براساس رمانی به همین نام به قلم میریام تِوِز که سال ۲۰۱۸ منتشر شد، توسط پولی نوشته و ساخته شده است. رمانی که با الهام از رویدادهای واقعی در جامعه اقلیت فرقه مسیحی منونیت در بولیوی؛ پرده از تاریخچه تعرض و تجاوز مردان به زنان، دختران و کودکان در لفافه ارواح و شیاطین برمی‌دارد!

زنانی که سال‌ها از سوی ریش سفیدان و مردان قبیله به واسطه آثار و تبعات تجاوز به خیال‌بافی، دروغ و عقوبت الهی متهم شدند، با به دام افتادن یک مرد متجاوز پی به ظلمی بردند که طی سالیان بر آنها روا شده است. حال آنها ۴۸ ساعت فرصت دارند تا برای چگونگی مقابله با این وضعیت به یک جمع‌بندی و تصمیم برسند.

فیلم روایتی است سهمگین و حماسی از این دو روز سرنوشت‌ساز که زنانی نمونه‌وار از نسل‌های مختلف نقشی تعیین‌کننده در تصمیم تاریخی برآمده از آن دارند. یک مرد، تنها یک مرد؛ آگوست (بن ویشاو) به عنوان شاهدی خاموش در نقش صورت جلسه‌نویس به جلسات سرّی انبار علوفه راه پیدا می‌کند تا برای ثبت در تاریخ، بنگارد آنچه را منبع مستند رمان تِوز و فیلم پولی شده است.

فیلم با نریشن دختری نوجوان؛ اوجه (کیت هالت) آغاز می‌شود که خطاب به نوزاد متولد نشده اونا (زن جوان باردار) داستان پررنج زنان قبیله خود را روایت می‌کند (این داستان قبل از اینکه تو به دنیا بیای به پایان می‌رسه!) نریشنی که در طول فیلم همچون نخ تسبیح روایات چندگانه از گذشته تا حال را بهم پیوند زده و در عین حال همذات‌پنداری مخاطب را جلب می‌کند.

پس از ۱۰۴ دقیقه کشمکش زنانه که بخش اعظم آن زیر سقف انبار علوفه با محوریت دیالوگ می‌گذرد و در لحظاتی کوتاه با فلاش بک‌های لحظه‌ای برای پر کردن نقاط خالی روایت و شخصیت‌پردازی تکمیل شده، فیلم با نمایی از نوزاد متولدشده به پایان می‌رسد که نریشن اوجه خطاب به او، تمام کننده درامی است که بیرون از جهان فیلم همچنان ادامه دارد (زندگی تو نسبت به ما تفاوت می کند!)

در فاصله این دو نریشن درام به گونه‌ای موجز و خلاقانه به معرفی کاراکترهای متعدد و متمایز و قصه فرعی هر یک بر محور خط داستانی اصلی پیش می‌رود که می‌توان آن را به تخیلی نرم و لغزان از یک تراژدی رئال عصر مدرن تعبیر کرد.

همچون عبارت نیشدارِ (ادامه، حاصل تخیلات زنانه است) یا (عمل تخیل زنانه) که ابتدای فیلم به تأسی از رمان تِوز به عنوان کپشن روی صفحه نقش می‌بندد و اشاره به انگ تحقیرآمیز ریش سفیدان قبیله به زنانی دارد که به دنبال کشف حقیقت بودند!

به همین واسطه است که فیلم با تکیه بر مسئله محوری و اتمسفر حاکم گویی در بدویتی دور و دراز سیر می‌کند اما جنس روایت و رویکرد نویسنده و فیلمساز سویه امروزی این تراژدی مدرن را غنا بخشیده و جاری بودن مسئله مبتلابه آن را با ظرافت به درون بافت درام تزریق می کند.

جالب اینکه هرچند فیلم اطلاعات دقیق از زمان، مکان، جغرافیا و حتی شناسنامه این فرقه و قبیله نمی‌دهد، اما کاستی و علامت سوالی هم ایجاد نمی‌کند. بلکه با تکیه بر نوعی همه شمولی و تعمیم‌پذیری برآمده از آن، یادآور سویه‌هایی از جامعه جهانی امروز است که همچنان ظلم به زنان، کودکان و … بهره‌کشی جنسی از آنان به‌خصوص با مستمسک دین و ایدئولوژی جاری است. همین ظرافت در پرداخت است که مخاطب را با آنچه زیر پوست فیلم جریان دارد به شکلی همدلانه همراه می‌کند.

در جلسات استراتژیک انبار علوفه؛ پیرزنان، زنان و دختران هر یک به نوبه خود باری چندین ساله را زمین می‌گذارند و از ضعف‌ها، کاستی‌ها و زخم‌های بهبود نیافته خود سخن می‌گویند تا بتوانند به همدلی و سبک شدن برای یک تصمیم قطعی برسند؛ ماندن (بخشش)، مبارزه (خشونت ورزی) یا رفتن (فرار/ هجرت)؟

چالشی که آنها را به تحلیل و نقد دیدگاه‌های خود و یکدیگر از ورای چراهای تمام نشدنی وامی‌دارد و (فرار) را از (رفتن) متمایز کرده و جلوه‌ای حماسی به «رفتن» در قالب «هجرتی از سر آگاهی» می‌دهد؛ آنهم وقتی ماندن نمی‌تواند به مبارزه‌ای پایاپای و در جایگاه برابر بینجامد.

اونا (رونی مارا)، ماریکه (جسی باکلی)، سالومه (کلر فوی) با تکیه بر مولفه‌های شخصیتی خاص خود، طیفی از زنان جوان این جامعه کوچک را در مراحل مختلف مادرانگیِ خواسته و ناخواسته شکل می‌دهند که در پی ارائه تحلیلی از مزایا و معایب ماندن و رفتن با آرامش و خشم توأمان خود هستند.

رسیدن به نقطه تعادل نیز به واسطه تغییری که در کاراکتر پر خشم ماریکه شکل می‌گیرد، به نوعی نهادینه می‌شود. او که ابتدا رفتن را پذیرا نیست و با پرخاشگری مخالف همه چیز و همه کس است، اما نهایتاً به این نتیجه می‌رسد که زنان مستحق سه چیز هستند که از آنها دریغ شده: (ما می‌خواهیم بچه‌هایمان در امنیت باشند، می‌خواهیم در ایمان خود استوار باشیم، می‌خواهیم فکر کنیم!)

همچنانکه گرتا (شیلا مک کارتی)، آگاتا (جودیت آیوی) و جنز (فرانسیس مک دورماند) طیفی از سالخوردگان‌اند که به فراز و فرودهای این جمع معنایی دراماتیک داده و ترجمان آینده فرو رفتن در مرداب وضعیت فعلی قبیله هستند.

این جمع را نوجوانان نماینده نسل فردا؛ اوجه، نیتجه (لیو مک نیل) و مجال (میشل مک لود) به نظاره نشسته‌اند که با انتخاب راوی از این نسل (به طور خاص در فیلم) می‌توان دیدگاه زیرپوستی تعیین کننده فیلمساز را مورد توجه قرار داد.

همانطور که اشاره شد در طول فیلم تنها شمایلی که از موجودیت مردان به نمایش درمی‌آید، نمای از پشت سر مردی است که به عنوان اولین متجاوز گیر افتاده و در حال فرار میان سبزه‌زار دیده می‌شود. به جز او تنها مردی که شایستگی قرار گرفتن در قاب تمام نمای زنانه فیلم را یافته، آگوست است.

مرد جوانی که به واسه تمرّد مادر و زیر سوال بردن قدرت، در کودکی از مستعمره تبعید شده و بعد از تحصیل در دانشگاه به قبیله بازگشته تا کاراکتری نمونه‌وار برای تعدیل مردان متجاوز و متعرض فیلم باشد. معلمی که عشق‌ورزی را می‌شناسد و زن را فراتر از رفع نیاز جنسی می‌بیند و به عنوان تنها نقطه روشن در قبیله می‌ماند تا شروع تغییر در مردان آینده با حضور او ممکن شود.

هرچند فیلم متکی بر دیالوگ است و بخش اعظم آن در لوکیشن بسته انبار علوفه و در چرخش گفتگو و تحلیل و سنتز نقدها در میان چند کاراکتر می‌گذرد، اما فیلمساز تلاش کرده در همین محدودیت هم از زبان تصویر غافل نشود و تا جای ممکن از تمهیدات سینمایی برای پیشبرد و بسط و گسترش درام بهره ببرد.

پرانتزهایی که به واسطه فلاش بک لحظه‌ای کاراکترها باز می‌شوند، با کمترین توضیح به شکلی موجز به پردازش شخصیت‌ها کمک کرده و این روند را از یکنواختی و سکون نجات می‌دهد.

این درحالیست که فیلمساز روند رفت و برگشت گفتگوها و رسیدن به تصیم نهایی را به بعد از دقیقه ۶۰ فیلم موکول کرده و در روندی تدریجی آنها را مهیای هجرت می‌کند؛ رفتنی که از سر آگاهی است و این آگاهی و تغییر در اتمسفر و جهان فیلم ذره ذره و گام به گام حاصل می‌شود تا ملموس و قابل باور و تبدیل به دستاوردی ارزشمند شود.

زنانی که جز رویاهایشان چیزی ندارند و فهرست علایق‌شان از خورشید و ستاره‌ها تا عشق و زبان را در برمی‌گیرد که به عنوان حقوق اولیه انسانی، به وعده سعادت در جهان پس از مرگ از آنها دریغ شده است! تعبیری که موید جمله معترضه یکی از همین زنان است (باید یک چیزی در همین دنیا ارزش داشته باشه نه اون دنیا!)

هرچند فیلم در نقطه‌ای دراماتیک به پایان می‌رسد که آینده را برای نسل بعد امیدوارانه ترسیم می‌کند، اما دانستن اینکه در واقعیت، متهمان و متجاوزان این پرونده سال ۲۰۱۱ در دادگاهی محاکمه شدند، می‌تواند مُهر امید را بر پیشانی فیلم برجسته‌تر کند.

تماشای «زنان سخن می‌گویند» در نماوا