مجله نماوا، سحر عصرآزاد

فیلم سینمایی «اوپنهایمر» درامی زندگینامه‌ای، علمی- تاریخی با تمرکز بر تأثیرگذارترین فرد بر آینده جهان و شخصیتی تراژیک در تاریخ آمریکا است. جی. رابرت اوپنهایمر که لقب پدر بمب اتم را به خود اختصاص داد و پس از دیدن اولین آزمایش موفق بمب اتم خود را نابودگر جهان نامید.

کریستوفر نولان؛ نویسنده و کارگردان انگلیسی/ آمریکایی در طول چهار دهه فعالیت در عرصه سینما، فهرستی از مهمترین و محبوب‌ترین آثار را در کارنامه خود ثبت کرده است. از «ممنتو» و «بی‌خوابی» تا سه گانه بتمن، «پرستیژ»، «تلقین»، «میان ستاره‌ای»، «دانکرک» و «تنت».

واقعیت این است که او هرگاه دست روی سوژه‌ای گذاشته؛ چه فانتزی/ تخیلی، چه رئال، چه ابرقهرمانی، چه آینده نگرانه و … زاویه نگاه و سبک و سیاق خاص خود را به گونه‌ای در شیوه روایت، شخصیت‌پردازی، تصویرسازی، کارگردانی، تداخل زمانی، درهم آمیختن جهان‌های رئال و سوررئال و … به رخ کشیده که امضای نانوشته او حتی بدون تکیه بر تیتراژ هم خوانا است.

به همین واسطه از فیلم زندگینامه‌ای سرگذشت مهمترین دانشمند معاصر و کاراکتری پیچیده و چند سویه همچون اوپنهایمر، نمی‌توان انتظار قرابت با فیلم‌های زندگینامه‌ای مشابه از شخصیت‌های مشهور را داشت. نه سوژه محوری کاراکتر متعارفی است، نه سازنده این فیلم سینماگری متعارف!

این‌چنین است که فیلمنامه این اثر سه ساعته به قلم نولان با اقتباس از کتاب «پرومتئوس آمریکایی: پیروزی و تراژدی جی. رابرت اوپنهایمر» نوشته کای برد و مارتین جی. شروین، رویکردی چندوجهی به مقطعی تعیین کننده از زندگی و ماهیت فکری/ وجودی این دانشمند علم فیزیک نظری دارد که چند روایت تو در تو را در بر می‌گیرد.

چه بسا به همین دلیل باشد که فیلمساز بدون وارد شدن به بازی شبیه‌سازی محض بازیگران با شخصیت‌های مشهور که عکس و فیلم‌های واقعی آنها موجود است، توجه خود را به چیزی فراتر متمرکز کرده؛ آنهم دوراهی علمی/ اخلاقی دانشمندی که به زعم خود و جهان، علم را با ساخت بمب اتم چندین گام به جلو جهش داد، اما از پیامدهای مرگبار آن یا حداقل مدیریت این پیامدها، غافل ماند و با اطلاق عنوان (نابودگر جهان) به سرخوردگی خود اعتراف کرد!

فیلم با نمایی از ریزش قطرات باران در آب آغاز می‌شود که همراه با خود سطح آب را مواج کرده و ناآرامی را تشدید می‌کنند و این جملات بر قاب نقش می‌بندند (پرومتئوس آتش را از خدایان دزدید و به انسان‌ها داد، از این رو به سنگی زنجیر شد و تا ابد شکنجه شد) که تمثیلی از موقعیت آتی مردی است که متفکر و ناباور به فرو افتادن قطرات باران چشم دوخته است.

این استعاره در پایان به واسطه پیوند با سکانس مهم گفتگوی اوپنهایمر (کیلین مورفی) و اینیشتین (تام کُنتی) در کنار دریاچه و نمایی مشابه از افتادن قطرات باران بر سطح آب، مُهر قطعی را بر تحقق نگرانی‌های هر دو دانشمند می‌زند؛ ساخت بمب اتم به مثابه یک واکنش زنجیره‌ای غیرقابل توقف، جهان را نابود خواهد کرد درحالیکه آنها چنین هدفی نداشتند و فقط به ارتقای علم می‌اندیشیدند!

به این ترتیب فیلم بر بستر این سویه واقعی از شخصیت اوپنهایمر بسط یافته که چگونه این دانشمند یکّه پس از ساخت اولین بمب اتم، کنترل روند بهره‌برداری آن (خیالی خام) را از کف داد و بعد از فاجعه اتمی هیروشیما و ناکازاکی دچار عذاب وجدان شد (همان شکنجه دائمی پرومتئوس) تا با گسترش پروژه و ساخت بمب هیدروژنی مخالفت کند. تغییر موضعی که او را با اتهام کمونیست بودن و جاسوسی برای شوروی سابق به زیر کشید.

کلیت فیلم بر محور دو جلسه مختلف بازجویی/ دادگاهی پیش می‌رود که هرچند محور هر دو دادگاه کاراکتر جی. رابرت اوپنهایمر؛ عقاید و دیدگاه های سیاسی/ اخلاقی/ شخصی او است اما دو روند متفاوت دارند.

در دادگاه غیر علنی اول که به شکل رنگی ثبت شده؛ او، همسر و همکارانش مورد بازجویی قرار می‌گیرند تا به ریشه‌های چرایی مخالفت او با گسترش بمب اتم و ساخت بمب هیدروژنی پرداخته شود که به گفته بهتر روند تحول شخصیتی او را ترسیم می‌کند.

در دادگاه علنی دوم که به شکل سیاه و سفید ثبت شده؛ قرار است صلاحیت دشمن درجه یک اوپنهایمر یعنی لویس استراوس (رابرت داونی جونیور)؛ رئیس هیئت مدیره کمیسیون انرژی اتمی آمریکا، برای تصدی پست وزارت بازرگانی مورد بررسی قرار بگیرد که به شکلی اجتناب ناپذیر دسیسه چینی‌های او برای به زیر کشیدن اوپنهایمر را برملا می‌کند.

تلفیق ماحصل رویدادهای این دو دادگاه که با تکیه بر فلاش بک های متوالی به شکست اوپنهایمر و استراوس منجر می‌شود؛ بازه زمانی حدوداً ۶۰ ساله را از ۱۹۲۶ تا ۱۹۶۳ دربرمی گیرد که نقاط اوج زندگی حرفه ای و شخصی اوپنهایمر را ثبت می‌کند.

از زمانی که دانشجوی کنجکاو ۲۲ ساله‌ای بود تا رسیدن به نقطه اوج زندگی حرفه‌ای یک دانشمند یعنی ساخت بمب اتم، شهرت به عنوان پدر بمب اتم و تلنگر اخلاقی که پس از درک فجایع به بار آمده از دستاوردش به او وارد شد. کشمکش‌های درونی که او را واداشت با تغییر مواضع خود جایگاه‌اش را در جامعه، سیاست و وطن از دست بدهد و سال‌ها بعد در ۶۰ سالگی از او تقدیر شود.

روندی که او را وامی‌دارد در مواجهه با دستاوردش؛ در لحظه مشاهده ابر قارچی انفجار اتمی آزمایشی در نیومکزیکو این جمله را زمزمه کند (اکنون من به مرگ تبدیل شده‌ام، نابودگر جهان!) که قابل ارجاع به بیتی از بهَگَوَد گیتا (یک حماسه هندی به نام مَهاباراتا) و اشراف اوپنهایمر به زبان سانسکریت است.

فیلم در نیمه ابتدایی یعنی یک ساعت و نیم اول؛ به واسطه روایت متناوب و پرقصه بین این دو جلسه دادگاه در عین وجود نخ تسبیحی به نام کاراکتر اوپنهایمر، به جهت ساختار روایی/ بصری، تعدد کاراکترها، پیچیده بودن مباحث مطرح شده و اطلاعات‌دهی متکی بر دیالوگ و … به شدت فشرده؛ نفس‌گیر و تا حدی گیج‌کننده است.

هرچند فیلمساز تلاش کرده لحظات و «آن»های کوتاهی برای تنفس مخاطب در میان این بمباران اطلاعاتی در نظر بگیرد که در تصاویری درهم پیچیده از ابرهای سرخ انفجار اتمی، کره زمین آتشین و امواج نوری انفجار اتمی و … منعکس شده و به تصویر ذهنی اوپنهایمر در کشمکش‌های درونی و بیرونی که در موقعیت‌های مختلف دارد، ارجاع می‌دهد، اما همچنان همراهی با این نیمه سخت و طاقت‌فرسا است.

اما در نیمه دوم فیلم یا به گفته بهتر آنچه پس از انفجار اتمی آزمایشی موسوم به ترینیتی در پروژه منهتن در لس آلاموس (۱۶ ژوئیه سال ۱۹۶۵) به تصویر درمی‌آید، به دلایل مختلف روان‌تر، گویاتر و همراهی برانگیزتر است. در واقع مخاطب می‌تواند خود را در میانه این کشمکش‌ها و آشوب‌های بیرونی و درونی قهرمان مستأصل فیلم حس کند و همراهی فعال داشته باشد.

به همین دلیل می‌توان دریافت که فیلمساز اولویت خود را بر انعکاس و انتقال این حس‌ها و تناقض‌ها و تضادهای کاراکتر قرار داده، به گونه‌ای که حتی جای شبیه‌سازی دقیق چهره افراد مشهور از اوپنهایمر تا اینیشتین و … به سنتز و برآیند خروجی این مجموعه تمرکز کرده تا از دل آن، هدف درونی فیلم محقق شود که همانا همذات پنداری با پیچیدگی‌های درونی این شخصیت و قرابت با او است که چه بسا ناممکن به نظر بیاید، اما این اتفاق می‌افتد.

دانشمندی که روزی به عنوان چهره تأثیرگذار آمریکا نامش روی جلد مجله تایم نقش بست و به فاصله‌ای کوتاه در روند دادگاه جایگاه و اعتبار خود را از دست داد. اما بالاخره سال‌ها پس از مرگش در ۱۹۶۷؛ یعنی سال ۲۰۲۲ نقش تاریخی او مورد بازبینی قرار گرفت و وزارت انرژی آمریکا با لغو نتایج بررسی جلسات رسیدگی به اتهامات اوپنهایمر در دوران مک کارتیسم، این نشان سیاه را از نام او زدود.

تماشای «اوپنهایمر» در نماوا