بهترین اتفاقی که برای یک فیلم اولی در سینمای ایران می‌توان متصور شد، برنده شدن سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول در جشنواره فجر است. سیمرغی که شروع مسیر سخت فیلم‌سازی را هموار می‌کند و فیلم‌ساز جوان و تازه از را رسیده را به مخاطب فیلم بین و حرفه‌ای سینما معرفی می‌کند.
بدترین اتفاقی هم که ممکن است برای یک فیلم اولی بیفتد، توقیف و به نمایش درنیامدن اثرش است. جهش بزرگ اولیه در نطفه خفه می‌شود و آن ایجازی که در فیلم اول است به هدر می‌رود. فیلم‌ساز می‌ماند و مسیری که باید دوباره طی کند و لحظه درخشان روی پرده رفتن اولین فیلم که هیچ‌گاه از راه نمی‌رسد.
هردوی این اتفاق‌ها برای عصر جمعه اولین فیلم مونا زندی حقیقی افتاده است. فیلم او بعد از نمایش در جشنواره فجر و استقبال منتقدان و مخاطبان، پنج سال توقیف می‌شود و حالا روانه شبکه نمایش خانگی شده است. بااین‌حال، عصر جمعه بااینکه از سینمای اجتماعی می‌آید، اما تاریخ‌مصرفی ندارد و حالا و حتی بعد از پنج سال همان معجزه نخستین را در خود دارد.

همچنین بخوانید:
بررسی فیلم بنفشه آفریقایی – آدم‌های کوچک، خوبی‌های بزرگ

عصر جمعه در مسیر رخشان بنی اعتماد

عصر جمعه

هم‌زمانی تقریبی به نمایش درآمدن عصر جمعه و دومین فیلم زندی حقیقی، بنفشه آفریقایی چندان هم بد نیست. دو فیلم را که باهم مقایسه کنید درمی‌یابید، با فیلم‌ساز جوانی روبرو هستید که نه‌تنها خلوت زنانه را می‌شناسد و به آن وفادار است که کارش را روی مسئولیت اجتماعی‌اش پایه‌گذاری می‌کند. به‌علاوه مقایسه دو فیلم زندی حقیقی نشانی از نبوغی رو به تکامل و پختگی نگاه یک فیلم‌ساز متعهد دارد.
زندی حقیقی، سابقه دستیاری و عکاسی و تدوین در سینمای ایران زیاد دارد. اما آنچه نتیجه نگاه او در عصر جمعه را برجسته می‌کند، همکاری‌اش با رخشان بنی اعتماد است. عصر جمعه آشکارا از سینمای زنانه، اجتماعی و واقع‌گرای بنی اعتماد نشاءت گرفته است و فیلم‌نامه‌ای به قلم فرید مصطفوی که قبلاً خون بازی و زیرپوست شهر را هم نوشته است، نشان می‌دهد که جریان فیلم‌سازی بنی اعتماد به نسل بعد از او هم رسیده است و حیاتی مستقل یافته است.

زنانگی ازدست‌رفته

عصر جمعه

عصر جمعه به‌مانند نامش، تلخ و جانکاه است. روایت با آزاد شدن سوگند (رؤیا نونهالی) از زندان شروع می‌شود. سوگند بچه به بغل، با چادری مشکی که بر سر کشیده تا در میان جماعت رنگ ببازد، همانند قهرمان‌های فیلمفارسی از زندان آزاد می‌شود تا سرنوشتش را رقم بزند.
پانزده سال بعد، سوگند همراه پسر نوجوانش که به‌تازگی از کانون اصلاح و تربیت آزادشده است، در تهران زندگی می‌کنند. سوگند خانه کوچکی دارد که آرایشگاه زنانه هم هست. بنفشه (هانیه توسلی) خواهر سوگند به تهران می‌آید تا او را در آخرین روزهای زندگی پدر بیمارش به بالین او ببرد. پدری که سوگند پانزده سال است از او بی‌خبر است و حالا آخرین آرزویش دیدن سوگند است.
سوگند در گفتگو با بنفشه از دردی که سال‌ها بر دوش کشیده است می‌گوید و از دوری که بر او تحمیل‌شده است. سکوت سوگند شکسته می‌شود و درد جانکاه غربت او میان آدم‌هایی که خانواده‌اش بوده‌اند آشکار می‌شود. سوگند از عصر جمعه‌ای می‌گوید که بی‌رحمانه روح و جسمش موردتعدی قرارگرفته است و بعد از سال‌ها، سکوتش را می‌شکند. بعدازاین سکوت طولانی و بعد از همه آنچه بر سوگند روا شده است، یک بغل بغض می‌ماند و زخم‌های یادگاری که هیچ‌وقت ترمیم نمی‌شوند.

عصر جمعه

این‌گونه است که امید (مهرداد صدیقیان)، فرزند سوگند و یادگاری از عصر جمعه‌ای که زندگی او را دگرگون کرد، مسیر مادر را ادامه می‌دهد. امید هم قربانی یک جامعه مردسالار می‌شود و به‌تبع آن در جستجوی هویتی تعریف‌نشده و تابو، سردرگم و آشفته بار شر آن گناه نخستین را به دوش می‌کشد. این‌گونه است که پایان عصر جمعه در یک انفعال بی‌هدف دست‌وپا میزند. نه خوشی از راه می‌رسد و نه فرجامی تراژیک. سوگند برای دیدن پدر عازم می‌شود و این شادترین پایانی است که می‌توان بر این مرثیه تصویر کرد.

عصر جمعه ساده و بی‌تکلف

قصه عصر جمعه به‌غایت تلخ و آزاردهنده است. اولین فیلم زندی حقیقی، یک فیلم زنانه است در دنیایی بی‌رحم و مظلومیت تاریخی زنی که در چارچوب دنیای مردسالارانه اسیر است. بااین‌حال، زندی حقیقی به‌هیچ‌وجه به احساسات گرایی روی نمی‌آورد. نگاه مستند و واقعی‌اش را در تمام روایت حفظ می‌کند و همین برگ برنده او می‌شود.

عصر جمعه

عصر جمعه، بافاصله‌ای به سوژه‌اش نزدیک می‌شود که بیننده را تکان دهد، اما احساسات او را به بازی نمی‌گیرد. خبری از تلطیف حوادث نیست، اما نگاه ژورنالیستی که بر کل اثر غالب است، سینمای اجتماعی با محوریت زنان را در فیلم زنده و پویا نگه می‌دارد و رنگ و لعاب شعاری را از آن می‌زداید.
آنچه روایت عصر جمعه را شگفت‌انگیز می‌کند، توجه زندی حقیقی به جزئیات است. جزئیاتی که در ظاهر سوگند و نحوه لباس پوشیدن او به‌کاررفته است. جزئیاتی که رؤیا نونهالی در یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌هایش موردتوجه قرار می‌دهد. جزئیاتی که سالن آرایش سوگند را با همه ممنوعیت‌های سینمای ایران به فضایی متفاوت و قصه‌گو تبدیل می‌کند.
صدای بیرون از قاب، عمده‌ترین شگرد تکنیکی است که فیلم‌ساز برای پرداخت به‌دوراز احساسات به این روایت پر از درد استفاده می‌کند. صدایی که از همان سکانس اول، با تاریک شدن و فید اوت شدن تصویر، از تجاوزی که سالها قبل اتفاق افتاده است خبر می‌دهد و تا پایان هم همراه بیننده می‌ماند.

عصر جمعه

همین صدا هم هست که خفقان سوگند را تصویر می‌کند و حتی پس از پایان فیلم همراه مخاطب می‌ماند و او را رها نمی‌کند.
از سوی دیگر، خودداری زندی حقیقی از گرفتن نماهای کلوزآپ، علاوه بر تأکید بر تنهایی و دورافتادگی سوگند، به بیننده کمک می‌کند تا فاصله ذهنی‌اش از جهان داستانی عصر جمعه را حفظ کند. همان‌گونه که بیننده از گذر جستجوی بنفشه سرنوشت تلخ و دردناک سوگند در این سالها را درمی‌یابد و بنفشه در نقش یک رابط، حوادث را به بیننده منتقل می‌کند و بعدتر پای حرفه‌ای خواهرش می‌نشیند.
در پس همه این‌ها هم یک سادگی بی‌تکلف وجود دارد. ویژگی که از اصل روایت و قهرمان عصر جمعه می‌آید. سادگی عصر جمعه در پرداخت، سکوت سوگند و زندگی او را معنی می‌کند و به بیننده کمک می‌کند تا روایت را باور کند و با آن همراه شود. زندی حقیقی در اولین فیلمش، نشان می‌دهد که فیلم‌ساز جسوری است و می‌تواند قصه‌ای مهم از لایه‌های اجتماعی تعریف کند، بیننده‌اش را تحت تأثیر قرار دهد و با او ارتباط برقرار کند. بی‌آنکه به تردستی متوسل شود و از هدفش فاصله بگیرد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.