مجله نماوا، نوید جعفری
ژانر تاریخی به دلیل وسعتی که دارد همواره مورد توجه هنرهای نمایشی و ادبیات بوده است.
در ایران هم ژانر تاریخی و اقتباس با توجه به اتفاقات و تحولات گوناگون و فراوانی شخصیتها و دورههای تاریخی همواره مورد توجه بوده است که در این مسیر دو رویه عمده مد نظر قرار گرفته است: نخست روایات تاریخی مستند که دستمایه سریال و فیلم و تئاترهای مختلف بوده، همانند زندگی شخصیتهایی همچون امیرکبیر و کمالالملک و … و دوم استفاده از یک دوره زمانی برای روایت از طریق شخصیتهایی خیالی و خلق شده همانند آنچه علی حاتمی در «هزار دستان» و مسعود جعفری جوزانی در سریال «در چشم باد» از آن استفاده کرد.
دوران قاجار، انقلاب مشروطیت و دوران پهلوی اول و اشغال ایران تا پیروزی انقلاب بیش از هر دوره دیگری مورد توجه سریالسازان قرار گرفته است.
بسیاری از این آثار تنها در حد بازسازیهای سطحیاند و نتوانستند به عمق بروند و یا به دلیل نگاه یکسویه و توسل به بودجه هنگفت دولتی در رسانه ملی به جای روایت بیطرفانه اسیر شعارزدگی شدند و نتوانستند مخاطب را همراه کنند؛ تولیداتی شعارزده که به جای روایتی بیطرف از تاریخ و آدمهایش اسیر دیدگاههایی شد که عملا نه در محتوا و نه در جلوههای هنری ماندگاری نیافت.
نمونههایی که هزینههای بسیاری برای آنها شد و از فضاهای واقعی بهره بردند، اما چون هدف سازندگان روایت تاریخی نبود عملا جایگاهی پیدا نکردند و متاسفانه باعث شدند تا اعتماد مخاطبان به بخش عمدهای از روایات تاریخی از بین برود و کمتر به مجموعههای تاریخی اعتماد کنند، چرا که پس از دیدن چند قسمت متوجه این حقیقت تلخ میشدند که هدف اصلی تقسیم آدمهای حاضر در هر دوره به جبهه خیر و شر و سیاه و سفیدی است که عملا با کمی تحقیق در منابع تاریخی تفاوتش آشکار میشود.
این در حالی است که گذشته تاریخی ما حداقل از دوران مشروطه تاکنون دستخوش رویدادها و اتفاقات بسیاری بوده است و تاریخ هم همانند زندگی واقعی دایرهای عظیم از آدمهای مختلف با خصوصیات خاکستری را در بر میگیرد.
در تازهترین سریال تاریخی، تینا پاکروان با مجموعه «خاتون» ضمن نگاهی به دوران اشغال ایران، روایتی عاشقانه را در دل رویدادهای تاریخی آن دوره مد نظر قرار داده است. روایتی که تا زمان نگارش این مطلب ۲۰ قسمت آن به نمایش درآمده است و توانسته مخاطبان مختلفی را با خود همراه کند. تینا پاکروان به مدد سالها تجربه در پشت صحنه و جلوی دوربین و همکاری با سینماگرانی سرشناس و مختلف، به درکی شخصی و مولفههای خاص خودش رسیده است.
پاکروان در تضاد با نگاه سفید و سیاه موجود در برخی ساختههای تاریخی، دست به تجربهای متفاوت در سریال خاتون زده است. در واقع او با انتخاب دوران اشغال ایران دست به انتخاب هوشمندانهای زده است تا از قضاوت آن دوران فاصله بگیرد و به جای روایت خط به خط رویدادهای تاریخی دهه بیست، داستان قهرمان و اطرافیانش در گذر از بحران را به تصویر بکشد.
شاید این سلطه نگاه مردسالارانه باشد که در مواجهه با آثار ساخته شده توسط کارگردانان زن توقع داریم با نگاهی زنانه و بعضا یکسویه نگرانه مواجه شویم، اما تینا پاکروان اگر چه یک زن را به عنوان قهرمان داستان قرار داده است، ولی در دام کلیشههای ضد مرد نیفتاده و روایت داستانیاش را در فضایی متعادل پیگیری میکند.
نگاه متعادل او به آدمهای داستان فارغ از جنسیت و تنها با عمق دادن به رفتار و تفکر آنان همراهی و همذاتپنداری مخاطب را به همراه داشته است. سریال خاتون از حیث داستان و روایت، بیش از آثار چند دهه اخیر موفق عمل کرده است، پیش از این چه در سریال «مدار صفر درجه» و «شهرزاد» به این دوره تاریخی از دریچه خلق شخصیتهایی نیمه واقعی و نیمه تخیلی پرداخته شده بود، اما «خاتون» توانسته است به مدد روایت داستانی و خلق شخصیتهایی ملموستر موفقتر ظاهر شود و مورد توجه قرار بگیرد.
خاتون دختر یک تبعیدی وطنپرست پس از مشکلات بسیار در ابتدای اشغال سفری از شمال تا تهران را طی میکند و بیآنکه در دل شعارزدگیهای مرسوم بیفتد از دل حضور او در فضاهای گوناگون، شرایط سیاسی و اجتماعی مردم آن دوره بررسی میشود.
«خاتون» علاوه بر داستان و شخصیتهایی ملموس که همدلی مخاطب را بر میانگیزد، در طراحی فضا و اتمسفر هم توانسته شرایط زمانی را به خوبی ارائه دهد. از سوی دیگر بازی بازیگران «خاتون» چه در نقشهای اصلی و چه فرعی باورپذیر و قابل درک است، در حالی که در اکثر مجموعههای تاریخی به دلیل عدم آگاهی سازندگان از زیست مردمان هر دوره بدل به شخصیتهایی کاریکاتورگونه و یا دو قطب سفید و سیاه میشدند.
حرکت شخصیتها در دایرهی خاکستری
در «خاتون»، آدمها در میانه و در دایره خاکستری قرار دارند، هر کدام دارای خصلتهایی انسانی هستند که همانند امروز قابل دریافت و باور است.
«خاتون» اگرچه متمرکز بر شخصیت نگار جواهریان بنا شده است، اما از دیگر آدمهای داستان هم غافل نمیشود به عنوان مثال طراحی شخصیت پدر که تا فصل دوم تنها نامی از او برده میشود در ذهن مخاطب به پرداخت نسبی می رسد و کارگردان هوشمندانه با استفاده از بازی خوب بیژن امکانیان (که در ذهن بسیاری همچنان همان تصویر جوان اول دهه ۶۰ را دارد) زمانی او را نمایان میکند که مخاطب با او احساس غرابت و همدلی میکند.
یا شخصیت روزبه با بازی مهران مدیری که اگرچه شیوه حضور مرسوم خود بازیگر را به همراه دارد، اما برخلاف تصور رفتار میکند تا سریال «خاتون» به سطح بالاتری از ارتباط با مخاطب برسد.
شخصیتپردازی سایر شخصیتها از اشکان خطیبی تا نگار جواهریان، پیام دهکردی، بابک کریمی، رویا نونهالی، پانتهآ پناهیها، رضا بهبودی و … بر همین محور استوار است و این تضاد دوگانه در محور خاکستری آدمها باعث همذاتپنداری مخاطب با رفتار و اعمال آنها میشود.
هر چند شاید توقع میرفت در انتخاب نقش رضا فخار از بازیگری با قابلیتهای کاریزماتیک و تاثیرگذاری بیشتر استفاده شود که همآورد خاتون به عنوان شخصیت اصلی باشد؛ اما با تمام تلاش بازیگر برای ارائه نقشی باورپذیر، به دلیل چهره و فیزیک چندان متناسب دیده نمیشود.
بیتردید ورود به زمانی پر از نقاط تاریک در دوران اشغال که بخش عمدهای از خاطرات آن دوران همچنان در پرده ابهام است کار دشواری است که تینا پاکروان به خوبی به آن ورود کرده است، قسمتهای ابتدایی در معرفی شخصیتها و ورود به بحران به خوبی تصویر میشود و تمام شاخصههای علی و معلولی در آن رعایت میشود، اما هر چه پیشتر میرویم فیلمنامه برای ایجاد حس تعلیق و کشش در بخشهایی آشکارا اسیر تقدیر و تصادفهای شانسی میشود تا شخصیتها همچنان راهی برای گریز داشته باشند و داستان به بن بست نرسد.
در این میان رویداد اصلی، تصویر زمان اشغال و تحقیر ملتی آزاده است که هر کدام از آدمهای قصه را به واکنش میرساند تا در تمام مسیر روایت مخاطب ارتباطش را از دست ندهد.
سریال لحظات و دیالوگهای ماندگار بسیاری دارد، از ارتباط پدر و فرزند، عشق، از دست دادن، حسرت و … شخصیتها به نمایندگی طبقه خود چه نظامی و غیرنظامی به نوعی با تجاوز آشکار روس و انگلیس مواجه میشوند و اینگونه بخش سیاه تاریخ ایران ورق میخورد.
هوشمندی نویسنده و کارگردان را میتوان در لحظات کوتاه و برخوردهای گذرا دید که در همان بخشها هم فضاسازی دوره نمایان و به مخاطب عرضه میشود، همانند وقتی خاتون به تهران رسیده برای خرید لباس به مغازهای میرود که عملا لباسهای مردگان و آوارهها را عرضه میکند و دیالوگ ناب اکبر معززی که بیانگر همه اتمسفر جاری آن دوران است: تنها کفن است که توسط دیگری استفاده نشده است.
«خاتون» یکی از معدود سریالهایی است که در پلتفرمهای داخلی تولید و پخش شده است و برخلاف بسیاری مجموعهها نازل و بیکیفیت، استانداردهای داستان، خلاقیت بصری، جلوههای طراحی و بازیگری را در سطح قابل توجهی حفظ کرده است.
در میان سرمایهگذاریها و بریز و بپاشهای مختلف تلویزیون و پلتفرمها که گاها به نتیجه مطلوب نمیرسد و با آثاری تکراری و نازل و گاهی توهینآمیز به شعور مخاطب روبرو میشویم، بیتردید «خاتون» گامی موثر و تلاشی تحسینبرانگیز است.
تماشای سریال خاتون در نماوا