مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

فیلم سرزمین خدا (God’s Country) تازه‌ترین نمونه از روند بازنگری هم‌زمان دو ژانر وسترن و تریلر با حضور بازیگران سیاه‌پوست در نقش‌های اصلی است. تندی نیوتون که در ۲۰۱۸ برای سریال وست‌ ورلد برنده جایزه امی شد، در این فیلم نقش ساندرا گیدری را بازی می‌کند، یک استاد دانشگاه که وقتی دو شکارچی بدون اجازه وارد ملک شخصی او در مونتانا می‌شوند رودرروی آن‌ها می‌ایستد.

«سرزمین خدا» از روی داستان کوتاه «نور زمستانی» (۱۹۹۲) نوشته جیمز لی برک ساخته شد و اولین فیلم بلند سینمایی جولین هیگینز در مقام کارگردان است. او قبلاً نیز سراغ این داستان رفته بود. هیگینز در ۲۰۱۵ یک فیلم کوتاه موفق به همین نام کارگردانی کرد که مطابق با داستان، شخصیت اصلی آن یک مرد سفیدپوست مسن‌‌تر بود. معلوم است یک ستاره زن سیاه‌پوست ریزه‌کاری متفاوتی به روایت می‌دهد، اما پرسش اصلی شاید این باشد که آیا هیگینز و همکار فیلمنامه‌نویس او، شی اوگبونا که یک نویسنده مرد سیاه‌پوست است، داستانی نوشته‌اند که شایسته مشکلات این زن باشد؟

فیلم سرزمین خدا
تندی نیوتون

ساندرا در قالب زنی عزادار به ما معرفی می‌شود که تازه مادرش را از دست داده است. ضمن این که او تا آنجا که چشم کار می‌کند، تنها زن رنگین‌پوست منطقه‌ دورافتاده محل زندگی‌اش است. این شرایط همین حالا نیز باعث می‌شود انتخاب‌های ساندرا باعث تعجب باشد: هرچند ممکن است ایالات متحده در اصطلاح یک کشور آزاد باشد، اما برای آمریکایی‌های رنگین‌پوست به‌اندازه آمریکایی‌های سفیدپوست امن نیست.

درواقع به لحاظ تاریخی، امنیتِ فراتر از خط قرمز یک عامل کلیدی است که دلایل گرد هم آمدن سیاه‌پوستان و دیگر آمریکایی‌های غیر سفیدپوست را توضیح می‌دهد. خیلی از زنان نیز امنیت ندارند. در جایی از فیلم این شرایط عجیب فاش و معلوم می‌شود ساندرا زمانی در زادگاهش نیو اورلئان یک پلیس بود. مفهومش این است که او سخت‌تر، جسور‌تر و شاید مجهزتر از زنان دیگر است و به همین دلیل شجاعانه دو متخلف را به چالش می‌کشد.

این جسارت زمانی خودش را نشان می‌دهد که وقتی شکارچیان به اولین تذکر ساندرا بی‌توجهی می‌کنند، او به‌تنهایی وانت آن‌ها را از ملک خود بیرون می‌کشد. وقتی این کار هم متجاوزان را بازنمی‌دارد، او سراغ کلانتر می‌رود و حتی با بی‌باکی او را هنگام بازجویی از آن‌ها همراهی می‌کند و شکارچیان را شیرفهم می‌کند که خودش به‌تنهایی شاکی است. به لحاظ قانونی حق با ساندرا است و او می‌تواند از خود دفاع کند، اما در عمل خودش به یک هدف تبدیل می‌شود.

آنچه کنجکاوی بیشتر – یا شاید نگرانی بیشتر – به همراه دارد این است که به نظر می‌رسد از جایی به بعد ساندرا به یک مهاجم تبدیل می‌شود. یک مثال زمانی است که او همسایه و همکار خود را سرزنش می‌کند که چرا به حضور این دو مرد در ملکش واکنش نشان نمی‌دهد. برخی از کارهای ساندرا نیز به این مسئله که غریبه‌ها در مواردی خود را محق می‌دانند، اشاره دارد، به این معنی که افراد تازه‌وارد به یک جامعه احساس می‌کنند می‌توانند آن را به‌دلخواه تغییر دهند و سنت‌ها و آداب و رسوم تثبیت‌شده را نادیده بگیرند. لزوماً به این معنی نیست که ساندرا مقصر است و آنچه در ادامه برای او اتفاق می‌افتد حقش است، اما شاید او به آتش دامن می‌زند.

ازآنجایی‌که ساندرا از معدود استادان رنگین‌پوست در محیط دانشگاهی تحت سلطه مردان سفیدپوست است، «کشور خدا» مسائل دیگری را نیز بررسی می‌کند. هرچند تصمیم او برای به چالش کشیدن همکارانش درمورد موضوع تنوع نژادی با رویکرد شجاعانه برخی دیگر در دانشگاه مطابقت دارد، اما همه آن‌ها می‌دانند راه به جایی نمی‌برند و حتی احتمال تلافی دور از ذهن نیست.

ساندرا حتی از حد خود فراتر می‌رود. وقتی یکی از همکاران جوانش در دانشگاه به او اعتماد می‌کند و می‌گوید دیگر نمی‌خواهد برای یک استاد قدرتمند که مرزهای ارتباط را نادیده گرفته است، کار کند، ساندرا به‌جای احترام گذاشتن به احساسات قربانی، تسلیم نفس خود می‌شود و با در میان گذاشتن این مسئله با فرد خاطی به اعتماد زن جوان خیانت می‌کند.

همان‌طور که این عناصر نشان می‌دهند، خیلی از موارد «سرزمین خدا» بحث‌انگیز است و پرسش‌های مهمی درمورد مرزها، نظارت بر محیط‌زیست، جامعه، جامعیت، غم و مسائل دیگر طرح می‌کند. بااین‌حال، فیلم آرام‌سوز است، نیاز به صبر و توجه دارد و با وجود بازیگرانی شامل جفرسون وایتیلواستون») و یوریس یارسکیچیزهای کوچک») در نقش شکارچیان، جرمی بابکافر» که شباهت‌هایی به این سریال دارد) در نقش کلانتر و کای لنوکس در نقش همسایه و مسئول دانشگاه، وزن فیلم بر دوش نیوتون است و او مثل همیشه موفق ظاهر می‌شود.

ساندرا با نقش‌آفرینی نیوتون یک شخصیت زن سیاه‌پوست پیچیده‌ است، اما موفقیت فیلم ممکن است به این خلاصه شود که تماشاگر با توجه به شرایط و موقعیت جغرافیایی،‌ انتخاب‌های او را قابل باور می‌داند یا نه. ضمناً ازآنجایی‌که در پایان هیچ پیروزی صریح و روشن حاصل نمی‌شود، این پرسش مطرح است: هیچ‌کدام از این‌ کارها در درجه اول ارزش دردسرهای ساندرا را داشت؟ چیزی که او در این مسیر از دست می‌دهد نبرد او را توجیه می‌کند؟

فیلم سرزمین خدا

پایبندی به اصول اخلاقی، آری یا نه؟

جولین هیگینز کارگردان و فیلمنامه‌نویس درباره تفاوت فیلم با داستان کوتاه جیمز لی برک می‌گوید: «من داستان را در سال ۲۰۱۰ خواندم. فکر می‌کنم در دل داستان این سؤال مطرح است: یک فرد چطور متوجه می‌شود نوع اصول اخلاقی که برای زندگی خود استفاده می‌کند، نتایج مورد نظر او را به همراه ندارد. در داستان کوتاه، تقابل عمدتاً درمورد نسل‌های مردان است. ما در فیلم ماهیت شخصیت اصلی را تغییر دادیم تا برای کشف و صحبت درباره موضوعات مورد نظرمان به چیزهای بیشتری دسترسی پیدا کنیم… فیلم وارد بسیاری از مسائل ضروری دوران ما می‌شود، اما تلاش کردیم موعظه نکنیم و فقط از طریق شخصیت‌ها آن را دراماتیزه کنیم.»

هیگینز توضیح می‌دهد هنگام نوشتن فیلمنامه بازیگر خاصی را در نظر نداشت. «من و شی می‌خواستیم شخصیت‌های پربار خلق کنیم که به‌وقت خودش بازیگران باکیفیت را جذب کنند. طبعاً موقع نوشتن تصور نمی‌کردم که بتوانیم با تندی نیوتون کار کنیم، اما شخص دیگری را نمی‌توانم تصور کنم که از او بهتر باشد. صادقانه بگویم، خوش‌شانس بودیم که تندی را داشتیم، چون او از همان ابتدا با دست پر آمد و ایده‌های شگفت‌انگیزی داشت.»

هیگینز ادامه می‌دهد تعدادی از ایده‌ها درباره تصمیمات شخصیت ساندرا بود که نیوتون با توجه به دیدگاهش می‌توانست تا حد زیادی به شکل دادن به آن کمک کند. «من یک مرد سفیدپوست هستم. شی یک مرد سیاه‌پوست است – ما هر دو مرد هستیم. می‌خواستیم از یک تجربه زنده بگوییم که به‌خوبی می‌دانستیم خودمان نداریم. خوشبختانه تندی واقعاً با شخصیتی که ما خلق کرده بودیم همذات‌پنداری کرد. بعد بحث کردیم که چگونه باید این لحظه‌ها را پر کنیم و به آن‌ حسی واقعی بدهیم. ما و تندی خیلی درباره لحظه‌های مشابهی که او تجربه کرده بود صحبت کردیم. او نظر خود را می‌گفت و اگر حس می‌کرد صحنه‌ای درست از کار درنمی‌آید از ما می‌خواست آن را تغییر دهیم… این نوع همکاری خیلی کم پیش می‌آید.»

شی اوگبونا، همکار فیلمنامه‌نویس هیگینز درباره تغییر جنسیت شخصیت اصلی داستان توضیح می‌دهد: «با این تغییر دنیای فیلم باز شد، چون حالا ما به این غریبه نگاه می‌کنیم و می‌بینیم او با هر چیز دیگری در این دنیا متفاوت است… به ما فرصت‌ داد از منبع اصلی فراتر برویم.»

پایان بازیگری در سینما

از سوی دیگر، نیوتون به‌قدری تحت تأثیر نقش خود قرار گرفته بود که پیش خود فکر کرد «سرزمین خدا» می‌تواند آخرین فیلم او باشد. «من ۴۹ ساله هستم و فکر می‌کنم سال‌هاست یک بازیگر زن سیاه‌پوست موفق بوده‌ام، اما خیلی کم پیش آمده است در فیلمی بازی کنم که در کل آن من را دنبال کنید. در مقابل نقش ساندرا به‌قدری خوب بود که حس کردم با آن می‌توانم بازیگری در سینما را تمام کنم.»

نیوتون همچنین می‌گوید فیلم چند پیام‌ قدرتمند دارد. نام ساندرا، شخصیت او در فیلم از ساندرا بِلَند گرفته شد، یک فعال سیاه‌پوست که در ۲۰۱۵ چند روز پس‌ازآن که توسط پلیس راه بازداشت شد در زندان درگذشت. «ما در این فیلم از همان ابتدا نام او را می‌گوییم. البته منظورم فقط ساندرا بلند نیست. من از همه ساندرا بلندها می‌گویم – حالا، در گذشته و در دوران برده‌داری و قبل از آن.»

فیلم سرزمین خدا

نیوتون بین خودش و ساندرا شباهت‌هایی می‌دید. او می‌گوید: «ساندرا برای من یک زن واقعی است که او را خوب می‌شناسم. برای همین تعجب نکردم که او می‌تواند موقعیت‌ها را به چالش بکشد. احساس می‌کردم خود من هر روز همان ناامیدی‌ها را تجربه می‌کنم.»

نیوتون اضافه می‌کند: «و من عزت نفس ساندرا را دوست دارم و حس می‌کنم او دقیقاً به شیوه خود من با مسائل آمریکا یا موضوعات گسترده‌تر در دنیا مواجه می‌شود.»

نیوتون برای بازی در نقش شخصیتی که هر جا می‌رود با تبعیض نژادی و جنسی و مردانگی سمی روبرو می‌شود، از تجربه خودش استفاده کرد. او گفت‌وگوهای خود با اوگبونا سر صحنه را نیز مؤثر می‌داند. «ما صحبت می‌کردیم و من آرام می‌شدم. کاملاً آرام می‌ماندم چون به نتیجه رسیدم آن انرژی از روی هیجان است، نه ترس.»

بزرگ‌ترین چالش ممکن برای نیوتن آب و هوای بسیار سرد مونتانا بود. او می‌گوید: «ما آنجا بودیم و یخ می‌زدیم. اول صبح هولناک بود. امکان ندارد هیچ‌وقت برای زندگی به مونتانا بروم!»

«سرزمین خدا» اولین بار ژانویه ۲۰۲۲ در جشنواره فیلم ساندنس پخش شد و از ۱۶ سپتامبر در سینمای آمریکا روی پرده رفت.

منبع: د رپ، مووی‌وب، ایندی‌وایر

تماشای آنلاین فیلم سرزمین خدا در نماوا