مجله نماوا، پریسا الیاسی

زنان جمع شده‌اند تا تصمیم نهایی‌شان را بگیرند: بمانند و مبارزه کنند یا بروند؟! موضوع تصمیم‌گیری زنان در واکنش به تجاوز عده‌ای از مردان مستعمره‌ای که در آن ساکن‌اند خط اصلی فیلم «زنان سخن می‌گویند» به کارگردانی سارا پلی است. سارا پلی این فیلم را با اقتباس از کتابی به همین نام ساخته و داستان کتاب، خود الهام گرفته از داستانی واقعی در یک مستعره مذهبی محافظه‌کار به نام فرقه منونایت در بولیوی است.

در دقایق ابتدایی فیلم به سرعت آنچه  که بر این زنان گذشته و ریشه در واقعیت دارد بازگو می‌شود و سپس این جمله روی صفحه نقش می‌بندد: «آنچه در ادامه شاهد آن هستید عملی است از روی تخیل زنانه» که به وضوح طعنه‌ای است به مردان آن مستعمره که شکایت زنان از تجاوزهای پی در پی شبانه به آنها در حین بیهوشی را تخیلی زنانه می‌نامیدند. فیلم اگرچه آشکارا از داستانی واقعی استفاده کرده اما هیچگاه در طول فیلم به مکان خاصی اشاره نمی‌کند. در مورد زمان داستان هم به جز یک سکانس کوتاه که به صورت گذرا به سال 2010 اشاره می‌شود هیچ نشانه و نماد زمانی دیگری وجود ندارد. طبق ادعای کارگردان، فیلم از زمان و مکان خاص خارج شده تا اینگونه تصور نشود که چنین اتفاقاتی تنها در جوامع بیش از حد منزوی اتفاق می‌افتد. برداشته شدن زمینه جغرافیایی و تاریخی باعث شده مساله اصلی مطرح شده در فیلم جهان‌شمول به نظر برسد که این موضوع به خودی خود می‌توانست نقطه قوت فیلم باشد، اما اشاره به سال 2010 از سمتی و گریم و لباس زنان فیلم که سال‌های دور را به ذهن مخاطب متبادر می‌کند از سمتی دیگر، باعث شده مساله زمان در جهان فیلم مغشوش و متناقض باشد.

«زنان سخن می‌گویند» فیلم مهمی است نه فقط از آن جهت که درباره حقوق ضایع شده زن‌ها سخن می‌گوید؛ بلکه بیشتر از آن جهت که کاسبکارانه به قضیه حقوق زنان نگاه نکرده و از  مشکلات زنان و جنبش می‌تو و حواشی آن نردبانی برای به روز بودن نساخته‌است. «زنان سخن می‌گویند» فیلم دغدغه‌مندی است و همین امر بر اهمیتش می‌افزاید.

فیلم مخاطب را با خود همراه می‌کند و به اندازه کافی تاثیرگذار است. تاثیرگذاری فیلم بیش از هرچیز به بازی یک‌دست، درخشان و هماهنگ گروه بازیگری برمی‌گردد. بازیگرانی همچون جسی باکلی، رونی مارا، کلر فوی که آسیب‌های وارد شده بر روح و جسم آن زنان را به همدلانه‌ترین شکل ممکن به نمایش می‌گذارند. «زنان سخن می‌گویند» سه نسل از زنان را به تصویر می‌کشد. زنان مسن‌تر با بازی درخشان جودیت آیوی و شیلا مک‌کارتی که در قالب پیر خردمند جمع نقش‌آفرینی می‌کنند. فرانسیس مک دورمند زن دیگری است از نسل اول آن زنان که تحجر و واپسگرایی را با نقش کوتاهی که ایفا کرده با قدرت به تصویر می‌کشد. نسل سوم، دختران نوجوانی هستند که تازه به سن بلوغ رسیده‌اند و پر از شور و شوق جوانی‌اند. همان‌هایی که بهتر از نسل‌های پیشین خود می‌دانند و می‌فهمند که حتی لحظه‌ای برای رسیدن به آزادی نباید شک کرد. البته در فیلم نسل چهارمی نیز وجود دارد. آنهایی که هنوز به دنیا نیامدند و مادرهایشان باید تصمیم بگیرند تا فرزندانی که در شکم دارند قصه‌ای متفاوت از آنها داشته‌باشند. با همه اینها مشکلی در شخصیت پردازی کارکترها وجود دارد که قابل اغماض نیست.

مخاطب با گروهی از زنان مواجه است که سواد خواندن و نوشتن ندارند؛ هیچگونه آموزشی ندیده‌اند؛ هیچ ارتباطی با جهان خارج نداشته‌اند اما به زیبایی با هم صحبت می‌کنند، بحث می‌کنند، یکدیگر را نقد می‌کنند و به چالش می‌کشند و با قدرت استدلال بسیار بالا مسائل را تجزیه و تحلیل می‌کنند.  البته کارگردان به خوبی توانسته این تناقض در شخصیت‌ها را زیر پوششی از دیالوگ‌های درخشان  و تاثیرگذار پنهان کند. سراسر فیلم انباشته از حجم زیادی دیالوگ است و می‌توان گفت با فیلمی کاملا دیالوگ محور مواجه هستیم. تمام آنچه را که باید از فیلم دریافت شود به واسطه دیالوگ‌ها به مخاطب می‌رسد؛ اصل «نگو، نشان بده» در فیلمنامه‌نویسی در این فیلم کمتر رعایت شده‌است. حجم زیاد دیالوگ‌ها می‌توانست پاشنه آشیل فیلم شود و مخاطب را خسته کند، اما تنوع و عمق دیالوگ‌های رد و بدل شده بین کارکترها هربار چیز جدیدی به مخاطب ارائه می‌کند و فیلم را از دور تکرار نجات می‌دهد. دیالوگ‌هایی راجع به مفهوم بخشش، راجع به خشونت و چرخه تکراری آن، راجع به معنای حقیقی رفتن و تفاوت بین ترک کردن و فرار کردن و مفاهیم عمیق و مهم دیگری که مخاطب را به فکر فرو می‌برد. فیلم از لحاظ بصری هم قدرتمند ظاهر شده و توانسته ایده‌های بصری جذابی را به تصویر بکشد. از قاب پر تکرار زنانی که به آنها تجاوز شده در نمایی از بالا که استعاره‌ای است از نگاه خدا به آن زنان و یا انبار علوفه و دریچه‌اش که رو به مزارع سرسبز باز می‌شود و نمادی است از زندانی بودن زنان در آن مستعمره و افق روشن پیش رویشان.

همچنین درجه‌بندی رنگ و تیره بودن آن در سراسر فیلم باعث شده زیبایی و سرسبزی و طراوت بی‌نظیر لوکیشن فیلم به چشم نیاید و همین امر به تنهایی حال و هوای حاکم بر فیلم و آن مستعمره را به خوبی توصیف می‌کند.

موضوع تجاوز و تعرض به جسم و روح زنان موضوعی است که تکرار می‌شود اما هرگز تکراری نمی‌شود. سارا پلی با «زنان سخن می‌گویند» توانسته به شکلی نو درباره این موضوع تکراری سخن بگوید. فیلم پایان نسبتا خوشی دارد و امیدبخش تمام می‌شود. فیلم با نمایی بسته از چهره نوزادی تازه متولد شده به پایان می‌رسد در حالیکه راوی این جمله را به زبان می‌آورد: «داستان تو با داستان ما فرق خواهد کرد.»

تماشای «زنان سخن می‌گویند» در نماوا