مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

در سال‌های اخیر، تولید سریال‌های لهستانی رشد قابل‌توجهی داشته است که هم استریمرهای محلی و هم جهانی مانند ای‌ایکس‌ان، کانال پلوس لهستان، نتفلیکس و اچ‌بی‌او را شامل می‌شود. بیشتر آن‌ها نیز به‌عنوان سریال‌هایی با متن‌های خوب، بیشتر به سبک سینمایی تا تلویزیونی و با حضور ستاره‌های درجه یک تبلیغ می‌شوند. بااین‌حال، به دلایلی، تنها تولیداتی که مهر اچ‌بی‌او و حالا اچ‌بی‌او مکس را روی خود دارند – «کورشده از نور»، «گروه» و به‌تازگی «یخ‌زدایی» (The Thaw/ Odwilz) به کارگردانی کساوری ژووافسکی – که پخش جهانی آن از اول آوریل ۲۰۲۲ توسط اچ‌بی‌او مکس آغاز شد – آنچه را ابتدا وعده داده بودند، محقق کرده‌اند.

«یخ‌زدایی»
کاتاژینا وایدا

داستان «یخ‌زدایی» در شهر بندری شچچین، نزدیک به مرز آلمان روی می‌دهد، اما داستان می‌تواند در هر جایی اتفاق بیفتد که مسئله‌ای نادر برای یک تولید محلی است. درواقع، «هر جا» به مکان‌هایی با آب‌وهوای افسرده‌کننده، تاریک و مرطوب محدود می‌شود؛ برف‌ در حال آب شدن است و خورشید هنوز در حدی نمی‌تابد که گیاهان و جانوران را بیدار کند.

فصلِ پیش از بهار یک استعاره‌ عالی برای قهرمان اصلی سریال، کاتاژینا زاویه‌یا (کاتاژینا وایدا) است، سربازرس سی و چند ساله که پس از مرگ تراژیک شوهرش که دادگاه حکم داده براثر خودکشی بوده، ناچار است به زندگی خود سر و سامان بدهد، به دختر کوچکش برسد و یک پرونده را حل کند. کاتاژینا در یک موقعیت احساسی، منجمد شده و تنها چیز او که ‌درست کار می‌کند ذهنش است.

او حالا در حال تحقیق درمورد قتل زنی جوان است که جسد او در آب یخی ساحل اودر پیدا می‌شود. روند تحقیقات زمانی پیچیده‌تر می‌شود که مشخص می‌شود زنِ مرده قبل از مرگ فرزندی به دنیا آورد که حالا هیچ نشانی از او نیست. سؤال اینجاست که بچه کجاست؟ آیا زنده است؟ جست‌وجوی یک نوزاد برای زاویه‌یا به یک انگیزه‌ قوی، هرچند در ابتدا ناخودآگاه برای رویارویی با موقعیت خود تبدیل می‌شود: یک مادر مجرد، یک پلیس زن بی‌نقص و بالاتر از همه، زنی که پس از مرگ شوهرش دچار بحران شده است. ضمن این که این یک پرونده عادی نیست؛ قربانی، دختر یک دادستان بانفوذ بود. زاویه‌یا و همکار مستقیم او، ترپا (بارتومی کوتشدوف) می‌کوشند در کم‌ترین زمان ممکن نوزاد را زنده پیدا کنند و در همین حال، سرنخ‌های مختلف پیش روی خود می‌بینند که برخی از آن‌ها بی‌نتیجه است. در همین حال، زاویه‌یا چاره‌ای ندارد جز این که وظایف مادری خود را به پدرشوهرش (آندری گرابوفسکی) که خودش قبلاً پلیس بود و مادر خودش (اوا اسکیبینسکا) محول کند و خود این مسئله شک و تردیدهایی برای او به همراه دارد.

«یخ‌زدایی»

داستان، جذاب به نظر می‌رسد چرا که جزئیات تحقیق و زندگی زاویه‌یا مانند خرده نانی در جنگل‌های عمیق و تاریک، با دقت و عامدانه در اطراف پراکنده شده است. مارتا شیمانک نویسنده سریال، به شیوه‌ای زیرکانه و مؤثر، با نشان دادن زندگی حرفه‌ای و خصوصی زاویه‌یا ‌که شروع به همپوشانی و تداخل می‌کنند، از عناصر کلیشه‌ای ژانر جنایی-تریلر می‌پرهیزد.

بازی کاتاژینا وایدا فوق‌العاده خوب است: او نقش شخصیتی سرسخت و مصمم را بازی می‌کند، اما همچنان قابل درک و دوست‌داشتنی است. وایدا روی پرده تعامل بسیار خوبی با بارتومی کوتشدوف دارد که چهره و چشمانش اغلب چیز بیشتری از دیالوگ‌های خسته‌کننده می‌گوید. کساوری ژووافسکی با رویکردی قاطعانه «یخ‌زدایی» را کارگردانی کرده و بین بخش‌های هیجان‌انگیز و احساسی داستان نسبت خوبی برقرار کرده است.

«یخ‌زدایی» که اولین سریال لهستانی تولیدشده با برند مکس اورجینال است، لحنی جدی دارد، با بعضی دیالوگ‌های پوزخندآمیز و حسی از عواطف سرکوب‌شده که با سبک کم‌رنگ و تهدیدآمیز تصاویر توماش نائومیوک تصویربردار سریال تأکید می‌شود. ما با یک سریال کم‌حرف و در عین حال پر از انرژی حیات‌بخش روبرو هستیم که قدرت دارد هر زمین یخ‌زده‌ای را ذوب کند و ازاین‌جهت برای تماشاگر جذاب و سرگرم‌کننده است.

کاتاژینا وایدا بازیگر نقش زاویه‌یا در این گفت‌وگو از سریال تحسین‌شده می‌گوید که از طریق پلتفرم اچ‌بی‌او مکس در بیش از ۶۰ کشور پخش شد.

وقتی متن را خواندید چه فکری کردید؟

خوب معلوم است از این نکته که شخصیت اصلی سریال یک زن است، خوشم آمد. یک بازیگر همیشه رؤیای چنین نقشی را می‌بیند – زاویه‌یا تقریباً در همه صحنه‌ها حضور دارد. بااین‌حال، من بیشتر مجذوب تضادهایی شدم که شخصیت اصلی با آن مواجه است و سعی کردم آن‌ها را ترکیب کنم، مثلاً شکل هماهنگ کردن دنیای کاری با دنیای خانه. زاویه‌یا در عین حال راز بزرگی را هم پنهان کرده است که ما به‌عنوان تماشاگر به‌آرامی آن را کشف می‌کنیم. ما تصویر کاملی از آن راز نداریم، فقط به این فکر می‌کنیم که مشکل او چیست، چرا او این‌قدر گستاخ، سرد و گوشه‌گیر است – دلیلش چیست؟ او برای نقش‌آفرینی یک شخصیت فوق‌العاده‌ است. ما در اینجا چیزهای زیادی داریم – او واضح نیست. قدرت او را هم دوست داشتم: زاویه‌یا ازیک‌طرف حساس و با روحیات زنانه است و از طرف دیگر یک پلیس بسیار تیزبین است. او برای کاری که انجام می‌دهد حس ششم دارد و خیلی هم با شدت و حرارت این کار را می‌کند.

«یخ‌زدایی»

چگونه برای بازی در نقش زاویه‌یا آماده شدید؟

وقتی خودم را آماده می‌کردم چند مرحله را پشت سر گذاشتم. حتی قبل از این که متن را بخوانم، طرفدار سریال‌هایی مثل «شکارچی ذهن» یا «کارآگاه حقیقی» بودم؛ خیلی تحت تأثیر نقش امیلی بلانت در «سیکاریو» قرار گرفتم. فکر کردم شاید این همان حسی باشد که هنگام دنبال کردن یک قهرمان آن را جستجو می‌کنیم. ما تقریباً به روح زاویه‌یا نزدیک می‌شویم و دوربین از نشان دادن احساسات او ابایی ندارد.

در عین حال می‌خواستم به دنیای پلیس نزدیک شوم و به میدان تیر بروم. می‌خواستم بدانم چگونه باید با سلاح‌ها کار کنم، چگونه خشاب تفنگ را پر کنم و درمورد موارد ایمنی اولیه چیزهایی یاد بگیرم. به نتیجه رسیدم این به معنای احترام گذاشتن به تماشاگر و این حرفه است. همچنین سعی کردم کارهای روزانه یک پلیس را تجربه کنم؛ این که یک اداره پلیس چه حال و هوایی دارد و روند سخت کاغذبازی را تجربه کنم. اولین لایه‌ای که روی خودم گذاشتم به این طریق شکل گرفت.

مرحله سوم، حرف زدن با کساوری ژووافسکی کارگردان سریال بود. بحث روانشناسی این شخصیت بود و کساوری به من اعتماد زیادی داشت. او همه‌چیز را به شهود من واگذار کرد. از طرف دیگر، ما درمورد ویژگی‌های جسمانی زاویه‌یا خیلی صحبت کردیم، درمورد طرز راه رفتن او، این که زنانه باشد یا مردانه؛ سریع و تکانشی باشد یا نه؛ سبک حرف زدن او، با صدای بلند باشد یا کوتاه؛ تند باشد یا آهسته؛ سریع پاسخ کسی را بدهد یا قبلش کلی فکر کند؟ همه این‌ها برای کساوری مهم بود و کل شخصیت کاتاژینا زاویه‌یا را شکل داد. چیزی که زاویه‌یا در بیرون دارد و ریتم او با چیزی که هست و با مشکلی که در درون خود دارد، سازگار است. بقیه موارد سر صحنه ساخته شد، وقتی وارد فضاهای داخلی شدیم، شچچین را دیدیم و روابط بین شخصیت‌ها را از نزدیک دیدیم.

«یخ‌زدایی»

چه چیزی شما را بیش از همه در صحنه تصویربرداری شگفت‌زده کرد؟

فکر نمی‌کنم چالشی بود که ما برای آن آماده نبودیم، اما یک شگفتی مثبت برای من شهر شچچین بود که اعتقاد دارم قهرمان جداگانه این سریال شد. به نظرم خیلی باحال است که داستان سریال ما نه در ورشو بلکه در چنین شهری اتفاق می‌افتد. ما توانستیم جنبه‌های تاریک و نگران‌کننده شهر را نشان دهیم و در عین حال جنبه‌های زیبا و لذت‌بخش آن: این جنگل‌ها، این فضاها، این آب. به نظر من، منحصربه‌فرد است و این دنیا را خیلی واقعی می‌کند. ما اینجا چنین فضای اسکاندیناویایی داریم.

در یکی از مصاحبه‌هایتان گفتید لباس یک شخصیت چیزهای زیادی به شما می‌گوید. درمورد زاویه‌یا چطور بود؟

درباره این که او چطور باید لباس بپوشد خیلی بحث کردیم. چه کار کنیم که کلیشه‌ای نباشد و در عین حال مشخصه زاویه‌یا باشد: چرمی یا خیلی تنگ باشد یا چیز دیگری؟ انتخاب من کاپشن سبز شوهرش وویتک بود. شاید همه با دیدن سریال متوجه نشوند که کاپشنی که زاویه‌یا می‌پوشد برای وویتک است و او با آن کاپشن در یکی از صحنه‌های فلاش بک‌ ظاهر می‌شود. این کاپشن مانند خود زاویه‌یا گذشته‌ای دارد؛ لباس جدیدی نیست، واقعاً راحت نیست، کمی بزرگ است، دکمه‌های آن همیشه باز است، اصلاً گرم نمی‌کند، روی شکل ظاهر تأکید نمی‌کند، فقط چیزی است که زاویه‌یا می‌پوشد؛ چیزی درمورد او می‌گوید، او نیاز دارد خود را در آن بپوشاند، نوعی زنانگی، اما نه جذاب. زاویه‌یا در کاری که انجام می‌دهد خیلی عملگراست. مسئله ظاهر او نیست، بلکه مأموریتش است. ما می‌بینیم خیلی از خودش غافل است، خیلی کم غذا و نوشیدنی می‌خورد و خیلی کم می‌خوابد. او در لحظه‌ای از زندگی خود قرار دارد که نمی‌تواند از خودش مراقبت کند.

«یخ‌زدایی»

اینجا برای شما چه چیزی بیش از همه مهم بود؟

مسئله نشان دادن نقش یک مادر بود و این که جامعه چه تلقی از آن دارد. زنان، اغلب خیلی خسته، تنها و آزرده هستند و به حمایت و محبت نیاز دارند، اما برای زنان خجالت‌آورترین چیز این است که اذعان کنند به عشق نیاز دارند. چون جامعه خیلی انتقادی آن‌ها را قضاوت می‌کند.

وقتی مادران احساس کنند امروز نمی‌توانند از رختخواب بلند ‌شوند، امروز نمی‌توانند شام درست کنند و نمی‌توانند مراقب خودشان باشند، چطور باید به نیازهای دیگران به‌ویژه کودکان رسیدگی کنند؟ زاویه‌یا چنین حالتی دارد. مبنای او این است که «من می‌توانم، همه‌چیز درست می‌شود». در همین حال، بزرگ‌ترین چالش او این است که از هر روز جدید جان سالم به درببرد. از جهاتی سریال به موضوع عزادار بودن هم می‌پردازد، این که به خود اجازه ‌دهید عزادار بمانید، به خود اجازه ‌دهید در دنیا حضور نداشته باشید، در را به روی خود ببندید و ازآنچه باید عبور کنید، بگذرید. این نکته را هم دوست دارم که ما به زاویه‌یا هیچ نقش اجتماعی خاصی نمی‌دهیم و درواقع به‌گونه‌ای این کار را انجام می‌دهیم که او حتی نقش‌هایی را هم که می‌خواهد، ایفا نمی‌کند. او دقیقاً یک مادر نیست، چون نمی‌تواند یک مادر باشد، همسر نیست، چون شوهرش را از دست داده است، درواقع او تنهاست. او در روند این پرونده، خودش را از نو می‌سازد: این تحقیق مسیری جدید برای او و تماشاگر است. مسیر بعدی کدام است؟ نمی‌دانیم و جالبی قضیه همین است.

«یخ‌زدایی»

«یخ‌زدایی» چه چیزی برای شما باقی می‌گذارد؟

من در مدرسه بازیگری خیلی کنار گذاشته می‌شدم و الان احساس می‌کنم به لطف «یخ‌زدایی» توانستم از کشو بیرون بیایم. تا پیش‌ازاین، همیشه نقش‌ شخصیت‌های بی‌گناه را بازی می‌کردم که گرفتار سرنوشت خود هستند، رئوف، مهربان، آرام، اما به‌نوعی ضعیف‌ که گاهی اوقات قربانی می‌شوند. می‌خواستم خودم را از آن تصویر رها کنم و نشان دهم می‌توانم حساسیت خودم را به شخصیتی تحمیل کنم که دارای تضاد، قدرت و اراده است. «یخ‌زدایی» نقش تمام عمر من است؛ این نوع بازتاب و فرصت برای نشان دادن خودم از جنبه‌ای کاملاً متفاوت، چیزی که تماشاگر هرگز من را در آن ندیده بود. حالا این فرصت را دارم که نشان دهم در این‌ نقش‌ها جا می‌گیرم، چون به‌عنوان یک بازیگر، شکل‌پذیر هستم.

منبع: Kultura.Gazeta.pl ،Cineuropa

تماشای سریال «یخ‌زدایی» در نماوا