مجله نماوا، علیرضا نراقی

بازیگری پریشان، جامه‌داری دائم الخمر، شهری آشفته، تئاتری ورشکسته رو به ویرانی و جهانی درگیر جنگی گسترده. در این میان آنچه بیش از همه بازیگران و کارکنان تئاتر را رنج می‌دهد تنهایی است، فقدان همدلی. آنها از منتقدین متنفرند چرا که فاقد همدلی هستند، فاقد درک این تنهایی، فاقد در نظر گرفتن زوالی که تئاتر را رو به ویرانی می‌برد.

اجرا علیه جنگ

بونزو بازیگر و مدیر یک گروه تئاتر شکسپیری در حالت فروپاشی و زوال عقل قرار دارد و کمتر از یک ساعت به اجرا مانده و همه در اضطراب هستند که نمایش را تعطیل کنند یا خیر. جنگ جهانی دوم است و بریتانیا در هجوم آلمان هیتلری. مدام بمبی به شهر اثابت می‌کند و تن نحیف تئاتر را می‌لرزاند. اما سالن پر از تماشاگر است و نمایش باید اجرا شود، این اولین اصل بدیهی هنر نمایشگری است که بونزوی کهنه‌کار به آن متعهد است. نمایشگری برای بونزو و جامه‌دار او نورمن یک انرژی حیاتی است، آنها بدون تئاتر هیچ نیستند پس باید هر طور که هست برای اجرا آماده شوند. گویی که سربازانی هستند علیه هیتلر، علیه جنگ، علیه تن دادن به توقف نمایش.

 سالن نمایش از تماشاگر پر است، اما هیچکس از پشت صحنه خبر ندارد. پشت صحنه‌ای نمناک و کهنه و محقر با بوی بد و نمایشگرانی تلخ و ناامید که از قضا یکی از تلخ‌ترین درام‌های ویلیام شکسپیر «شاه‌لیر» را به صحنه می‌برند. نمایشی درباره زوال عظمت، تراژدی یک شاه مغرور در سیطره خیانت و اشباح قدرتمند تنهایی. «شاه‌لیر» در واقع بیانگر بونزو است. بازیگر بزرگ نمایش‌های شکسپیری با اجرای خیره کننده و شکوهمند آنتونی هاپکینز را هیچکس دوست ندارد، درست مثل لیر طرد شده از کاخ و خانواده. تنها همدم بونزو جامه‌دار دائم‌الخمرش نورمن با بازی ایان مک‌کلن است، درست مثل لیر که تنها همدم او دلقک اوست. نورمن در حالی که هر چه بیشتر از هوشیاری خود می‌کاهد بر هوشیاری بونزو می‌افزاید و او را برای آخرین حضور روی صحنه آماده می‌کند.

«جامه‌دار» فیلم تلویزیونی ریچارد آیر ساخته شده در سال ۲۰۱۵ اقتباسی از نمایشنامه‌ای به همین نام نوشته رونالد هاروود در ۱۹۸۰ است. درامی پیچیده که جنگ و زوال را بهم رسانده و به شکلی تئاتر و زوال شخصیت‌های آن را نمادی از زوال یک دوران کرده است. در زیر سایه یک زوال جمعی آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است احساس فروپاشی و نابودی تک تک افراد متعلق به گذشته و ناامیدکننده بودن نسل جدیدی است که وارد تئاتر می‌شوند، انگار درام هاروود آن پوچی پس از جنگ را هم که تئاتر اروپا را دربر گرفت دارد بازنمایی می‌کند. ریچار آیر کارگردان باسابقه‌ای است که سال‌ها در آثاری متعدد تبحر خود در اقتباس را به رخ کشیده بود. او در پرداخت درام‌هایی تو در تو و چند لایه در میزانسنی پیچیده و پرتحرک تبحر دارد و اینجا هم در «جامه‌دار» موفق شده است در فضای بسته یک تئاتر و بیشتر از همه در اتاق یک بازیگر با  دوربین موقر و هوشمندش میزانسن را با سیالیت و تنوعی مداوم تعقیب کند.

جامه‌دار

محو مرز میان بازیگر و نقش

یکی از الگوهایی که در «جامه‌دار» به کار رفته است تکنیک آشنای نمایش در نمایش است. درام مدام میان رویدادهای جاری و داستان «شاه‌لیر» در حرکت است و زمان و موقعیت این دو رخداد جدا را به یک فضای همسو و هم‌معنا رسانده است که یکدیگر را توضیح می‌دهند. از سوی دیگر تکنیک بازی در بازی و اتکا به خود ماهیت هنر نمایش و بازیگری موضوعی دیگر را در نمایش باز کرده است و آن همذات‌پنداری بازیگر با نقشی است که اجرا می‌کند. مسئله در هم‌آمیزی روان بازیگر با نقش یکی از موضوعات همواره جذاب در هنر نمایشگری است که درام‌های مختلفی درباب آن نوشته شده و خود به عنوان یک موضوع همواره در تئوری بازیگری و ادبیات نمایشی مورد بررسی قرار گرفته است. با اینکه تمام بازیگران متبحر متوجه اهمیت حفظ فاصله خود و نقش هستند و بر جایگاه نمود تسلط دارند، اما مراقبت از این فاصله‌ی گاه بسیار باریک همیشه ساده نیست. «جامه‌دار» نمایانگر تداخل خرد کننده مرزهای بود و نمود بازیگر است.

مهمترین اصل در هنر بازیگری تخیل است. تخیل بازیگر بیش از تصور فضا و داستان به سمت تصور ذهنیت نقش و موقعیت او می‌رود و این توانایی تصور درون و بیرون دیگری را نیز سبب می‌شود. به همین علت هم موضوع همدلی و قرار گرفتن در موقعیت دیگری موضوعی اساسی در «جامه‌دار» است و به همین علت هم این اثر هم به عنوان نمایشنامه و هم به عنوان فیلمی تلویزیونی، درباره تئاتر است. درباره ماهیت این هنر و آنچه به واسطه نمایشگری در درون و ساحت احساسات بازیگر رخ می‌دهد.

فیلم آشکارا جولانگاه بازیگران بی‌نظیری است که لحظاتی درخشان را جلوی دوربین خلق می‌کنند. ایان مک‌کلن در نقش نورمن جامه‌دار در واقع شخصیت اصلی درام است، اما وابسته به نقشش در پشت صحنه و به نوعی در جایگاه صحنه‌گردانی پنهان قرار دارد. با اینکه شخصیتی که بیشترین سهم را از تمرکز به خود اختصاص می‌دهد بونزو است و کنش اصلی اثر آخرین حضور با شکوه او روی صحنه است، اما خود این حضور بدون نورمن ممکن نمی‌شود، به همین دلیل هم درام و دوربین هر دو نورمن را تعقیب می‌کنند و از زاویه او جریانات را به تصویر پیش می‌برند؛ حتی جسد بونزو بدون نورمن در اتاق رها نمی‌شود. به نوعی راوی این تئاتر نورمن است هر چند که پشت الکل و در اتاق بدبوی رئیس خود پنهان شده است. نورمن جامه‌دار بونزو نیست، روی دیگر وجود اوست.

تماشای «جامه‌دار» در نماوا