The World to Come  مونا فاستفولد یک داستان عاشقانه تاریخی است که فراتر رفته و به چیزی دلنشین‌تر تبدیل می شود، درست مثل یک زمستان سرد قرن نوزدهمی که به یک بهار کاملا غیرمنتظره تبدیل می‌شود.
اول ژانویه سال ۱۸۵۶ ابیگیل با بازی کاترین واتراستون سوگوار مرگ دخترش است که چند ماه پیش بر اثر دیفتری درگذشت. او در مورد دنیایی که بدون حضور این دختر بدون روح و شور است می‌نویسد: “امروز صبح برای اولین بار در این زمستان در اتاق خوابمان سر و کله‌ی یخ پیدا شد، به محض شستن سیب‌زمینی‌ها، آب روی آن‌ها یخ زد. ما با غروری اندک و امیدی کمتر، سال جدید را شروع می‌کنیم.
این سال جدید برای آن‌ها با همسایه‌های جدید شروع می‌شود و پر از خاطرات جدید است. ابیگیل که در دنیای خودش زندگی می‌کند، همسری کاملا متفاوت نسبت خودش دارد. در حالی که همسر او، با بازی کیسی افلک، به دنبال ابراز علاقه به او است، تنها چیزی که ابیگیل از او می‌خواهد یک اطلس جدید است؛ که به خوبی نشان می دهد این دو در دنیاهای متفاوتی سر می‌کنند.
البته ممکن بود بدتر از این‌ها هم باشد. ابیگیل می‌توانست با مرد کنترل‌گری، مثل فینی (کریستوفر ابوت) ازدواج کرده باشد. فینی مرد حسودی است که خانه‌ای در نزدیکی آن‌ها را اجاره کرده است و به نظر می‌رسد زندگی خیلی عمیقی ندارد. البته همسرش تالی (ونسا کربی) تلاش زیادی برای عمیق کردن زندگی او کرده باشد. تالی برخلاف ابیگیل که عاشق کتاب خواندن است و به دنیا به چشم یک امپراطوری مخفی  که از جوهر و تخیل درست شده است نگاه می‌کند، در زندگی سرش را بالا می‌گیرد و به خودش می‌رسد.

همچنین بخوانید:
نقد فیلم Miss Marx در جشنواره ونیز – درامی تاریخی در مورد النور مارکس

The World to Come مونا فاستفولد

او زنی است که بیشتر از آن که به چیزی که می‌تواند در ذهنش تصور کند توجه کند، به چیزی که می‌تواند بر روی پوستش حس کند اهمیت می‌دهد. این دو که با صحبت درباره‌ی همسرانشان با هم ارتباط می‌گیرند، کم‌کم به هم نزدیک می‌شوند. چیزی که ابیگیل حس می‌کند این است که بعد از هر ملاقات با تالی، خانه به نظرش گرم‌تر می‌رسد. موسیقی متن فیلم که اثری از دنیل بلومبرگ است، به مرور گرم‌تر و روان‌تر می‌شود. داستانی که به عنوان بک فیلم غمگین شروع می‌شود ، کم‌کم به یک داستان عاشقانه‌ی خشن و اما در عین حال آرامش‌بخش تبدیل می‌شود.
از این لحاظ، The World to Come با فیلم‌های مشابه‌اش متفاوت است. از روی تجربه‌ام می‌گویم که منتقدین باید حواسشان باشد هر داستان عاشقانه‌ی میان دو زن را با کارول و یا یکی از کارهای سلین سیاما مقایسه نکنند. با این حال دومین تلاش فاستفولد (که شش سال بعد از The Sleepwalker پخش شده وهمان جدیتی که فیلم‌سازش در فیلم‌نامه‌ی دو فیلم موستانگ و وکس لوکس به کار برده بد را در آن نیز می‌توان دید) نیز از همان دیدگاه به این قلمرو زنان و تجربه‌ی عاشق شدن نگاه می‌‌کند. فیلم اشاراتی از پرتره بانویی در آتش و قتل جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل را در خود دارد، البته جسی جیمز تاثیر بیشتری بر روی این فیلم داشته است.
بدون جسی جیمز، The World to Come در کار نبود. اندرو دومینیک این وسترن را از روی رمانی تاریخی به همین نام اقتباس کرده بود، فیلمی که ارتباطی هنری میان افلک  و نویسنده ران هنسن ایجاد کرد.

The World to Come

شریک هنسن، جیم شپرد ایده‌ی داستانی درباره‌ی یک خیانت ممنوعه را از روی یادداشتی که بر روی گوشه‌‌ی دفترچه خاطرات یک کشاورز پیر با عنوان “دوست صمیمی‌ام از اینجا رفته است، بعید می‌دانم دیگر او را ببینیم.” پیدا کرده، گرفته بود. وقتی هنسن و شپرد ایده‌ی این فیلم‌نامه را به فاستفولد پیشنهاد کردند، از آن‌جایی افلک برای بازی در نقش رابرت فورد مناسب بود، او را نیز پیشنهاد کردند.
شخصیت‌های The World to Come به سختی از احساساتشان صحبت می‌کنند، به طوری که در مقایسه با آن انگار شخصیت‌های پرتره بانویی در آتش احساساتشان را در آسمان‌ها می‌نویسند. حتی ابیگیل و تالی به ندرت در یک صحنه در کنار هم هستن . فیلم و فیلم‌برداری ۱۶ میلی‌متری آندره چمتوف به انرژی‌ای اشاره می‌کند که همسران ابیگیل و تالی آن را حس نمی‌کنند. فاستفولد جنبه‌ی طنزی در فیلم خود نگنجانده است، با این حال وقتی تالی در حساس‌ترین لحظه‌ی فیلم خودش را با جمله‌ی “این کار به نفع مزرعه‌هایمان نیست؟” را توجیه می‌کند، حسابی من را خنداند. او با زبان عشق ابیگیل صحبت می‌کند. او می‌داند که ابیگیل در مورد عشق در نمایشنامه‌‌های شکسپیر خوانده است اما هیچ‌‌گاه خودش آن را تجربه نکرده است.
The World to Come درباره‌ی چیزهایی است که ما به یاد می‌آوریم، و نه چیزهایی که به راحتی به فراموشی می‌سپاریم. ابیگیل درباره‌ی دوستی‌اش با تالی می‌نویسد: “من دوستی‌مان را حفظ کرده و به آن خواهم پرداخت، درست انگار که نقشه‌ی ناتمامی از فرار ماست.
The World to Come در جشنواره ونیز امسال به نمایش درآمد.

این مطلب برگرفته از نوشته‌ی دیوید ارلیچ در وبسایت .indiewire می‌باشد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.