مجله نماوا، علیرضا نراقی
همه ما انزوا را تجربه کردهایم، حتی اگر هیچگاه انسانی منزوی، افسرده و تنها شناخته نشده باشیم. در زبان نادقیق روزمره، ما به شکلی سهلانگارانه تنهایی و انزوا را به عنوان دو کلمه هم معنا برای یک حس و موقعیت به کار میبریم، اما در اصل این دو واژه بیانگر دو موقعیت کاملاً متفاوت هستند. تنهایی یک حالت وجودی است. تنهایی در نسبت با چیزی معنا نمییابد و به این مربوط نیست که در اطراف یک فرد تا چه اندازه دیگران حضور دارند یا نه. تنهایی احساسی است در درون، اما انزوا جداافتادگی و بیارتباطی با جهان و دیگری است. انزوا یعنی رفتن به درون از ترس مواجهه با بیرون یا با واقعیت. انزوا دردآور است، درآورتر از تنهایی، چرا که تنهایی را به یک وضعیت جدافتادگی و ورشستگی اجتماعی بدل میکند. تنهایی میتواند موجب خلاقیت و خودیابی شود، اما انزوا اختهکننده است. تنهایی حاصل طرد نیست اما انزوا اغلب نتیجه طرد شدگی است، چه توسط دیگران و چه خودخواسته.
در دو فیلم کوتاهی که در ادامه مرور میشود مفهوم انزوا در دو مقطع مهم زندگی انسان و در وضعیتهایی متفاوت نمایش داده میشود.
پس دلبستهتر شدی
کودک پا به نوجوانی گذاشته است، دنیایش رو به تغییر است اما دوستی خیالی را که همدم کودکیاش بوده با خود به نوجوانی برده است و این مانعی است در برابر ورود به جهان تازه. فیلم «پس دلبستهتر شدی» ساخته کیت سنگ در سال ۲۰۱۴ یک فیلم دوران بلوغ در قالبی فانتزی است که تلاش میکند با خلق دنیایی زنده و اجتماعی سازمانیافته از دوستان خیالی کودکان، نشان دهد که چگونه خیالات کودکان در تنهایی به اختلال انزوا در نوجوانی بدل شود. ایزی دختری که در آستانه نوجوانی قرار دارد در ارتباط گرفتن با پسر همسایه دچار مشکل میشود چرا که دوست خیالی مدام خودنمایی میکند و اجازه نمیدهد ایزی از دورن خود بیرون بیاید و با دنیای واقعی ارتباط برقرار کند. ما نمایش دلبستگی ایکس دوست خیالی ایزی را با آن شمایل غریب میبینیم که برایش ترک دوست واقعیاش دشوار است. اما این دلبستگی دوست خیالی به طور نمادین دلبستگی دختر را نمایان میکند به انزوای امن ساخته شده در کودکی. تازمانی که دوست خیالی ناپدید نشود و دختر را با زندگی واقعی تنها نگذارد ایزی موفق به ساخت روابطی تازه و پویا نمیشود.
امر دیگری که به طور ضمنی فیلم به آن اشاره دارد مهاجر بودن خانواده ایزی است. اطلاعاتی از این خانواده داده نمیشود، فقط آسیایی بودن آنها نشانهای است از اینکه مهاجرند. خود مهاجرت و انزوا اموری مرتبط و در هم تنیده هستند. انزوای مهاجر هم از جامعه خود میآید که از آن بیرون رفته و هم از جامعه میزبان که به سادگی فرد تازه وارد را نمیپذیرد. به همین علت هم روح انزوا در کالبد خانه ایزی و زندگی آنها حضور دارد و همین امر وابستگی به دوست خیالی را شدیدتر و عبور از انزوا را دشوارتر میکند. فیلم به سادگی قالب فانتزی خود را به وجود میآورد و با لحنی سرزنده و مفرح تلاش میکند موضوعش را روان مطرح کند.
مرا بیامرز پدر
در یک شهر کوچک رازها به سختی پنهان میمانند چون زندگیها بهم آمیخته است. اما در عین حال در منظر دائمی دیگران بودن گاه موجب ریاکاری و دورویی نیز میشود. یک از علتهای دورویی هم انزوا و دو پارگی زندگی است، وقتی زندگی خصوصی و فردی متفاوت از تبلور اجتماعی شخصیت فرد باشد آنگاه انزوا اجتناب ناپذیر است و هر روز عمیقتر میشود. مایکل مردی که کمتر به کلیسا میرود، حال به دلیل بیماری سرطان و روبه مرگ بودن به کلیسا رفته است تا از گناهی بزرگ در قالب اعتراف پردهبرداری کند. او مردی است که ۱۵ سال پیش وقتی همسرش صاحب فرزند نمیشد از کلیسا رو گرداند. کشیش ویلیام در آن زمان تنها به زن توصیه دعای بیشتر میکرده و در نتیجه همسر مایکل بیش از آنکه در خانه باشد و با همسرش ارتباط برقرار کند، در کلیسا زندگی میکرده. مایکل سرانجام در همان مقطع به زنی که حتی او را نگاه نمیکرد خیانت میکند و رازی را در دل شهر کوچک و سنتی خود میکارد که کشف آن میتواند هرج و مرج به پا کند و حتی کلیسا را زیر سؤال ببرد. مایکل در برابر انزوایی که به او تحمیل شده و رازی که این انزوا را افزون و غیرقابل فرار کرده است، میخواهد از شهر و کلیسا انتقام بگیرد. مرگ به او این جرأت را داده که از انزوا خارج شود و ردپای خود را در آینده، که همان فرزند نامشروع اوست به همه نشان کند.
«مرا بیامرز پدر» به نویسندگی و کارگردانی پل هوران در سال ۲۰۱۶ یک درام کامل با پرداخت دقیق و استادانه است. این فیلم که جایزه بزرگ جشنواره فیلمنامهنویسی لسآنجلس را تصاحب کرده در مدتی کوتاه درامی پرکشش و متمرکز پدید میآورد که دارای پسزمینه پردامنه و کاملی از روابط و پیشداستان است. از درون این زمینه دراماتیک قوی، تحولی بنیادین و ضربه پر تکانی ایجاد میشود. فیلمنامه «پدر مرا بیامرز» به سیاق درامهای خوشساخت تاریخ ادبیات نمایشی، صاحب شخصیتهایی قدرتمند و جسور است و جهان خود را با اتکا بر دیالوگ میسازد. به دلیل همین دیالوگمحوری هوشمندانه هم فیلم هوران موفق میشود در زمانی کوتاه مخاطب خود را در جهانی کامل قرار دهد. قاببندی فیلم با نورپردازی کلیسایی و گرمی که دارد، تم کشمکش دینی فیلمنامه را به تابلوهای نقاشی تبدیل کرده که یادآور نقاشیهای تاریخ مسیحیت است. حتی چهره بازیگران گویی از پس زندگی دشوار، خطوطی عمیق و خشن پیدا کرده و تجسمی اساطیری یافته است. «پدر مرا بیامرز» یک فیلم کوتاه با ارزش و جذاب است که میتواند به اندازه یک تجربه کامل هنری آن را در ذهن خود نگه داشت.
تماشای «پس دلبستهتر شدی» و «پدر مرا بیامرز» در نماوا