مجله نماوا، حمیدرضا گرشاسبی

فیلم خواهران غریب با شادی و نشاطی کودکانه آغاز می‌شود. دخترانی کم سن روی صحنه‌اند و سرودی را با هیجان و شوق می‌خوانند و مخاطبان‌شان نیز با لذت به آن‌ها گوش می‌دهند. از همین شروع می‌دانیم با فیلمی سرخوش و پرطراوت روبه‌رو هستیم. این نشاط اولیه در سکانس بعدی و به سرعت تبدیل به تعلیقی لحظه‌ای می‌شود؛ وقتی که نمی‌دانیم دختری که یک بار مواد غذایی را گرفته چرا با این اتهام مواجه می‌شود که می‌خواهد یک بار دیگر هم تغذیه را دریافت کند؟ این مساله یک تعلیق ایجاد می‌کند و بعدتر دو دختر را می‌بینیم که کاملا شبیه بهم هستند. به این ترتیب تعلیق و معمای قبلی که مطرح شده بود، حل می‌شود. حالا می‌توانیم حدس بزنیم که آن دو نفر دوقلو هستند. به سرعت دوباره به فضای جشنواره و سرود خوانی برمی‌گردیم، اما قطعا دوباره معمایی برای ما مطرح شده است: این که جریان آن دوقلویی که یکدیگر را نمی‌شناسند و گویا از دیدن هم شگفت‌زده شده‌اند، چیست. و وقتی باز هم به فضای شادی برگشته‌ایم، فرصت خوبی است که در ذهن خود فرو رویم و در پی حل معما باشیم، اگرچه معمای داخل خواهران غریب چیز سختی نیست و به زودی حل خواهد شد. اما فیلم با پتانسیل خوبی از نشاط و سرخوشی و حل راحت‌طلبانه و کودک‌وار از یک معمای ساده آغاز شده و با همین فرمان جلو می‌رود تا ما را به ضیافتی از یک سرگرمی شادی‌بخش وارد کند.

در «خواهران غریب» قرار است که با شیرینی‌ها و نشاط دنیای کودکی همسفره شویم و به همین دلیل است که شغلی که برای پدر در نظر گرفته شده، به این کار طراوت بیشتری می‌بخشد. هر بار به سراغ پدر و کارش می‌رویم، وقت آن را پیدا می‌کنیم که سر و صدای بیشتری را بشنویم و این سر و صداها وقتی نغمه‌هایی موسیقیایی پیدا می‌کنند، بیشتر با دنیای کودکی منطبق می‌شوند. بنابراین حرفه پدر یعنی آهنگسازی برای کودکان در «خواهران غریب» نه فقط یک شغل نیست بلکه بار دراماتیک و حاشیه‌های صوتی را بیشتر می‌کند و به سرگرمی‌سازی این فیلم غنای فزون‌تری می‌بخشد. در واقع موسیقی و سکانس‌های موسیقیایی چیزی جدای از فیلم نیستند که قرار باشد صرفا به یک آتراکسیون برای فیلم بدل شوند بلکه این صحنه‌ها به دلیل موجودیت پدر در آنها تاری تنیده شده در بافت اثر هستند.

فیلم خواهران غریب

نسرین و نرگس آدم‌های اصلی «خواهران غریب»اند؛ دو خواهری که از هم غریب افتاده‌اند و قرار است که در طی درامی که آنها شکل می‌دهند به خواهرانی قریب تبدیل شوند. برای این کار باید طرح و توطئه‌ای را خلق کنند. از این پس آنها می‌شوند کسانی که باید به پدر و مادرشان مسیر بدهند و راهی را برای آن دو هموار کنند تا خانواده یک بار دیگر دور هم جمع شوند. نرگس و نسرین خیلی زود متوجه می‌شوند پیش از طلاق  پدر و مادرشان، آنها خواهران دو قلو بوده‌اند و چون پدر و مادرشان از هم جدا شده‌اند آن دو نیز به ناچار از یکدیگر دور افتاده‌اند و هر کدام نصیب یکی از آن دو شده‌اند. یکی را پدر برده که آهنگساز است و دیگری به خانه مادرش رفته که خیاط است و لباس برای عروس‌ها می‌دوزد. و چه تلخ که او هر بار که لباسی را برای عروسی دوخت می‌زند باید به زندگی شخصی‌اش هم فکر کند که به شکست انجامیده است. و حسرت آمیزتر این که هر بار که برای دخترش لباسی می‌دوزد، دو دست لباس آماده می‌کند که یکی  را نیز برای دختر دور افتاده‌اش دوخته باشد. اما چه باک که دوقلوها مراسمی دیگر را برای پدر و مادرشان تدارک دیده‌اند و شاید که مادر بارِ دیگر که لباس سفید می‌دوزد، لباس بختِ برگشته‌ی خودش باشد. آیا همین‌طور می‌شود؟ آیا آنها موفق می‌شوند خانواده چهار نفری‌شان را دوباره گرد هم جمع کنند؟ مخاطب از همان اول به چنین اتفاقی امیدوار است چرا که سازنده اثر دخترکانی باهوش خلق کرده و همین هوش‌شان ما را مجاب می‌کند که می‌توانند موانع را از راه پدر و مادر بردارند و حدس می‌زنیم که موفق خواهند شد. اما راه آن‌قدر هم هموار نیست؛ به‌خصوص که پدر اکنون به زنی دیگر می‌اندیشد. نرگس و نسرین فکر درستی می‌کنند که جای‌شان را باهم عوض کنند. به این ترتیب هر کدام از آنها می‌تواند زندگی در جایی دیگر را نیز تجربه کند. در واقع آنها پیش از آن که خانواده‌ای چهار نفره شوند، فرصت می‌کنند که پدر یا مادری را که تا به حال نشناخته‌اند، شناسایی کنند تا بعدا روزگار برای‌شان راحت‌تر باشد. البته این جابجایی مزیت دیگر هم دارد و آن این که آنها متوجه می‌شوند زندگی نکرده‌شان چگونه بوده است. می‌فهمند اگر به سمت کسی می‌رفتند که نرفته‌اند زندگی چه دستاوردهایی برای‌شان فراهم می‌کرد و می‌فهمند که به واسطه کسی که آن را پرورش داده، چه روحیاتی یا چه علائقی پیدا می‌کردند. می‌فهمند هر خانه آداب و فرهنگ خودش را دارد. می‌فهمند چه غمبار که باید حسرت روزهایی را با خود داشته باشند که می‌شد، هم از تربیت پدر برخوردار باشند و هم از محبت مادر. و این چیزی است که ممکن است بسیاری از بچه‌های طلاق به آنها نرسیده‌اند، اما برای نرگس و نسرین مهیا شده که به درک بهتری از زندگی خانوادگی برسند. و به درک بهتری از ناشناخته‌ها. شاید به همین دلیل است که عزم‌شان را جزم می‌کنند که باری دیگر در کنار هم باشند به جای این که همچون جزیره‌هایی دور افتاده از هم بمانند و لذت نعمت‌های موجود در زندگی با خانواده را نپچشند. آن دو یکی از موقعیت‌های همیشه سبز سینما را رقم می‌زنند.

جابجایی از آن الگوهایی است که در سینما همیشه جواب می‌دهد و ما همواره دوست داریم که بدانیم فردی که موقعیتش عوض شده رفتارش چگونه است. این جابجایی جذابیت خلق می‌کند. گاه جابجایی در برخی فیلم‌ها ما را به سمت طنز و شوخی می‌برد و گاه موقعیت‌هایی سخت می‌سازد. «خواهران غریب» از این جابجایی بهترین بهره را در جهت وصل و عشق می‌برد. با چنین الگویی به حتم آشنایی داریم. قطعا همه ما داستان پادشاه و گدا را می‌دانیم که با جابه‌جا کردن زندگی‌شان چه‌طور از جهان و رابطه‌های انسانی آگاه می‌شوند و یا همه سریال «سلطان و شبان» را به یاد می‌آوریم که از همین موقعیت جابجایی برای گذر از یک بحران استفاده می‌کند.

اما «خواهران غریب» خوب بلدند چه طور نقشه بکشند تا پدر را به مادر برسانند و برعکس. وقتی که آنها خودشان را گم می‌کنند در واقع اولین نقطه‌های پیدا شدن آغاز می‌شود و این تمهیدی درست است که برای یکی کردن پدر و مادرشان اندیشیده‌اند. چرا که خوب می‌دانند فقط از نیست شدن‌شان است که پدر و مادر دوباره یکدیگر را ملاقات خواهند کرد به این دلیل که آن دو همه هستِ والدین‌شان هستند و برای این منظور پدر و مادر می‌توانند غرور و کینه را کنار بگذارند و مِهری دوباره را جایگزین رابطه‌شان کنند.اگرچه آنها صرفا مسیر دوباره پدر و مادر شدن را طی نمی‌کنند بلکه خودشان نیز دوباره به هویتی تازه دست پیدا می کنند؛ دو دلداده.

تماشای آنلاین فیلم خواهران غریب در نماوا