مجله نماوا، یزدان سلحشور

طبیعتاً در روزگار حکمروایی مطلق سریال‌های تلویزیونی، انتظار نداشتم شاهد عرض اندام ویژه‌ای از سینما باشم اما فیلم مرد خاکستری آنتونی و جو روسو در این روزگار سخت برای سینما، اثر جذابی‌ست که بی‌عیب نیست اما لااقل تا پیش از به پایان رسیدن خود، عیب‌هایش را مخفی نگه می‌دارد. فیلم، به عنوان اقتباسی از اثری ادبی هم مشکلات خاص خودش را دارد. خُب من رمان «مرد خاکستری» مارک گرینی را نخوانده‌ام که اولین رمان اوست که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و آغازی بر مجموعه‌کتاب‌های «مرد خاکستری»‌ست اما با مراجعه به خلاصه‌ی رمان به راحتی می‌توان متوجه شد که بخشی از آن [اتفاقاً بخش مهمی از آن] در فیلم‌نامه حذف شده است. شاید هم اتفاق دیگری افتاده باشد و جو روسو، کریستوفر مارکوس و استیون مک‌فیلی [فیلم‌نامه‌نویسانِ این فیلم] ایده‌هایی را از رمان‌های بعدی به وام گرفته باشند. «مرد خاکستری» پروژه‌ای یازده‌ساله است که ابتدا قرار بود با بازی برد پیت ساخته شود که به نتیجه نرسید بعد قرار شد با بدل شدن به «زن خاکستری!» شارلیز ترون این نقش را بازی کند [همان اتفاقی که برای «سالت» فیلیپ نویس افتاد و آنجلینا جولی جای تام کروز بازی کرد!] اما باز هم به نتیجه نرسید و حالا فیلم، با رویکردی متفاوت و کارگردانی سازندگان دو فیلم از سری «کاپیتان امریکا» و دو فیلم از سری «انتقام‌جویان» روی پرده رفته است. نکته‌ی طنزآمیز قصه شاید این باشد که بازیگر نقش منفی فیلم [یک مأمور تحصیل‌کرده‌ی پیشین سیا و یک قاتل روانی خطرناک] کریس ایوانز است که بازیگر نقش «کاپیتان امریکا»ست و این به نوعی، می‌تواند تقابلِ جهان کمیک‌استریپی با جهان واقعی باشد که «قهرمان امریکا»، در واقعیت یک قاتل روانی‌ست! [البته این اولین نقش منفی ایوانز نیست با این همه به عنوان مثال، نقش منفی او در فیلم چاقوکشی ریان جانسن، در تقابل با نقش‌اش در «کاپیتان امریکا» نیست اما در اینجا، تقریباً با همان نقش و توانایی‌های او مواجهیم اما بدون ارزش‌های اخلاقی یک «اَبرقهرمان».] تا اینجای کار، قرار است که لااقل یک فیلم دیگر هم با شخصیت مرد خاکستری ساخته شود [که به گمان من، احتمالاً بیشتر از یک فیلم خواهد بود و مرد خاکستری هم به گروه بورن، مأموریت غیرممکن و جیمز باند خواهد پیوست] فیلم با بودجه ۲۰۰ میلیون دلاری‌اش، هم در اکران محدودش روی پرده -از لحاظ اقتصادی- خوب عمل کرده هم در اکران دیجیتال‌اش و نور امیدی‌ست برای نجات سینما در سال‌های پس از کرونا و زورآوری با «تلویزیون». یک نکته‌ی طنزآمیز دیگر هم البته وجود دارد که در این جنگ تمام‌عیار سینما و تلویزیون، این برگ برنده‌ی سینما را نه استودیوهای سنتی سینمایی بلکه نتفلیکس رو کرده است! [ظاهراً تلویزیون، قصدِ نابودی سینما را ندارد قصدش تصاحبِ سینماست!]

فیلم مرد خاکستری

جدال میانِ دو نوع باورپذیری

وقتی قرار است که ما روایت کنیم اولین نکته، باورپذیری روایت است؛ فرقی هم نمی‌کند داستان بنویسیم نمایش‌نامه بنویسیم فیلم‌نامه بنویسیم یا اصلاً خودِ فیلم را بسازیم. در روند رسیدن به باورپذیری، اصولاً ما با دو گونه باورپذیری روبروییم اول باورپذیری رویدادها در متن و دوم انطباق آن، با باورپذیری در جهان واقعی. وقتی قرار است اثری فراواقعی خلق کنیم، مشکل دوم تا حد زیادی حل شده است چون بنا نیست این «فراواقعیت» با «واقعیت» مقایسه شود مثلاً در سری فیلم های انتقام‌جویان به رغم وابستگی بخشی از روایت به واقعیت، چندان درگیر مشکل دوم نخواهیم بود اما در «مرد خاکستری» که بناست در چارچوب «واقعیت» شکل بگیرد، حتماً باید ایده‌ای برای حل مشکل دوم داشته باشیم. برادران روسو، در باورپذیرکردن رویدادها در متن، کاملاً موفق‌اند اما مشکل، جای دیگری‌ست. یک عملیات مخفی، عملکردش از اسم‌اش مشخص است بنابراین وقتی کل یک شهر اروپایی را به آتش می‌کشید و کلی پلیس را می‌کشید، دیگر اسم‌اش عملیات مخفی نیست! فیلم‌نویسان البته سعی کرده‌اند با بستن پرونده در آخر فیلم و مسئول دانستن ایوانز، مشکل را حل کنند اما… متأسفم! مشکل، حل نشده. در واقع «مرد خاکستری»، تا موقعی که در جهان فیلم تنفس می‌کنید و فیلم به آخر نرسیده، قابل باور است اما بعد از اتمام فیلم، وقتی مثلاً با آثاری چون سری «بورن»، «مأموریت غیرممکن» و «جیمز باند» مقایسه می‌شود، در وجه دوم باورپذیری‌اش، آسیب‌پذیر است.

چرا ستاره‌ها نقش‌های منفی بازی می‌کنند؟!

کریس ایوانز اولین ستاره‌ای نیست که نقش منفی بازی می‌کند و احتمالاً آخرین هم نخواهد بود اما چرا؟ مشکل، در تقابل فواید و مضراتِ بازی در نقش‌های تیپیک دنباله‌دار است نقش‌هایی مثل جیمز باند که شان کانری را بیچاره کرد و حتی مجبور شد در نقش‌های درجه چهار بازی کند تا بالاخره با گذاشتن ریش و زدوده شدن چهره‌ی جیمز باندی‌اش از حافظه‌ی دو نسل، دوباره توانست استعدادهای خود را به نمایش بگذارد و در دور دوم بازیگری‌اش، به جایگاه واقعی خود در جهان سینما دست یابد. وضعیتِ نقش‌های اَبرقهرمانی از این هم بدتر است. مایکل کیتون که با دو بتمن تیم برتون، به ستاره‌ی آن سال‌های هالیوود بدل شده بود برای شروعی دوباره نقش‌های منفی را پذیرفت و البته تقریباً بازگشتی هم به نقش‌های مثبت نداشت! وال کیلمر با حضور در یک فیلم بتمن و کریستین بیل با حضور در سه فیلم بتمن، وارد چنین روندی شدند [هر دو بازیگران واقعاً خوبی هستند] حتی بازیگر درجه یکی مثل هنری کویل هم برای عوض کردن فضای حاصل از حضورش در نقش سوپرمن، با گذاشتن ریش، در مأموریت غیرممکن۶ نقش منفی را بازی کرد. ایوانز، بازیگر خوبی‌ست و حتی می‌توان گفت در موفق شدن یک نقش منفی، بهتر از اَبرقهرمان دیگر مارول یعنی ثور با بازی کریس همسورث عمل کرده است [رجوع شود به فیلم اوقات بد در ال‌رویال ساخته‌ی ۲۰۱۸ درو گادارد که در آن همسورث نقش یک قاتل فرقه‌ای روانی را بازی می‌کند آن هم مقابل بازیگری مثل جف بریجز] امیدوارم ایوانز، بعد از این، بازی کردن در نقش قاتل‌های روانی را کنار بگذارد چون تداوم چنین نقش‌هایی، احتمالاً به همان اندازه‌ی نقش‌های اَبَرقهرمانی بیچاره‌اش می‌کند!

کارگردانان و بازیگران موفق‌تر از فیلم‌نامه‌نویسان!

نوشتن فیلم‌نامه‌ی یک تریلر جاسوسی، اگر سخت‌ترین کار دنیا نباشد احتمالاً یکی از سخت‌ترین‌هاست! چرا که آن قدر فیلم‌نامه درجه یک در صد سال اخیر با چنین رویکردی نوشته شده که اگر فیلم‌نامه‌نویس بخواهد به آن‌ها ناخونک بزند، حتماً لو می‌رود! به گمان من یکی از دلایلی که بخش‌های قابل توجهی از رمان «مرد خاکستری» در فیلم‌نامه حضور ندارد به همین خاطر است چون آن بخش‌ها، به رویدادهای آثاری چون سری «بورن» و «جیمز باند» شباهت‌های انکارناپذیری دارند با این همه، حذف بخش قابل ملاحظه‌ای از رویدادهای محوری رمان، یک مشکل اساسی ایجاد کرده: فیلم‌نامه به نسبت زمان روایت فیلم، خرده‌روایات کمی دارد و در نتیجه، کارگردانان مجبور شده‌اند این خلاء را با صحنه‌های اکشن پر کنند و در نتیجه، آن تمهید توازن میان حرکت و سکون که در فیلم‌نامه است، تقریباً از دست رفته و فیلم، که می‌توانست به درامی جاسوسی بدل شود در حال حاضر، بیشتر اکشنی جاسوسی‌ست که بازی‌هایش برای درام جاسوسی طراحی شده و بدون استثناء هم خوب است. چرا برای فیلمی ۲۰۰ میلیون دلاری، فیلم‌نامه‌ای با خرده‌روایات بیشتری نوشته نشد؟ شاید در فیلم بعدی از این سری، جوابی برایش پیدا کنیم!

تماشای فیلم مرد خاکستری در نماوا