مدعیان زیادی در پی قرارگیری در جایگاه عنوان بهترین سه‌گانه تمام دوران هستند: از ارباب حلقه‌ها The Lord Of The Rings تا سه رنگ Three Colours ساختهٔ کریشتوف کیشلوفسکی و پدرخوانده The Godfather گرفته تا سه‌گانه دلار Dollars Trilogy. اکثر این فیلم‌ها داستان‌های طولانی را در صحنه‌های بزرگ روایت می‌کنند و زمان زیادی به داستان‌گویی اختصاص داده‌اند. با این حال، اگر بخواهیم بهترین مجموعه را انتخاب کنیم، سه‌گانه پیش در صدر جدول قرار می‌گیرد.
از نظر تکنیکی، ممکن است نسخه جدیدی به این مجموعه در سال ۲۰۲۲ اضافه شود که ساخت آن به توافق بین بازیگران و کارگردان بستگی دارد. اما حالا این سه‌گانه در جایگاه نخست بهترین سه‌گانه‌هایی که تابه‌حال ساخته شده قرار گرفته است.

همچنین بخوانید:
۱۰ نکته جالب درباره زن زیبا Pretty Woman به مناسبت ۳۰ سالگی فیلم

روایت رابطه عاشقانه میان جسی (ایتن هاک) و سلین (ژولی دلپی) که ابتدا در راه قطاری به سمت وین یکدیگر را ملاقات کردند، دفعه بعد در پاریس و آخرین بار در یونان و در حال جروبحث دیده شدند، در این مجموعه به تصویر کشیده شده است. هر کدام از فیلم‌ها در اصل سه داستان در سه روز مختلف هستند که با نگاهی عمیق و دیالوگ‌های هوشمندانه، موقعیتی که در آن هستند را موشکافی می‌کنند. این فیلم سه تصویر از عشق در طی چند سال را تصویرسازی کرده است و باعث شده با یکی از بهترین سه‌گانه‌های تاریخ روبرو شویم. سه‌گانه پیش از طلوع Before Sunrise، پیش از غروب Before Sunset و پیش از نیمه‌شب Before Midnight به ترتیب در سال‌های ۱۹۹۵، ۲۰۰۴ و ۲۰۱۳ اکران شدند. در ادامه ۱۰ دلیل برای انتخاب این لقب برای این مجموعه را بررسی می‌کنیم. 

(خطر لو رفتن داستان هر سه فیلم)

۱. میدان دید وسیع

قبل از طلوع شهر

این سه‌گانه با یک حرکت جسورانه در قطاری به مقصد وین شروع می‌شود و ۱۸ سال بعد روی صندلی‌های کافه کنار ساحل در یونان به پایان می‌رسد. نه تنها شخصیت‌ها بزرگ شده‌اند، بلکه بازیگرها هم بزرگ شده‌اند و در ارائه بازی‌شان هم تجربه‌هایی کسب کرده‌اند.
شاید می‌شد با استفاده از گریم و جلوه‌های کامپیوتری رد گذر عمر روی چهره بازیگران را پیاده کرد، اما آن وقت باید از داشتن سه فیلم در سه دهه چشم‌پوشی می‌کردیم. ریچارد لینکلیتر یکی از صبورترین فیلم‌سازهاست که می‌داند یک ایدهٔ ناب مثل ترشی هفت‌ساله با گذر زمان بهتر می‌شود.
در نتیجه ما سلین و جسی را می‌بینیم که در ابتدا خوش‌بینی‌های معمول جوانان را دارند (پیش از طلوع)، دچار سرخوردگی‌های سی سالگی می‌شوند (پیش از غروب) و در اوایل میانسالی یک ارزیابی مجدد انجام می‌دهند (پیش از نیمه‌شب)، اما لذت‌بخش‌ترین قسمت ماجرا دیدن تغییرات فیزیکی بازیگران فیلم است. 
علاوه بر این، چیزی که این سه‌گانه را جذاب‌تر کرده این است که از ابتدا قرار نبود این شخصیت‌ها را دوباره ببینیم. لینکلیتر در ابتدا تنها قصد داشت یک داستان جذاب را روایت کند و بعد تصمیم به ساخت دنبالهٔ آن گرفت. 

۲. دیالوگ‌های واقعی

پیش از طلوع

اولین فیلم از این سه‌گانه لحظات شرم‌آور خودش را دارد؛ از «رسانه شکل جدید فاشیسم است» تا صحبت دربارهٔ تناسخ و بازگشت روح به شکل‌ها و اجسام مختلف، دیالوگ‌های پرمدعا و جنجالی را می‌شنویم. اما هر چه باشد، دو شخصیت جوان در اوایل بیست سالگی‌شان در حال سفر در اروپا بودند و کلیت صحبت‌هایشان دقیقا با حال و هوای آنها مطابقت داشت؛ به‌خصوص که سعی می‌کردند برای یکدیگر دلربایی کنند. 
برای نسل خاصی از افراد ممتاز و جوان که تنها هدف‌شان رفتن به مکان‌های جدید و دیدن چیزهای جدید است، این دیالوگ‌ها بسیار صادقانه بودند. این موضوع در پیش از غروب با راه رفتن‌های طولانی و صحبت‌های شخصیت‌ها که پرده از یک ناامیدی در حال رشد از زندگی و موقعیت‌های پیش‌بینی نشده‌اش برمی‌دارند، عمیق‌تر می‌شود. در پیش از نیمه‌شب و جایی که دو شخصیت اصلی در اتاق شروع به دعوا و داد زدن می‌کنند، در کنار تحقیر Contempt به عنوان یکی از بهترین مشاجره‌های فیلم رتبه‌بندی می‌شود.
همکاری هاک و دلپی در ساخت شخصیت‌هایشان هم نکته قابل‌توجهی دربارهٔ این سه‌گانه است. دیالوگ‌های فیلم برای آدم‌های عادی که رشد و تغییر می‌کنند هم واقعی و قابل‌درک هستند و هیچ حسی از تبعیض جنسیتی از فیلم‌ها و دیالوگ‌های آن برداشت نمی‌شود. 

۳. موقعیت‌های باورپذیر

ایتن هاک

علاوه بر وجود دیالوگ‌های واقعی، موقعیت‌های شخصیت‌های فیلم هم برای مخاطب باورپذیر است؛ چیزی که در ارباب حلقه‌ها یا پدرخوانده وجود نداشت. احتمالا تمام مردها به پررویی جسی نیستند که از سلین خواست از قطار پیاده شود و او را در شهر همراهی کند، و یا اکثر مردها دربارهٔ زن رویاهایشان کتاب نمی‌نویسند. 
با این حال، روشی که پیش از طلوع برای کنترل موقعیت عجیب دیدار دو انسان و تبدیل شدن آن به یک دوره شیدایی مطلق در پیش گرفته، زیبایی خاصی دارد که نمونهٔ آن کمتر در سینمای آمریکا ساخته شده است.
 شاید مکالمه‌های احمقانه زیادی را بشنویم، اما هیچ حرکت عاشقانه مبالغانه، دنبال کردن ماشین، مرگ ناگهانی، بی‌وفایی یا رازهای کنجکاوی‌برانگیز در فیلم‌ها وجود ندارد. در عوض، این سه‌گانه تصویر زندگی‌های واقعی است که در حال گذر هستند.

۴. صحنه‌های بی‌نظیر

ژولی دلپی

جدا از مرد سوم The Third Man، آیا هیچ فیلم دیگری توانسته ماهیت شهر وین را به خوبی اولین فیلم سه‌گانه به تصویر بکشد؟ این شهر در دهه ۹۰ میلادی با کافه‌های دنج، میخانه‌های سبک پانک، خانه‌های اپرای بزرگ، خیابان‌های سنگ‌فرش شده و مجموعه آدم‌های عجیبش که در گوشه و کنار شهر دیده می‌شوند، واقعا حس زندگی دارد.
در فیلم دوم هم از خاصیت رمانتیک بودن پاریس و تاریخ سینمایی آن به‌عنوان زادگاه موج نوی فرانسه (که ظاهرا این سه‌گانه برای همیشه یکی از مرجع‌های آن خواهد بود) استفاده شده تا زوج داستان را مجبور به ملاقات دوباره کند. پیش از نیمه‌شب هم از یک منطقه تعطیلات روستایی در یونان و ویرانه‌های یادآور سفر به ایتالیا Journey To Italy استفاده شده تا زوج داستان را به بازنگری مشکلات زندگی مشترک‌شان سوق دهد. 
هر صحنه و محیط کاملا با سفر آنها هماهنگ است. از اروپا به‌عنوان مجرایی برای توجه به خود شخصیت‌ها و احساسات‌شان استفاده شده است. 

۵. استفاده از زمان

پیش از نیمه شب

لینکلیتر همیشه مجذوب عنصر زمان بوده است. از تجربه واقعی زمان در اسلکر Slacker تا اودیسهٔ چهارده سالهٔ پسرانگی Boyhood، او همیشه در آثارش به دنبال ایجاد نوآوری با استفاده از زمان بوده است.
با این حال، هیچ فیلمی به شیوایی پیش از طلوع این کار را انجام نداده است. این فیلم در دنیای واقعی ملال‌آور توقف کوتاهی می‌کند و روز مشترکی که جسی و سلین با هم می‌گذرانند، از زمان واقعی دور می‌شوند و به زمان حال می‌رسند (که تنها وجود دیگری اهمیت دارد) را به زمان معاصری شکل می‌دهد که عشق، احساس و مکالمات بی‌پایان فلسفی می‌تواند در آن شکل گیرد. 
در فیلم دوم و دیدار دوبارهٔ آنها و مسیری که از کتاب‌فروشی تا خانهٔ سلین می‌روند هم کاملا حسی از زمان حقیقی دارد. 
راه رفتن‌های طولانی و صحبت کردن دو شخصیت اصلی در آخرین فیلم مجموعه، حسی از ترکیب دو فیلم قبل را دارد که احساسات شدید آن یادآور پیش از طلوع است. تا اینجا حسی عمیقی شکل گرفته که اگر فیلم چهارم این مجموعه ساخته شود، عمیق‌تر هم خواهد شد. 

۶. ادای احترام سینمایی

پیش از طلوع - سفر

فیلم‌های زیادی در بطن این سه‌گانه حس می‌شوند. یکی از این ادای دین‌ها، فیلم‌های بی‌نظیر اریک رومر است که در افسانه‌ها و حکایت‌های معنوی‌اش همیشه به دنبال بررسی تدابیر نامحدود احساسات بود. فیلم‌های او به داشتن گفتگوهای طولانی مشهور هستند و او از مکان‌های روستایی فرانسوی به‌عنوان پیش‌زمینه‌ای استعاری برای نشان دادن خیالات شخصیت‌هایش استفاده می‌کرد. راه رفتن و صحبت‌ کردن‌های دو شخصیت اصلی در این سه‌گانه، ادای احترام به آثار رومر است. 
نمونه دیگر، مکالماتی است که کنار ماشین بازی در فیلم اول شنیده شد و به گذران زندگی My Life To Live اثر ژان-لوک گدار برمی‌گردد. قایقی که در فیلم دوم روی رودخانه سن سوار می‌شوند یادآور صحنه‌ای از کازابلانکا Casablanca است. در فیلم سوم زمانی که می‌بینیم جسی هنوز مثل قبل یک مرد پرمدعاست، او دربارهٔ ایده‌اش برای یک کتاب صحبت می‌کند که تمام شخصیت‌ها با استفاده از رویدادهای واقعی با در بارانداز On The Waterfront در ارتباط هستند.
برخی از این ادای دین‌ها بسیار مشخص و برخی زیرکانه استفاده شده‌اند. با این حال، منابع الهامی که این سه‌گانه به آنها اشاره کرده نشان می‌دهد که این کار بخشی از یک سنت سینمایی است.

۷. بازی‌های فوق‌العاده

پیش از غروب

هیچ فیلم بی‌نظیری تنها به خاطر وجود کارگردان و فیلم‌نامهٔ خوب به یک فیلم‌ عالی تبدیل نمی‌شود. بازی جذاب بازیگران فیلم در رسیدن به چنین درجه‌ای بی‌تأثیر نیست. ایتن هاک و ژولی دلپی نقش دو عاشق بی‌نقص را در این سه‌گانه به نمایش گذاشتند.
هاک بازیگر کم‌کاری است که گاهی در فیلم‌های مستقل مثل طرح مگی Maggie’s Plan یا فیلم‌های ژانردار مثل شوم Sinister حضور داشته و در هر دو ژانر بسیار خوب ظاهر شده است. 
دلپی هم در این سه‌گانه تنوع بسیار خوبی از خودش به نمایش گذاشته است. او پیش از این به‌عنوان یک زن فرانسوی جذاب شناخته می‌شد. دلپی با انتقاد از تصویر ساخته شده از زنان فرانسوی توسط رسانه‌ها، انتظارات مخاطبان را برمی‌انگیزد و بدین ترتیب شخصیتی ساخت که به سهولت با افسانه‌گری‌های جسی مطابقت پیدا می‌کند. احتمالا بدون برخوردهای صریح و حالت‌های هیجانی چهرهٔ دلپی، با مجموعه موفق و خوبی روبرو نمی‌شدیم.

۸. فیلم‌برداری چشمگیر

هاک و دلپی

یکی از بخش‌هایی که بیشتر از همه نادیده گرفته شده فیلمبرداری عالی این سه‌گانه است که با سیالیت روان و ساده‌اش یک همزیستی چشمگیر برای ساخت فرم و محتوا ارائه داده است. لینکلیتر همیشه از بهترین فیلم‌بردارها برای تبدیل این سه‌گانه به یک اثر هنری استفاده کرده است؛ از کادربندی‌های متوسط تا دنباله‌های درخشان که توسط استدی‌کم ضبط شده گرفته تا ۱۱ دقیقه فیلم‌برداری در صحنهٔ رانندگی ماشین در فیلم آخر.
با این حال او می‌داند چه زمانی کادر ساده را انتخاب کند و کی یک تصویر بصری جالب خلق کند. در پیش از طلوع صحنه‌ای که دو شخصیت در حال گوش کردن به یک قطعه موسیقی در مغازه هستند و وانمود می‌کنند که به دیگری نگاه نمی‌کنند، صحنهٔ شام دسته‌جمعی در پیش از نیمه‌شب، یا صحنه‌ای که در پیش از غروب به سادگی روی صورت دلپی در حال رقصیدن و تعریف کردن داستان یکی از کنسرت‌های نینا سیمون متمرکز شده است. به خاطر چنین انتخاب‌هایی است که تعادل دقیقی بین حرکت و سکون ایجاد می‌شود.
یک سه‌گانه که عاشق دیالوگ‌های زیاد است، دقیقا هم می‌داند چه زمانی سکوت کند و اجازه دهد تصاویر به جای خودشان صحبت کنند.

۹. کمبود داستان‌های حاشیه‌ای

پیش از غروب

پدرخوانده قسمت سوم، بازگشت به آینده ۳ Back To The Future III، جان سخت ۲ Die Hard II، سیزده یار اوشن Ocean’s Thirteen، بیگانه ۳ Alien III و انقلاب‌های ماتریکس Matrix Revolutions. چیزی که بین این مجموعه‌ها مشترک است این است که هر کدام به نوعی خلوص فیلم‌های دیگر مجموعه‌شان را با داستان‌های حاشیه‌ای از بین بردند. 
صادقانه بگویم اگر بیگانه ۳ با دو فیلم دیگر مجموعه‌اش تطابق بیشتری داشت، ممکن بود این مقاله به کلی تغییر کند. اینجاست که سه‌گانه‌هایی مثل ارباب حلقه‌ها (که چون بر اساس یک مجموعه کتاب ساخته شده مسیر راحت‌تری داشت) و سه‌گانه پیش واقعا جزو بهترین‌ها هستند. تقریبا هیچ داستان حاشیه‌ای در بین مجموعه فیلم‌های این سه‌گانه‌ها وجود ندارد.

۱۰. تصویر پیچیده‌ عشق

 پیش از نیمه‌شب

عشق می‌تواند بسیار موذی باشد. عشق در اولین تجسمش می‌تواند بسیار ساده ظاهر شود. ممکن است شما با شخصی بسیار شوخ و زیبا روبرو شوید و بی‌شک بخواهید باقی عمرتان را کنار او بگذرانید. اما درست زمانی که به دنیای واقعی با مشغله‌ها، استرس‌ها و درگیری‌هایش با افراد دیگر بازمی‌گردید، آن وقت عشق می‌تواند به‌شدت پیچیده شود. 
هیچ اثر دیگری به خوبی سه‌گانه پیش نتوانسته مراحل مختلف عشق را به تصویر بکشد. فیلم اول نگاه موشکافانه‌ای نسبت به این موضوع ندارد، اما ظاهرا زوج آلمانی که در قطار مشغول دعوا بودند خیلی خوب دو فیلم بعدی این مجموعه را پیش‌بینی کردند. جسی و سلین به این زوج می‌خندد و جالب است که نمی‌دانند خودشان هم در فیلم سوم در صحنه‌ای که ابتدا بسیار رمانتیک است ناگهان با خشم زیاد شروع به جروبحث خواهند کرد.
اما چون آرمان‌گرایی ذاتی در فیلم اول یا درد آزاردهنده‌ای که در فیلم دوم به عشق تبدیل شد را فراموش نکرده‌ایم، بدیهی است که در آخر نتیجه می‌گیریم که عشق به تمام این سختی‌ها می‌ارزد؛ چیزی که جسی سعی داشت با اداهای خنده‌دار خودش در کافه کنار دریا در پیش از نیمه‌شب به سلین یادآوری کند. 
عشق موضوع پیچیده‌ای است به خصوص در طی سال‌های متمادی پیچیده‌تر هم می‌شود، اما می‌توان با کمی تلاش به وضعیت ثابتی در آن رسید. ممکن است در مورد سلین و جسی هنوز نتوانیم به نتیجهٔ مشخصی برسیم (شاید آنها در فیلم چهارم از هم جدا شوند)، اما این موضوع تنها به قدرت این سه‌گانه بستگی دارد؛ عشق همانقدر که می‌تواند ایده‌آل باشد، می‌تواند همانقدر هم به نقد کشیده شود. هیچ سه‌گانه دیگری تاکنون نتوانسته این کار را با چنین مهارتی انجام دهد. 
این مقاله برگرفته از نوشته ردموند بیکن در سایت tasteofcinema.com است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.