مجله نماوا، علی اصغر کشانی
رمز و رازهای یک ستاره تلویزیونی
«بالشها» هفدهمین سریال از سریالها و مجموعه برنامههای دنبالهداری است که داریوش فرضیایی مجری و برنامهساز موفق کودکان برای قشر سنی کودک و نوجوان تولید کرده است. فرضیایی ۴۷ ساله دانشآموخته گرافیک و یکی از شناختهشدهترین و موفقترین برنامهسازان و سریالسازان تلویزیون ایران است. او که در ابتدا به خاطر جُثه ریزه میزه، حرکات تر و فرز، تند تند حرف زدن و تقلید صداهایش، بخصوص تقلید صدای اقوام ایرانی شهرت پیدا کرد، به خاطر توجه به فرهنگ بومی، عناصر فولکلوریک و مابازاءهای ملی و میهنی و همچنین طرح دغدغههایی چون محیط زیست، اخلاقیات روزمره، ساختار خانواده، تمایل برای پرداختن به حفظ، انسجام و ارتباط در محله به عنوان هسته مهم یک شهر و تلاش برای حفظ و گسترش آداب و رسوم ایرانی با آموزش سبک زندگی مبتنی بر فرهنگ و ادب ایرانی به کودکان و نوجوانان، مورد توجه قرار گرفت.
از «تورنگ و پورنگ» تا «کلبه عمو پورنگ»
فرضیایی با هوش و ذکاوتی که به خرج داد توانست از اواخر دهه هفتاد برنامه به برنامه و سریال به سریال خود را در میان نسل جدید تثبیت کند. سیر آثار موفق او از مجموعه «تورنگ و پورنگ» (۱۳۷۸)، «بوستانِ دوستانِ پورنگ» (۱۳۸۹) و «محله گل و بلبل» (۱۳۹۴) تا «بالشها» (۱۳۹۷)، «بچه محل» (۱۳۹۹) و «کلبه عمو پورنگ» (بهار ۱۴۰۰) نشاندهنده شناخت و تاثیرگذاری او بر کودکان و نوجوانان ایرانی است. داریوش فرضیایی که ابتدا به همراه امیر محمد متقیان (که با شوخیهای بزرگسالانهاش شهرت یافت) به زوج کمدیپرداز کودکان تبدیل شده بود، اندکاندک بر آن شد تا با اضافه کردن کاراکترهای جدید به سریالهایش، محدوده فعالیت خود در داستانپردازی و آیتمسازی را گسترش دهد و از ایدهها و موقعیتهای متنوعتری در سریالهای پرمخاطبش بهره بگیرد.
چگونه داریوش، پورنگ شد
اینگونه شد که داریوش فرضیایی نه با نام خود، «داریوش»، که با اسم «عمو پورنگ» (یادآور اولین نقشآفرینی او در نقش پورنگ در مجموعه تورنگ و پورنگ) شناخته شد و خیلی زود و به طرز غیر قابل مهار و شگفتآوری تبدیل به اِستار کودکان و تاثیرگذارترین کاراکتر مجموعههای این سالها به تهیهکنندگی مسلم آقاجانزاده و کارگردانی احمد درویشعلیپور شد. اقبال بچهها از آثار او (انعکاس اعتراض و گریه بچهها هر مرتبه با پایان یافتن هر فصل از آثارش در پیجهای مرتبط با اینستاگرامِ برنامه) باعث میشد شمار قسمتهای پخش شده برخی از پربینندهترین آثار او بالا برود، طوری که برای نمونه سریال «بچه محل» او با ۱۳۰ قسمتِ هر کدام ۵۰ دقیقهای یا «محله گل و بلبل» در سه فصل پر تعداد، مورد اقبال گسترده مخاطبان نوجوان و کودک قرار گیرد.
ترکی و گیلکی، از همه دست
بهرهگیری داریوش فرضیایی از تقلید صدا (تسلط او به زبانهای گیلکی، ترکی آذربایجانی و …) و احترام او به اقوام ایرانی (مادر پورنگ گیلانی و پدرش اهل خلخال آذربایجان است)، سر ضربگویی و بداههپردازی در محاوره با دیگر کاراکترها، استفاده از رقص و آواز و موسیقی در لابهلای پردهها (با آهنگساز خلاق و خوشفکری چون محمد نصرتی)، تنوع و بیانگری بیش از حد در این آیتمها، جلوههای ویژه فراتر از قد و قواره و اندازه رسانههای ایران و البته انتقاد از استفاده نادرست از تکنولوژی و موقعیتها و شوخیهای بیرودربایستی او و بازیگرانش با مسائل و مشکلات روز گریبانگیر بزرگترها که تاثیرش را در ارتباط با کودکان و خانوادهها میگذارد، برنامه او را به جذابترین و سرگرمکنندهترین برنامه رسانههای ایرانی و چهره او را به محبوبترین پرسونای ثابت رسانه در ایران تبدیل کرده است.
همه بازیگران دور و برش
توجه جدی داریوش فرضیایی به مختصات تولید، ابعاد عرضه و گستره پخشِ به موقع سریالها و مجموعه برنامههایش، باعث شد تا هر کدام از کاراکترهای آثارش، هویت، شناخت و تشخص ویژهای در میان مخاطبان رسانهای پیدا کنند و همکاری بازیگران شناختهشده طنز تلویزیون و دیگر رسانهها (بهنوش بختیاری، محمدرضا داوودنژاد، نصرالله رادش، ارژنگ امیرفضلی، اکبر عبدی، ملیکا شریفینیا، سارا خوئینیها، تورج نصر، رضا شفیعیجم، حمید لولایی، سحر ولدبیگی، فلامک جنیدی، نادر سلیمانی، سوسن پرور، نعیمه نظامدوست، حدیث فولادوند، ابراهیم شفیعی، امیرحسین رستمی، رامین ناصر نصیر، امیر نوری، فرهاد بشارتی، امیر سبیلی، آرش نوذری، سیاوش مفیدی، رامبد شکرابی، سروش جمشیدی، سعید، کمند و پسند امیر سلیمانی و… ) در برنامههای او از جایگاه ویژهای هم در میان مخاطبان هم رسانه (کسب عنوان بهترین مجموعه تلویزیونی و نامزدی بهترین بازیگران نقش زن و مرد برای بهنوش بختیاری و ابراهیم شفیعی) برخوردار شود. فرضیایی و عوامل تولید با شناخت از تولید استاندارد، از ظرفیتهای بازیگران در دورههای متنوع سریالسازی به نحو درست استفاده و هر بازیگری را متناسب با کاراکترهای مورد انتظار مخاطب نوجوان و کودک طراحی و امتداد میدهند (نمونهاش محمدرضا داودنژاد که در دو نقش منفی استاد جرزنی در «محله گل و بلبل» و گرگ در «کلبه عمو پورنگ» نقشآفرینی کرده است).
داستان و ماجرای بالشها
«بالشها» از جمله سریالهای مربوط به اوج دوران کاری داریوش فرضیایی است. اثری که در ژانر فانتزی موزیکال و در قالب طنزی کودکانه در پاییز سال ۱۳۹۶ تولید و اولین بار در زمستان همان سال از شبکه نمایش خانگی پخش شد. سریالی که پس از موفقیت «محله گل و بلبل» و تقریبا با همان ترکیب بازیگران و عوامل تولیدی عرضه شد. اثری که مبتنی بر ترکیب کاراکترهای زنده، عروسکها و تنپوشها در کنار هم، با تمایل به عرضه داستانهای خیالی و گرایش به انتقادهای اجتماعی، در پی انواع آموزش و مهارتهای زندگی به کودکان و نوجوانان تولید شده است.
ماجرای بالشها، داستان بالشهای از رده خارجی است که توسط مردم پس از مصرف نادرست و با پارهشدن یا مستهلکشدن آنها دور انداخته شدهاند طوری که بالشها در یک اقدام برنامهریزیشده و در یک اُدیسه پر طول و تفصیل به سرزمینی به نام ماسوره مهاجرت میکنند، جایی که لحافدوز دلسوزی به نام پندارِ پنبهزن (داریوش فرضیایی) در پی دوستی و محبت به آنها و یکجور سنگ صبور برایشان است. در این داستان پر پیچ و خم بالشها به خاطر فراموشی و بیتوجهی مردم نسبت به اهمیت بالشها در زندگیشان (اعتراض به اینکه چرا مبل جای بالش را گرفته، چرا به پُشتی با اُبهتِ خان پس از سالها بیاحترامی میشود و…) و استفاده نامناسب و نادرست از تکنولوژی که از نظر آنها اثر مخربی روی رفتار آدمها و بخصوص بچهها گذاشته، در جلسات متعددی همراه با ماجراهای طنز و فانتزی و البته با رقص و ترانهسرایی و موزیک تصمیم به مبارزه با آدمها میگیرند. ماجرا گسترش پیدا میکند و کاراکترها و موقعیتهای بانمکی هم، در این میان خلق میشوند، مثل کابوس (ارژنگ امیرفضلی) در نقش گدای حریص و زیادهخواهی که پولهایش را در لحاف مخفی کرده و پسرش آوار (با بازی امیر نوری که با سوءاستفاده از بچههای کار، امرار معاش میکند) ندانسته لحاف پدرش را برای هواخوری روی طناب پشتبام میاندازد که با وزش باد شدید لحاف به خیابان پرت شده و کابوس گدا، با شک به لحافدوز مهربان با سوال پیچ کردن او در پی به دست آوردن لحاف پر از پول خود است. یا داستان مهتاب دختر بچه، دبستانی که چون دائم با تبلتش بازی میکند شبها دیر وقت به تختخوابش میرود و صبحها به خاطر چرت زدن سر کلاس و بیحوصلگی وبیدقتی در آموزش و اُفت تحصیلی، مورد سرزنش معلم و ناظم مدرسه قرار گرفته است.
ابزار بهتر دیدن بالشها
این سریال بانمک و سرگرمکننده که مشخص است توجه مخاطبان کم سن و سال خود را به رفتارها و حتی اشیای به ظاهر ساده و پیش پاافتاده اما مهم و ضروری و فوقالعاده کاربردی زندگی روزمره جلب میکند و بیش از هر چیز یادآور میشود که این رفتار چقدر نقش موثری در رفتار، منش، خلق و خوی آدمها و ارتباطاتشان میتواند داشته باشد، بیش از هر چیز تلاش دارد تا در قالب فرهنگ، سنن کهن و آداب ایرانی عرضه شود. برای همین هم شخصیتهایی چون پندار پنبهزن در نقش لحافدوز (داریوش فرضیایی)، صنم پارچه فروش (ملیکا شریفینیا)، سامان چوپان (امیر محمد متقیان) هر کدام بخشی از چرخه تولید «بالش» و «لحاف» را معرفی میکنند و انواع و اقسام بالشها از نرمی و راحتی تا شمایل (پر قو، گل گلی، چهل تیکه، گردن بلند و گردن کوتاه، پررّی، خان پشته، گردنگیر و…) و ارتباط بالشها با رفتار انسانی (خواب، خمیازه، هپروت، خروپُف، هان هان، جان جان، خُرناس و…) را مورد توجه قرار گرفته است.
حرکت در مسیر جذابیت
«بالشها» پر از شوخیها و موقعیتهای آشنای مورد علاقه بچهها با رفتارهای داریوش فرضیایی در این سالهاست که توانسته کاری کند برنامههایش را نه فقط کودکان بلکه از مابازاءهایی استفاده کند که برای دیگر اعضای خانواده هم آشنا و مورد استفاده باشد تا توجه آنها نیز که در کنار کودکانشان در خانه هستند جلب شود و این تک بعدی ندیدن مخاطب درون خانه، شاید یکی از رازهای موفقیت فرضیایی باشد.
جذابیت «بالشها» حتی در چند بار دیدنش، در توجه احترامبرانگیز سازندگانش به ابعاد و مختصات آشنا و باز تولید کردن این نشانهها و عناصر در طول این سالهاست. اگر زمانی در «محله گل و بلبل» (۹۸ – ۱۳۹۴) تلاش برای مشابهسازی بخشی از ترانه مشهور و جذاب کلاه مخملی (تتق تق تق تتق دُنبکیو باش/ ویولون زنهی عینکی رو باش) زنده یاد تورج نگهبان که در سال ۱۳۴۸ بر روی یکی از مشهورترین آثار سینمای ایران خوانده و اجرا شده، صورت گرفت (تتق تق تق تتق پورنگی رو باش/ لباس خوشگل رنگ رنگی رو باش) اینجا در بالشها با مشابهسازی رقص بسنتی (هما مالینی) روی شیشهها، زمانی که پورنگ را به درختی بستهاند و پر قو برای نجات او رقص و شعر آواز میخواند، به یکی ازجذابترین سکانسهای آثار او تبدیل میشود.
«بالشها» فرصت خیلی خوبی برای دیدن یکی دیگر از طنازیهای سازندگان مجموعه عمو پورنگ برای کودکان و نوجوانان در کنار خانوادههایشان است، فرصت خوبی که میتواند لحظات شاد و سرگرم کننده ی برای در کنار هم بودن خانواده خلق کند.