مجله نماوا، شهرام اشرف ابیانه

خوش‌بینی تد لاسو و آداب‌دانی این مردِ سبیلوی خوش‌رفتار از کجا ریشه گرفته؟ شاید ما را یاد دنیای فیلم‌های فرانک کاپرا بیندازد. آثاری با قهرمانی با خوش‌بینی غیرمعمول، که درست در زمان‌های بحرانی سر و کله‌شان پیدا می‌شود. انگار وظیفه‌شان سامان دادن چیزی است که در حالت عادی از کسی برنمی‌آید.

از سویی، این مرد خوش‌پوش با آن قامتِ راست و کشیده، با آن جوهره‌ی شخصیتی متمایزش، که انگار سازِ مخالف با هیاهوی دنیای بیرون می‌زند، ما را یاد موسیو اولو فیلم‌های ژاک تاتی نمی‌اندازد؟ اینجا البته تفاوتی هست. موسیو اولو فیلم‌های ژاک تاتی با تکیه به جنبه‌ی ناساز و غریب شخصیتش، نظم پوشالی دنیای مُدرن بیرون را به سُخره می‌گیرد. تد لاسو، اما آمده تا آشفتگی دنیای اطرافش را نظم و جهت دهد. انگار با نوعِ وارونه‌ای از شخصیت اولو ژاک تاتی طرف باشیم. کاراکتری که اینجا همچون مُصلحی اجتماعی عمل می‌کند ، بجای آنکه، همچون فیلم‌های ژاک تاتی، منتقد نظمی ماشینی باشد که زندگی را از هویت انسانی خالی کرده.

تد لاسو را اما چه چیز به موسیو اولو شبیه کرده؟ شاید نوع انزوای شخصیتی‌شان، یا شیوه‌ای که برای حل بحران در پیش می‌گیرند. هر دو، خود را بی‌دست‌وپا و آسیب‌پذیر نشان می‌‌دهند، در حالی که از پیش کنترل اوضاع را با طرح و برنامه در دست گرفته‌اند. هر دو، زندگی را به نمایشی مضحک شبیه می‌کنند. گویی درون سیرکی پا گذاشته‌ایم، و آنان برای سرگرمی ما خود را به بلاهت زده‌ و نقش دلقک را به عهده گرفته‌اند، تا ناهمسازی‌های زندگی جمعی را به رویمان بیاورند.

تد لاسو، اما مشکلات خاص خودش را دارد. از کانون خانواده بیرون رانده شده. همسرش ترکش کرده، و مجبور شده فرسنگ‌ها دور از خانه مربیگری تیمِ فوتبال لندنی را به عهده بگیرد. در نقطه‌ی مقابل، ربکا، مالک باشگاه جدید اف سی ریچموند، آسیب‌دیده از رابطه‌ی زناشویی مشابه، در پی از بین بردن باشگاه ورزشی، همان کانون امنی، است که سابق بر این به همسرش اعتبار می‌داد. از همین رو، تد لاسوی به ظاهر بی‌تجربه را به خدمت تیم درآورده، تا این تنها نقطه‌ی اتصال با گذشته را هم برای همیشه قطع کرده باشد.

تقابل دو دیدگاه، زمانی که حلقه‌های زنجیر یک جامعه، در واحد مثالی چون خانواده، شروع به گسستن می‌کند، دستمایه‌ی آغاز سریال «تد لاسو» است. در چنین اوقاتی است که آن خوش‌بینی افسانه‌ای فراموش‌شده به طور جادویی سربرمی‌آورد؛ در شکل و شمایل یک نیمه دلقک، بیگانه‌ای که هیچ شباهتی با آن چه مردم از یک مربی فوتبال در تصورشان است ندارد. غریبه‌ای که به نظر می‌رسد هیچ کنترلی بر اوضاع نخواهد داشت. کسی که شکل هیچ‌کس نیست، اما می‌تواند نقطه‌ی اتصالِ آن واحدهای پراکنده‌‌‌ای باشد که در شکل فعلی به عنوان عامل بی‌نظمی عمل می‌کند. تد لاسو، با رویکرد مهربانانه، امیدبخش و دلسوزانه‌اش، نقطه‌ی سرآغاز یک آشتی جمعی است. شخصیتش انگار نوعی برنامه‌ی محافظتی باشد، در زمانی که بحران از آستانه‌ی تحمل می‌گذرد، و همزیستی جمعی به کاری نشدنی تبدیل می‌شود. شاید برای همین است که داستان‌هایی این چنین، زمانی خلق می‌شوند که دنیا بیش از هر زمانی به خوش‌بینی تد لاسو‌وار محتاج‌اند.

اگر به تماشای «تد لاسو» نشسته‌اید مجموعه‌ای از شخصیت‌های تیپیک‌وار جذاب می‌بینید که با پرداخت به عمد اغراق‌شده و کارتونی‌‌وارشان شما را در رنگین‌کمانی از قصه‌های جذاب  سرگرم خواهند کرد. مثل آن مهاجم پرشر و شور مکزیکی تیم، که انگار عصاره‌اش با فوتبال ساخته‌ شده، و لحظه‌ای آرام و قرار ندارد تا پا به توپ در میدان بازی جلوه‌گری کند. یا جیمی، ستاره‌ی جوان و مغرورِ تیم که ابتدا جز خود و موقعیت‌های فردی‌اش کسی را نمی‌بیند اما  تد لاسو او را وا‌می‌دارد توانایی‌های فردی‌اش را در کار تیمی جست‌وجو کند، یا “روی”، هافبکِ پا به سن‌ گذاشته و عبوسِ ( با آن ریش و صدای خشن شما  را یاد کاپیتان هادوک ماجراهای تن تن نمی‌اندازد؟!) که مدام با جیمی سرشاخ است و در عین حال در موقعیت‌های بحرانی بیشترین همدردی را با همین شخصیت جیمی از خود نشان می‌دهد. کاراکترهایی که همچون بچه‌ها، ذوق و شوق‌شان را با هیجانی‌ترین حالتی که می‌توانند نشان می‌دهند.

فقط هم این نیست. نوعی دیوانگی و افسارگیسختگی در کاراکترها می‌بینید که داستان را به مرزهای سورئال هم می‌کشاند. به عنوان مثال به فکر هیچ‌کس نمی‌رسید کاراکترِ بیرد، کمک مربی تیم، با آن صورت ریشو و صورت بی‌حالت و شخصیت کم حرف و گوشه‌گیرش، آن اندازه توانایی بالقوه در شخصیت‌سازی داشته باشد، که یکی از اپیزودهای فصل‌ِ دوم سریال به تمامی به او اختصاص یابد. آن هم در داستانی سورئالیستی که می‌توانست در یکی از فیلم‌های دیوید لینچ جا داشته باشد، یا توسط مارتین اسکورسیسی در خیابان‌های رازآمیز نیویورک ساخته شده باشد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

«تد لاسو»، با خلق چنین لحظات نابی است که این همه مشتاق و علاقه‌مند پیدا کرده. نوعی واخوانی گذشته همچون شبحی آمده از دنیایی کشف نشده. انگار این همه‌ی آن چیزی باشد که برای ادامه‌ی زندگی بهش نیاز داشته باشیم.  

تماشای «تد لاسو» در نماوا