مجله نماوا، ایلیا محمدی‌نیا

اگر این فیلم را ندیده‌اید، خواندن این گفت‌وگو بخش‌هایی از داستان آن را لو خواهد داد

فیلم «بوتاکس» را شاید بتوان ادامه منطقی فیلمسازی کاوه مظاهری دانست با گامی محکم و بلند بی‌آن‌که در ورطه تکرار و مکث در باد موفقیت‌های فیلم کوتاه «روتوش» افتاده باشد. همان‌قدر شجاع و نترس و همان‌قدر با اعتماد به نفس که لازمه کارگردانی، آینده‌دار است.
با مطالعه حرف می‌زند بی‌غروری که بعضا بعد موفقیت‌های داخلی و جهانی یک فیلم کوتاه دامن کارگردانان جوان را می‌گیرد تا سدی بلند شود برای تکرار و کلیشه؛ اما او با اعتماد به نفس و آگاه مسیرش را انتخاب کرده و به حتم درباره آثار آتی‌اش بسیار خواهیم خواند و شنید. با کاوه مظاهری به بهانه نمایش فیلم «بوتاکس» در نماوا به گفت‌وگو و تحلیلی مختصر نشستیم که در زیر می‌خوانید.

فیلم «بوتاکس » شباهت‌هایی با فیلم کوتاه شما «روتوش» دارد. در هر دو فیلم جنایتی اتفاق می‌افتد که کاراکتر مریم در «روتوش» و آذر در «بوتاکس» مسبب بروز آن نبودند اما تلاشی برای عدم انجامش هم نکردند.
«بوتاکس» یک فیلم شخصیت‌محور است. شخصیت اصلی این فیلم را من با الهام از یک شخصیت که در دنیای واقعی می‌شناختم نوشتم. این شناخت مربوط می‌شود به بیست سال پیش. خانواده او نه تنها کمکی برای درمانش نکردند که به اشکال مختلف او را مورد اذیت و آزار قرار می‌دادند. در همه این سال‌ها چند بار تلاش کردم که براساس این شخصیت یک قصه بنویسم، چند فیلمنامه هم نوشتم اما همیشه چیزهایی کم داشت. فیلم «روتوش» را که کارگردانی کردم بسیاری اعتقاد داشتند که قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم بلند را دارد.

که البته به نظرم هوشمندانه برخورد کرده و «روتوش» را در نسخه بلند سینمایی نساختید چرا که با توجه به فیلم‌های «بوتاکس» و «روتوش» که درآن انگیزه‌های جنایت ذکر نمی‌شود و این شاخصه مهم این دو اثر شماست، آن وقت مجبور می‌شدید برای فیلم «روتوش» بخش‌های زیادی از فیلم را به عامل انگیزه اختصاص دهید. چیزی که عامدانه از آن در آثارتان گریزان هستید.
بله موافقم. خودم هم اساسا علاقه‌ای به این کار نداشتم. بعد از ساخت فیلم «روتوش» به این فکر کردم که اگر کاراکتر اکرم که در واقعیت می‌شناختم را با ساختار داستانی فیلم «روتوش» ترکیب کنم چه اتفاقی می‌افتد. از طرفی سلیقه من هم در فیلمسازی تغییر کرده بود. قبلا کمّی به سینما نگاه می‌کردم، اما الان قابلیت سینما برای نشان دادن فضاهای ذهنی و رویاگونه برایم جذاب‌تر شده است. به همین جهت فکر کردم اگر اکرم در موقعیتی قرار بگیرد که اذیت و آزار مثلا برادرش را به نحوی پاسخ دهد و باعث مرگش شود چه اتفاقی می‌افتد؟ دیدم آن اکرمی که من می‌شناسم احتمالا یادش می‌رود که چه کاری کرده است و به مرور دلش برای برادرش تنگ می‌شود. و بعد فکر کردم این دلتنگی می‌تواند آن قدر قوی باشد که باعث شود برادرِ مرده به فیلم برگردد.

در زندگی واقعی اکرم که از آشنایان شما بود، مشابه همین اتفاق فیلم «بوتاکس» روی داده بود؟
نه، او آدم کاملا منفعلی بود و هنوز هم منفعل است. حتی تا چهل و چند سالگی کسی نمی‌دانست بیمار روانی است، چون حتی یک بار هم پیش دکتر نرفته بود. من فقط از آن شخصیت الهام گرفتم و و در واقع نقطه‌ی عزیمت قصه بود. بقیه آن‌چه از اکرم در فیلم می‌بینید برآمده از تخیل من و سپینود ناجیان است. اکرمِ توی فیلم الان تقریبا شباهت ده درصدی به اکرم واقعی دارد.

برای تماشاگری که عادت کرده است در فیلم‌های جنایی، دنبال انگیزه‌های ارتکاب جرم باشد فیلم شما حرکت در جهت خلاف نظر تماشاگر بود. نگران پس زدن فیلم‌تان از جانب مخاطب نبودید؟
البته که نگران بودم. ولی این ریسک را کردم و می‌دانستم ممکن است واکنش‌های منفی فیلم را هدف بگیرد. من در «روتوش» و فیلم «بوتاکس» روی تجربه زیسته مخاطب فیلمم حساب کرده بودم. تصور من این است که دانسته‌ها و تجربه زیسته مخاطب امروزی جزو پیش‌­زمینه داستان شماست که می‌توانید از آن استفاده کنید. من در این فیلم دوست داشتم قصه در تعامل با مخاطب شکل بگیرد. آن‌چه برای من در فیلم مهم بود تحلیل تماشاگر از نوع مواجهه کاراکترها پس از انجام جنایتی بود که در آن به نحوی مشارکت داشتند. به طبع این کار ریسک دارد و در یک جاهایی ممکن است موفق نباشم. ولی به قول معروف دیکته ننوشته غلط ندارد.

برای مخاطبی که کمتر نمونه‌هایی این‌چنینی را تجربه کرده، ریسک شما می‌توانست آن‌قدر واکنش منفی به دنبال داشته باشد که عملا امکان فیلمسازی شما را از منظر تهیه‌کننده بخش خصوصی تحت تاثیر قرار دهد و در نتیجه «بوتاکس» تبدیل به نخستین و آخرین ساخته سینمایی شما شود.
من در این سال‌ها یاد گرفته‌ام که علاوه بر کارگردانی، در زمینه تهیه و پخش، یک فیلم مستقل را چطور مدیریت کنم و چه برنامه‌ریزی برایش داشته باشم. فکر می‌کنم روند تولید و پخش فیلم‌های کوتاهم و «بوتاکس» این را نشان می‌دهد. بنابراین قطعا «بوتاکس» آخرین فیلمم نمی‌شد. در مورد همین فیلم با بودجه و سرمایه شخصی و همکاری سه نفر از دوستان توانستیم فیلم را بسازیم و جلو ببریم. برنامه‌ریزی دقیق برای پخش فیلم داشتم که با کرونا بارها به هم خورد، ولی در نهایت توانستیم با تمام مشکلاتی که کل بدنه سینما را زمین زده است، فیلم‌مان را نجات بدهیم و آن را به دست مخاطب اصلی‌اش برسانیم. به عنوان کارگردان هم باید بگویم که خیلی اهل دو دوتا چهارتای رایج و چیدن مسیری استاندارد و امتحان پس داده برای کارم نیستم، که اگر بودم قاعدتا نخستین فیلم سینمایی خود را خیلی زودتر از این‌ها کارگردانی می‌کردم. من سعی کردم در این سال‌های زیادی که فیلم مستند و کوتاه ساخته‌ام، مدل خودم را پیدا کنم.

بازخوردهای نمایش فیلم در میان تماشاگران چگونه بود؟
امسال در جشنواره جهانی فیلم فجر، فیلم در سه سانس به نمایش درآمد که بازخوردهای خیلی خوبی را تجربه کردم. در نهایت هم برنده جایزه بهترین فیلم اول شدیم. البته می‌دانم تماشاگر حاضر در جشنواره متفاوت از تماشاگر عادی است که فیلم را در سالن‌های سینما می‌بیند. اکران فیلم در شرایط کرونا که معمولا با تعداد معدود تماشاچی برگزار می‌شود، تحلیل درستی به آدم نمی‌دهد. بیشتر بازخوردها را می‌توان در فضای مجازی دید. فیلم بین منتقدان و سینماگران مورد پسند بوده و من پیام‌های بسیار مثبت از آنها گرفتم، از کسانی که اصلا نمی شناختم‌شان؛ ولی در میان تماشاچیان عام سینما بازخوردها پنجاه-پنجاه بوده. هر چند که فکر می‌کنم «بوتاکس» فیلمی است که باید در سینما و ابعاد بزرگ دیده شود.

ما در موسیقی اصیل چیزی داریم به نام مدگردی یا مرکب‌خوانی که در آن خواننده شعری را مثلا در دستگاه شور می‌خواند اما در مصرع یا بیتی احساس می‌کند برای زیبایی بیشتر یا القا معنای شعر بهتر است در آواز ابوعطا ادامه دهد. این رفت و برگشت در فیلم «بوتاکس» دیده می‌شد. فیلم در قالب ملودرام خانوادگی شروع می‌شود بعد تبدیل به تریلری جنایی شده و بعد همین رفت و برگشت‌ها ادامه دارد. آگاهانه این اتفاق شکل گرفت؟
کاملا آگاهانه و طراحی شده بود. «بوتاکس» اصطلاحا فیلم چند ژانری یا میکس ژانر است. امر تازه‌ای هم در جهان محسوب نمی‌شود. هستند کارگردانانی که در همه آثارشان یا بعضی کارهای خود از تلفیق چند ژانر با هم استفاده می‌کنند. خودم بازی با ژانرها را بیشتر می‌پسندم. طراحی چنین چیزی در مرحله فیلمنامه و کارگردانی انرژی زیادی از من گرفت. چرا که خیلی دوست نداشتم این امر در فیلم مهندسی شده به نظر بیاید و مرز بین این تلفیق‌ها مشخص باشد. دوست داشتم در نهایت حس بر کل فیلم حاکم باشد نه خط‌کشی‌های مهندسی در کارگردانی. این اتفاق خیلی در سینمای ایران رایج نیست، ولی در سینمای جهان در بیست، سی سال اخیر گسترش بیشتری داشته است.

چرا به این شکل ساختاری و روایت تصویری در «بوتاکس» رسیدید؟
چرایی این مساله به شخصیت اکرم در فیلمنامه مربوط می‌شود. «بوتاکس» فیلمی کاراکترمحور است. شخصیت اکرم در فیلم یک جایی خوددار است، جایی دیگر درون‌گراست و در زمان و جایی دیگر به یک باره به طرز وحشتناکی برون‌­ریزی دارد. جایی دیگر به اتفاقات خیلی تلخ که ما فکرش را نمی‌کنیم می‌خندد و فضا را ابزورد می‌کند. جایی زندگی برای اکرم خیلی تراژیک می‌شود. جایی دیگر کاری جنایی می‌کند بدون آن‌که از اثراتش خبر داشته باشد. سوال اصلی من به عنوان کارگردان این بود ترجمه سینمایی این شخصیت به یک ساختار سینمایی چه چیزی می‌شود؟ جوابم همین تلفیق ژانر بود. مدعی نیستم حتما ترجمه درستی است اما چیزی بود که من انتخابش کردم. احساس کردم ما باید با کاراکتری در فیلم مواجه شویم که یک جاهایی فیلم را به کمدی اسلپ استیک تبدیل می‌کند جایی دیگر تبدیل به فیلم نوآر می‌شود، یک جاهایی بین رویا و واقعیت در حرکت باشیم و…

نمی ترسیدید؟
چرا، خیلی می‌ترسیدم. به نظرم فقط آدم‌های احمق هستند که نمی‌ترسند. ترس برای من انرژی جلو برنده است و اساسا این ترس برایم بازدارنده نیست. ترس این پرسش را در ذهن ایجاد می‌کند که این انتخاب درست است یا نه و تو به عنوان کارگردان تلاش می‌کنی که حتما درست‌ترین شکل آن اتفاق بیفتد. چیزی که من قطعا مطمئن بودم اتفاق می‌افتد این بود که این لحن موجود در فیلم در میان مخاطب عام سینمای ایران چیزی نیست که خیلی مورد پذیرش قرار بگیرد. اما می‌دانستم که اگر مخاطب بدون قضاوت، با حوصله و به دور از کلیشه‌های رایج سینما این فیلم را ببینید، می‌تواند با جهان فیلم ارتباط خوبی برقرار کند.

به همین دلیل سوسن پرور را برای نقش اکرم انتخاب کردید؟
انتخاب سوسن پرور یک شانس بزرگ بود. سوسن پرور واقعا توانایی بازی در تمام این فضاها را دارد و به راحتی می‌توانست بین این ژانرها حرکت کند. او هم درک درستی از نقشش داشت و هم این‌که اگر در مورد نقش نکته‌ای را گوشزد می‌کردم همیشه چیزهای تازه‌تری را برای نقشش پیشنهاد می‌داد. تقریبا هر کسی که فیلم را دیده، از بازی خیلی خوب سوسن پرور رضایت داشته. چه در نمایش‌های داخلی و چه در جشنواره‌های بین‌المللی.

مخاطب بنا بر چیزی که از اکرم می‌بیند با او همراهی دارد چرا که می‌داند او با توجه به شخصیتی که در فیلم می‌بینیم نسبت به عواقب کاری که می‌کند یا نمی‌کند آگاه نیست. او در مواجهه با آزارهای زبانی برادرش عماد واکنش سختی نشان می‌دهد. یا جایی که خواهرش آذر در شب زمستانی او را از اطاق بیرون می‌کند تمام سرمایه خواهرش را بر باد می‌دهد بدون آن‌که از نتیجه کاری که می‌کند آگاه باشد درباره آذر اما این همراهی شکل نمی‌گیرد.
ما دو نوع شخصیت­‌پردازی متفاوت در فیلم داشتیم. درباره اکرم همچنان که اشاره داشتید با توجه به تعریفی که از شخصیت اکرم در فیلم شکل گرفته بود مخاطب با تمام کارهای غیرعقلانی او همراهی می‌کند و می‌پذیرد، چون روند شکل‌گیری و چیدمان اتفاقات و تصمیمات شخصیت اصطلاحا زنجیروار و بر محور افقی فیلم است. آذر اما زندگی اجتماعی خودش را دارد، کنترل‌گر است و سعی می‌کند با توجه به شرایط پیرامونی واکنش نشان دهد. طبیعی بود مخاطب درباره واکنش‌های او دنبال عامل انگیزه باشد. عامل انگیزه را تعمدا کمرنگ نشان دادم تا فرصت بیشتری به مخاطب برای تحلیل شرایط خانواده بعد از ارتکاب جنایت بدهم. در مورد این شخصیت اتفاقات در فیلم به صورت زنجیروار آن‌گونه که مخاطبِ عام انتطارش را دارد رخ نمی‌دهد، بلکه به قول آندره بازن به صورت عمودی در فیلم سقوط می‌کند. نمونه مشهور و کلاسیک شده‌ی آن «دزد دوچرخه» ویتوریو دسیکا است که یک دفعه یک نفر از آسمان نازل می‌شود و دوچرخه را می‌دزدد و ما هم تا آخر فیلم نمی‌فهمیم آن شخص کی بود و دوچرخه چه شد.

در سینمای ما اسم فیلم در بسیاری مواقع جنبه تزئینی دارد. در صورتی که چه در فیلم «روتوش» و چه فیلم «بوتاکس» عناوین فیلم‌ها تبدیل به بخشی مهم از کاراکترهای اثر می‌شود. در حقیقت عنوان‌ها کلید خوبی برای ورود به جهان فیلم هستند آن‌گونه که وقتی فیلم تمام می‌شود اهمیت نام‌ها بیشتر خود را نشان می‌دهند. در «روتوش» مریم گرافیستی است که در روزنامه کار ادیت عکس‌ها را انجام می‌دهد. او برای عکس آنجلینا جولی لباسی با فتوشاپ می‌سازد تا بر حقیقتی سرپوش بگذارد، درست همان‌گونه که تلاش می‌کند بر حقیقت مرگ همسرش لباسی دروغین بپوشاند. در فیلم «بوتاکس» هم آذر شاغل در این حرفه است. همان‌گونه که در فیلم آمده در عملِ بوتاکس چند ماهیچه کشته یا فلج می‌شوند تا زیبایی ماندگارتر بماند، درست همانند همان کاری که آذر در مواجهه با پیکر نیمه‌جان برادرش عماد می‌کند و گمانش این است که زندگی بهتری بدون برادر خواهد داشت.
عنوان فیلم در واقع اولین برخورد تماشاچی با فیلم است و اولین پرزنت شما برای فیلم‌تان محسوب می‌شود. به عبارتی مخاطب با عنوان فیلم و اثر است که پیش از دیدن فیلم با جهانش آشنا می‌‌شود. اما در مورد این دو فیلم، ما در ادبیات فارسی دو صنعت ادبی جناس و ایهام را داریم که در بسیاری از آثار منظوم و حتی نثر ما استفاده شده است که در آن کلمات دو لایه ظاهری و درونی دارند، یا کلمات شبیه هم هستند ولی در واقع شبیه هم نیستند. به نحوی که مخاطب با خواندن بخش ظاهری شعر بدون آن‌که به صورت گل‌درشت آمده باشد با لایه‌های دیگری از منظور و جهان فکری شاعر یا نویسنده آشنا می‌شود. من در این دو فیلم سعی کردم با عنوان فیلم همچین کاری بکنم. برای من جالب بود که شما بوتاکس را به کاری که آذر می‌کند تسری دادید، در حالی‌که من به کاری که اکرم می‌کند اشاره داشتم. اما با توجه به نکاتی که گفتید با نظرتان موافقم.

سکانس بازارچه که در آن اکرم به دنبال عماد می‌رود و اتصال آن به بازارچه‌ای در برلین خیلی خوب شکل گرفته است.
سکانس سختی بود که پیش‌تولید مفصلی هم داشت. ابتدا قرار بود در کلن و یک بازار دست­ دوم فروشی که کنار رودخانه بود و من قبلا توی یکی از سفرها آنجا را دیده بودم فیلمبرداری شود. بعد به هامبورگ رسیدیم و سر آخر در برلین تصاویر مورد نظرمان را ظرف سه روز فیلمبرداری کردیم. چون بازاری که در برلین پیدا کردیم از همه شبیه‌تر به بازار داخل ایران بود.

برای جذب سرمایه جهت تهیه فیلم «بوتاکس» مشکلی نداشتید؟
بعد از فیلم «روتوش» چند پیشنهاد برای کار بلند سینمایی داشتم. حتی کسانی که تهیه‌کننده آثار شناخته شده در سینما هستند تمایل برای سرمایه‌گذاری روی فیلمم داشتند.

اما در «بوتاکس» استفاده نکردید؟
بنابر دلایلی دوست داشتم خودم با همراهی یکی دو نفر از دوستانم پشت فیلم باشیم. می‌خواستم فیلم را خودم لوباجت بسازم. از طرفی می‌خواستم در تمام مراحل پیش‌تولید، تولید و حتی پخش داخلی و خارجی فیلم روی کار نظارت داشته باشم. کار خیلی سختی بود، اما می‌خواستم خودم آن را کاملا تجربه کنم.

برای فیلم بعدی‌تان اگر جهان فیلم به ساختار و روایت «بوتاکس» نزدیک باشد، فکر می‌کنید تهیه‌کننده سینمای بدنه تمایلی به سرمایه‌گذاری نشان دهد؟
در سینمای ایران هیچ چیزی بعید و دور از ذهن نیست. ما فیلمسازی داریم که آثارش نه در جشنواره‌ها موفقیتی داشته و نه این‌که فیلمش در اکران مورد توجه قرار گرفته است اما با این وجود کماکان در حال ساخت فیلم تازه‌ای است. در نتیجه موفقیت فیلم یک فیلمساز قاعده‌ای حتمی برای ادامه فعالیتش در سینما و فیلمسازی نیست. خیلی از فیلم‌های ما عملا در گیشه شکست‌خورده محسوب می‌شوند اما تولید همچنان ادامه دارد.

حضور جشنواره‌ای فیلم چگونه بود؟
فیلم در بسیاری از جشنواره‌ها مورد توجه قرار گرفت، در ماه‌های آینده هم در چند جشنواره دیگر حضور خواهیم داشت. خوشبختانه دو پخش‌کننده بین‌المللی هم روی فیلم کار می‌کنند و توانستند تا الان خیلی خوب در بحث فروش فیلم کار کنند.

 چه چیزی در فیلم باعث جذب مخاطب خارجی می‌شد؟
به جهت شرایط کرونا، عملا تا امروز امکان سفر به جشنواره‌ها و حضور فیزیکی را نداشتم. ولی از دل نقدهایی که در خلال جشنواره‌ها منتشر می‌شود، لحن کمدی سیاه در یک فیلم ایرانی، ترکیب ژانرها در فیلم، فیلمبرداری و تصاویر فیلم و کاراکتر اکرم و بازی سوسن پرور و مهدخت مولایی، خیلی مورد توجه قرار گرفته.

نوشتن فیلمنامه چقدر طول کشید؟
حدود یک سال و نیم صرف نوشتن فیلمنامه «بوتاکس» شد که فقط یک سال وقت نوشتن داستان بیست صفحه‌ای اولیه شد.

فیلم خیلی تلخ به پایان می‌رسد.
در فیلم بخشی را داشتیم که در نهایت آن را کنار گذاشتیم. اکرم از ابتدای فیلم هرچه در خیابان یا داخل خانه پیدا می‌کرد که شامل چیزهای مختلف و بی‌ربطی هم بود در یک جایی به شکل کولاژ کنار هم قرار می‌داد. رفته‌رفته این کولاژ شکل مشخصی پیدا می‌کرد و شبیه قابی می‌شد که اکرم دمِ صبح از گلخانه بیرون می‌آید. در واقع انگار اکرم از ابتدای فیلم در حال ساختن رویای خودش بوده و ما آن را در سکانس پایانی می‌بینیم، منتهی رویای اکرم رویای شیرینی نیست. چیزی شبیه زهرخند یا تلخند است.

درباره فیلم بعدی‌تان کمی توضیح دهید؟
یک فیلمنامه نوشته‌ام با اسم موقت «خداحافظ گلابی‌ها» که درباره یک گروه موزیسین اینستاگرامی است. الان در حال بازنویسی هستم، چون بخشی از قصه مبتنی بر تکنولوژی خاصی شکل می‌گیرد که فهم آن را برای مخاطب خیلی پیچیده می‌کند.

به لحاظ ساختاری تا چه اندازه به فیلم‌های «روتوش» و «بوتاکس» نزدیک است؟
بی‌شباهت نیست. ولی در یک فضای کاملا شهری می‌گذرد و شخصیت اصلی برخلاف «روتوش» و «بوتاکس» یک مرد است. ولی قصه پیچیدگی‌های زیادتری نسبت به «بوتاکس» دارد.

نقطه قوت فیلم «بوتاکس»، فیلمنامه موجز و به دور از زیاده‌گویی آن و پرهیز آگاهانه از خلق موقعیت‌های غیرضروری است. درباره شیوه همکاری با سپینود ناجیان بگویید و این‌که فیلمنامه بیست صفحه‌ای شامل چه بخش‌هایی بود و ناجیان از چه زمانی درگیر همکاری با شما در نوشتن مشترک فیلمنامه شد؟ تجربه قبلی من در نوشتن فیلمنامه نشان داده بود که باید پیوند عمیقی با قصه داشته باشم تا انگیزه‌ام آن‌قدر قوی باشد که در طول مسیر ساخت، به خاطر مشکلات کم نیاورم. این انگیزه وقتی به وجود می‌آمد که قصه‌ی اولیه را خودم بر مبنای ذهنیت و جهان‌بینی خودم نوشته باشم. آن بیست صفحه در واقع یک تریتمنت اولیه بود که کاملا بر مبنای ذهنیت و ایده‌های شخصی خودم بود. بعد من آن را دادم سپینود ناجیان بخواند. سپینود دوست هجده ساله‌ی من است و آشنایی ما به سال ٨١ و جلسات داستان‌خوانی «غروب سه‌شنبه‌ها» بر می‌گردد. سپینود از قصه خوشش آمد و قرار شد با هم آن را به یک فیلمنامه بلند تبدیل کنیم. از آنجایی که سپینود ساکن استانبول است، تمام جلسات‌مان به صورت آنلاین برگزار می‌شد و نظم خیلی خوبی داشت. این مساله موجزنویسی که شما اشاره کردید هم بر می‌گردد به علاقه مشترک ما به روایت‌های مینیمال در ادبیات داستانی در سینما، به کارور و همینگوی. این چیزی است که در همان جلسات داستان‌نویسی بارها درباره‌اش بحث می‌کردیم. فکر کنم بعد از نوشتن فیلمنامه پنج بار هم آن را بازنویسی کردیم.

هنگام فیلمبرداری چقدر فیلمنامه اولیه دچار تغییر شد و چه بخش‌هایی تغییر کرد؟ تغییر زیادی نکرد، ولی مثلا آن قسمت بازار آلمان فرق قابل ملاحظه‌ای با فیلمنامه دارد. آن سکانس در فیلمنامه یک خط و نیم است و اساسا دو تا پلان ساده بود. ولی وقتی من به آلمان رفتم، فکر کردم می‌توانم آن را به یک سکانس مفصل تبدیل کنم و شد حدود پنج دقیقه و این چیزی که در فیلم می‌بینید.

در «بوتاکس» از مرحله سرمایه‌گذاری و نوشتن فیلمنامه تا پیش‌تولید و حتی پخش آن مستقیما درگیر فیلم بودید. این روند را با توجه به تجاربی که به سختی به دست آوردید، در فیلم‌های بعدی‌تان هم اعمال می‌کنید؟ اعمال نمی‌کنم، ولی قطعا از تمام آن تجربه‌ها استفاده می‌کنم. مخصوصا در انتخاب همکارها و آدم‌های اصلی تصمیم‌گیرنده برای فیلم، چه در مرحله تولید و چه در مرحله پخش.

نمایش آنلاین احتمالا چیزی بود که در حین تولید به آن فکر نکرده بودید. به نظرتان این شیوه اکران برای فیلم‌هایی خاص همانند «بوتاکس» چه اندازه مفید است؟ واقعیت این است که من خیلی تلاش کردم تا «بوتاکس» یک فیلم سینمایی باشد، نه یک فیلم تلویزیونی که فقط در سینما نمایش داده می‌شود. بنابراین ایده‌آل‌م این بود که «بوتاکس» در سینماها در یک شرایط نرمال اکران شود. ولی به هر حال دنیا در طول دو سال گذشته عوض شد و من هم همیشه از روند جاری زندگی استقبال می‌کنم و سعی می‌کنم متعصب نباشم. بزرگترین حسن اکران آنلاین گستردگی تماشاچی است، که این هم می‌تواند خوب باشد و هم بد. امیدوارم در طول زمان فیلم‌های روی پلتفرم‌های داخلی مانند نمونه‌های خارجی آن‌قدر تنوع داشته باشد که هر مخاطبی با هر سلیقه‌ای بتواند چیزی که دوست دارد را در آنها پیدا کند.

کرونا در دوران پساکرونا بر سینما و خاصه سینمای ایران در چه بخش‌هایی بیشترین اثرگذاری را خواهد داشت؟ فکر می‌کنم بیشترین تاثیرش در جایگاه و تعریف مجدد کلمه‌ی مخاطب باشد.

تماشای این فیلم در نماوا