مجله نماوا، شادی حاجی مشهدی
مستند بلند «آن مرد با اتوبوس آمد» به کارگردانی نیما مهدیان، که درباره داستان ۱۰۰ ساله اتوبوسرانی در ایران است، ویژگیهای یک مستند خوب را داراست. سوژه جالب، پژوهشهای گسترده، تصاویر مرتبط و کمتر دیده شده، پیوستگی خط روایی و لحن متغیرش، این مستند را از یک اثر صرفا تاریخ نگرانه، فراتر برده و روایتی متفاوت از تاریخچه این وسیله نقلیه پرطرفدار ارایه میدهد.
مستند از نقطهای شروع میشود که برای اولین بار در حدود صد سال پیش، همزمان با سلطنت مظفرالدین شاه، یک تاجر بلژیکی اتوبوس را وارد ایران میکند. اولین اتوبوس در شهر رشت و پس از مدت کوتاهی وارد شهر تهران شد و تاکنون بیش از یک قرن از عمر اتوبوس به عنوان یک وسیله نقلیه عمومی و مهم در ایران میگذرد.
در این مستند که با تدوین خلاقانه فیلمساز و با لحنی طنز و بازیگوشانه، سر و شکلی قصهمحور و تاریخپژوهانه به خود گرفته است، در واقع درباره نقش «اتوبوس» به عنوان یک وسیله نقلیه آبجکتیو و مهم در حمل و نقل عمومی ایران به ویژه در شهر تهران است و مستند به دو بخش تاریخی مهم یعنی از ورود تا وقوع انقلاب اسلامی در ایران و دوران پس از انقلاب تقسیم میشود.
شیوه نگارش و بیانِ گفتار متن این مستند که متناسب با حال و هوای جمعیتِ اتول سواران و شوفرها نوشته شده در کنار انتخاب موسیقیِ شنیدنی و ریتمیک، برگ برنده این مستند است؛ استفاده مناسب و به اندازه از ملودیهای آشنا و قدیمی یا آهنگهای به اصطلاح روحوضی و عامهپسند دهه سی و چهل در ایران، علاوه بر افزودن به لحن طنازانه فیلم، روایت دراماتیک آن را نیز جذابتر کرده است؛ انتخاب موسیقی و نوع تدوین در این مستند، مثل زنجیری عمل میکند که حلقههای آن، رویدادهای این سالها و تاریخ پرفراز و نشیب ایران را در حضورِ اِلِمانی به نام اتوبوس معنا داده و به هم پیوند میزند.
پیچیدگیهای اتوبوسرانی در ایران
نکته جالب در این مستند این است که مخاطب به واقع درمییابد، اتوبوسرانی در ایران یک پدیده پیچیده و خطیر بوده که سیاست، تاریخ و جامعه را دستخوش تغییر کرده است. اتوبوس در بسیاری از اتفاقات مهم تاریخی کشورمان، حضور پررنگ و نقشآفرینی داشته است. از روزهای پرالتهابِ انقلاب گرفته تا اتوبوسهایی که رزمندگان را به جبهه میبردند و همچنین شادیها و هیجاناتِ طرفدارانِ فوتبال که با اتوبوس جابهجا میشدند، گوشههایی از تاریخ این وسیله نقلیه پرطرفدار است.
شاید اصلیترین دلیل برای نوسان لحن فیلم بین دو حالت، تراژیک و طنز این باشد که اتوبوس به واقع، واحد کوچکی از جریان کلانتر و مهمتری به نام زندگی است، همان زندگی که همه روزه در آن، رویدادهای تلخ و شیرین برای زن و مرد و پیر و جوانش رخ میدهد؛ از این رو اتوبوس آیینهای از یک جامعه متنوع و رنگارنگ است و در اتوبوس میتوان تکههایی از پازل جامعه امروزی را که در آن طیفها و طبقات مختلفی حضور دارند را به خوبی دید.
شرکت واحد اتوبوسرانی تهران که حالا منحل شده، روزی بزرگترین جمعیت کارگری خاورمیانه را داشت و مرور دوباره این همه داده و اطلاعات، پژوهشهای دامنهدار و گستردهای را طلبیده که باید از میان نهادها و ارگانهایی که به اسناد، تصاویر و منابع مربوط به تاریخ اتوبوسرانی و اتفاقهای خاصی که در فیلم اشاره شده، گردآوری میشدند.
برای نیما مهدیان، پس از تجربه ساخت فیلمهای مستند و کوتاه پیشین، تهیه چنین مستندی اگرچه دشوار و طولانی، اما قدمی رو به جلو به شمار میرود و از اینروست که با مراجعه به حافظه تاریخی خود، از دریچه تازهای به نام «اتوبوس» با تصاویر و گفتار ِمتنِ شنیدنی، آنچه بر مردم این سرزمین رفته را مرور میکنیم، لحظات مفرح و البته گزندهای را به تماشا مینشینیم که به یادمان میآورد، در بسیاری از بزنگاههای تاریخی، آن چه باید رخ میداد با واقعیتِ تلخ پیش آمده فاصله بسیار دارد و شاید… این تلنگرها برای همه ما، که هنور در مقامِ یک ناظرِ سواره مدتهاست مسافرِ این اتوبوسها هستیم، در همین لحظه از زندگی و برای اکنون لازم باشد.
تماشای آثار پانزدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت در پردیس نماوا