مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

سریال معبد (Temple) که فصل اول آن در هشت اپیزود سپتامبر تا نوامبر ۲۰۱۹ از اسکای وان پخش شد، نسخه بریتانیایی سریال نروژی «والکیرین» (۲۰۱۷) درباره دکتر دنیل میلتون، جراح است که می‌خواهد همسر در حال مرگ خود را نجات دهد و برای رسیدن به این هدف قبول می‌کند در ازای پول نقد، مجرمان و دیگران را در یک کلینیک زیرزمینی غیر قانونی درمان کند، اما هیچ‌چیز آسان نیست، به‌خصوص وقتی فعالیت غیر قانونی دنیل فاش و او ناچار می‌شود تصمیماتی بگیرد که خود و خانواده‌اش را برای همیشه تحت تأثیر قرار می‌دهد.

سریال معبد
مارک استرانگ و کاریس فان هاوتن

مارک استرانگ (که همچنین حق اقتباس از مجموعه تلویزیونی نروژی را به دست آورد) نقش دنیل را بازی می‌کند. کاریس فان هاوتن بازیگر سریال «تاج و تخت» نقش آنا ویلمز، محقق پزشکی و دوست بث (کاترین مک‌کورمک)، همسر دنیل را بازی می‌کند که با اکراه می‌پذیرد به او در کلینیک زیرزمینی کمک کند. دنیل میس در نقش لی سیمونز ظاهر می‌شود، یک کارمند شبکه حمل و نقل که به دنیل کمک می‌کند دنیای زیرزمینی خود را بنا کند.

فصل اول سریال «معبد» هم با استقبال منتقدان روبرو شد و هم نظر تماشاگران را جلب کرد، به همین دلیل به ساخت دنباله سریال چراغ سبز نشان داده شد و فصل دوم اکتبر تا دسامبر ۲۰۲۱ در هفت اپیزود به نمایش درآمد.

در این مصاحبه استرانگ (که همچنین تهیه‌کننده اجرایی سریال است) درمورد ایفای نقش دکتر میلتون، فرصت به تصویر کشیدن شخصیتی چندلایه‌ و این که چقدر می‌تواند پیش برود و تماشاگر را همچنان برای بازگشت مجذوب نگه دارد و همه رازها و دروغ‌های مرتبط با او صحبت می‌کند.

دنیل یک فرد منطقی و عاقل است، اما در عین حال تمایل به ریسک‌های بزرگ دارد.

دنیل در مرکز جنون است. او یک فرد معمولی در وسط هرج و مرج است و شما همه این شخصیت‌ها و روایت‌های دیگر را در اطراف او دارید و متوجه می‌شوید زندگی حرفه‌ای او به‌عنوان یک جراح، اساساً مواجه‌شدن با مشکلات است.

سریال معبد
مارک استرانگ و دنیل میس

قبل از شروع تصویربرداری به بیمارستان سنت توماس در لندن رفتم و چند عمل جراحی را از نزدیک تماشا کردم و با چند جراح آشنا شدم. با یکی از آن‌ها که صحبت می‌کردم، به من گفت، «وقتی موقع جراحی، بدن کسی را می‌شکافید، هرگز دقیقاً نمی‌دانید چه چیزی پیدا می‌کنید. هرگز نمی‌دانید هنگام عمل – که می‌تواند ساعت‌ها ادامه داشته باشد – چه اتفاقی می‌افتد.» اساساً باید با هر مشکل احتمالی مقابله کنید؛ بنابراین اگر به‌طور تصادفی یک سرخرگ را پاره کردید، قبل از این که بتوانید کار خود ادامه دهید، باید آن را بدوزید. اگر متوجه شدید مشکلی وجود دارد، باید قبل از حرکت بررسی کنید که می‌خواهید آن را برطرف کنید یا نه.

این اتفاقی است که برای دنیل می‌افتد. او متوجه می‌شود همسرش بیمار است و تصمیم می‌گیرد او را نجات دهد، اما برای این کار باید چیزهایی را انتخاب‌ کند. متأسفانه، خیلی از این انتخاب‌ها به لحاظ اصول اخلاقی بسیار مشکوک هستند؛ پس دنیل کمی با نگاه عاطفی تماشاگر بازی می‌کند. شما هرگز کاملاً متوجه نمی‌شوید او آدم خوبی است یا بد. فکر می‌کنم او فقط آدمی است که تمام تلاشش را می‌کند، اما بعضی وقت‌ها انتخاب‌هایش عاقلانه‌ترین انتخاب‌ها نیستند.

سریال معبد
کاریس فان هاوتن

کل سریال در این منطقه خاکستری که به نظر واقعی می‌آید، وجود دارد. زندگی سیاه و سفید نیست. همه‌چیز و همه‌کس لایه‌هایی دارند. این به اخلاق پزشکی و خوب و بد همه آدم‌ها مربوط می‌شود. امیدوارید تماشاگران هنگام تماشای «معبد» چه سؤال‌هایی از خودشان بپرسند؟

زندگی هرگز چیزی نیست که فکر می‌کنید قرار است باشد. دنیل میلتون، یک جراح با موقعیت کاری عالی و زندگی خانوادگی بسیار شاد، ناگهان با هم‌قطارانی عجیب مواجه می‌شود. او با مردی که کلید تونل‌های زیر زمین – ایستگاه متروی معبد – را دارد همدست می‌شود. آن پایین مردی هست که پلیس در تعقیب اوست و محققی که بهترین دوست همسرش است.

سریال بیش از هر چیز، هر چه که فکر می‌کنید زندگی عادی شماست، زیر سؤال می‌برد. همه ما با این تفکر زندگی می‌کنیم که می‌دانیم قرار است چه اتفاقی بیفتد، اما در هر لحظه، هر چیزی می‌تواند تغییر کند. فقط کافی است به قرنطینه‌ و این بیماری همه‌گیر نگاه کنید. ناگهان دنیای ما کاملاً تغییر کرد. هیچ‌کس تصور نمی‌کرد روزی چنین اتفاقی بیفتد و حالا ما در یک مکان کاملاً متفاوت هستیم. «معبد» بازتاب این مسئله است؛ یک سریال دیوانه‌وار برای دوران دیوانه‌وار است.

سریال همچنین لندن را به‌گونه‌ای بی‌شباهت به اغلب چیزهایی که پیش‌ازاین دیده بودیم، تصویر می‌کند. این که در اینجا لندن با نوری متفاوت نشان داده می‌شود، بخشی از هیجان شما برای حضور پروژه بود؟

کاملاً. این نکته تا حد زیادی در ذهن ما بود. به نظر می‌رسد نام لندن همیشه با اتوبوس‌ها، آجان‌های در حال گشت و کلاه‌های لگنی و چترها تداعی می‌شود. مردم از لندن چنین تصوری دارند، درحالی‌که ما می‌خواستیم اصل لندن را نشان دهیم و نه‌فقط لندنی که در آن زندگی می‌کنیم، بلکه لندنی که به شکل عجیبی زیرزمینی است. این که بتوانیم به داخل تونل‌های زیر لندن برویم، قدمی فراتر از ساختن یک سریال درباره لندنی است که می‌خواستیم به تصویر بکشیم و این جذاب بود. لندن تونل‌ها و فضاهای پنهان زیادی در زیر خود دارد. هر سال موارد جدیدی کشف می‌شود که کسی از آن اطلاعی نداشت. ما توانستیم لندن را به شکلی نشان دهیم که می‌خواستیم و ایده آنچه در زیر شهر می‌گذرد برای ما یک امتیاز بود.

سریال معبد
مارک استرانگ

انتظار داشتید تماشاگران در این سفر با شما و شخصیتی که بازی می‌کنید همراه شوند؟

انتظار داشتم مردم صبور باشند. ما سریالی نوشتیم که فصل اول آن هشت اپیزود بود و سعی نکردیم برای این که مردم را برای اپیزود بعدی علاقه‌مند نگه داریم، در پایان هر اپیزود یک کار انفجاری انجام دهیم. می‌خواستیم چیزی بنویسیم که به آهستگی‌ تأثیر می‌گذارد، یک سریال متکی بر کاراکتر که در آن آدم‌ها به شما معرفی می‌شوند و امیدوار بودیم اگر این آدم‌ها به زیر پوست شما راه پیدا کردند، تا انتها آن‌ها را دنبال کنید. در سه یا چهار اپیزود اول، فلاش‌بک‌های زیادی را شاهد هستیم که شخصیت‌ها را خلق می‌کنند، به خط داستانی بازمی‌گردند و دوباره جلو می‌آیند. در سه یا چهار اپیزود اول باید صبوری کنید، بعد نتیجه می‌دهد.

فصل اول در حالی به پایان می‌رسد که تماشاگر نمی‌داند دنیل چطور می‌خواهد از همه‌چیزهایی که خود را بیشتر و بیشتر در آن غرق کرده است، خلاص شود.

درست است. در پایان فصل اول، بشقاب‌هایی که او در کل فصل می‌چرخاند، همه به زمین می‌افتند و همه‌چیز به هم می‌ریزد. این حس را داشتیم که «از اینجا به بعد باید چه کار کنیم؟» نکته فوق‌العاده این بود که بتوانیم فصل دوم را بگیریم و کاری را که می‌خواستیم با آن انجام دهیم. ما بهترین‌ بخش‌های فصل اول را انتخاب کردیم؛ طنز، کمدی تاریک و روابط بین شخصیت‌ها را گرفتیم و داستان خود را ساختیم و آن را به هر جا که می‌خواستیم ‌بردیم. در اپیزود اول، فکر می‌کنید او توانسته همه‌چیز را حل و فصل کند، اما یک بار دیگر، آن بشقاب‌ها از چرخش باز می‌ایستند و دوباره به زمین می‌افتند.

سریال معبد
کاترین مک‌کورمک

دنیل شخصیت جذابی است. واقعاً بخشی از او یک قهرمان و بخش دیگری از او یک شرور است، اما با توجه به این که رازهای او فاش و دروغ‌هایش آشکار می‌شود، احساس می‌کنید در فصل دوم بیشتر به یک شخصیت شرور تبدیل شده است؟ هنوز خود را قهرمان می‌بیند؟ هیچ‌کدام از این‌ها احساس شما را هنگام بازی در نقش او تغییر می‌دهد؟

همان‌طور که گفتم شما هرگز نمی‌توانید واقعاً نتیجه‌گیری کنید او یک آدم خوب است یا بد. فکر می‌کنم دنیل زمانی به لحاظ اخلاقی به نقطه برگشت‌ناپذیر می‌رسد که کلیه را می‌دزدد، اما او این کار را برای نجات همسر در حال مرگش انجام می‌دهد. کار او ازنظر اخلاقی کاملاً غیر قابل قبول است، بنابراین فکر می‌کنم آنجا جایی است که به سمت مقابل می‌رود، اما او حتی در فصل دوم هم سعی می‌کند کار درست را انجام دهد. او می‌خواهد دوباره با دخترش که مجبور شد به او دروغ بگوید، ارتباط برقرار کند. دنیل می‌خواهد همسرش که در کماست از زندگی محروم نباشد، اما برای این کار باید در سمت تاریکی حرکت کند. فکر می‌کنم واقعاً به تماشاگر بستگی دارد. او باید تصمیم بگیرد با دنیل همراهی می‌کند یا نه. این همیشه چالش بود. تا کجا می‌توانید با دنیل بمانید و او را ببینید که از فرط استیصال تلاش می‌کند سرش را بالای آب نگه دارد؟

در پایان فصل، کمی این احساس ایجاد می‌شود که داستان تمام شده است، ازاین‌جهت که دنیل کارهای بسیار مشخصی انجام می‌دهد. خودتان چه نظری دارید؟ درمورد راه‌های احتمالی دیگر برای پایان دادن به فصل بحث شد یا به نظر می‌رسید یک نقطه پایان درست باشد؟

درباره هر سریال تلویزیونی این نکته مشهود است که شما به موقعیت‌های دلهره‌آور و لحظه‌هایی نیاز دارید که مردم را به تماشای اپیزود بعدی تشویق کند. در این مورد خاص، ما می‌خواهیم مردم بدانند در فصل سوم چه اتفاقی می‌افتد. ما چند اپیزود را نوشته‌ایم و برای فصل سوم آماده کرده‌ایم و امیدواریم به‌اندازه کافی خوش‌شانس باشیم که آن را بسازیم، بنابراین کاملاً آگاه بودیم که می‌خواهیم یک موقعیت‌ کاملاً دلهره‌آور داشته باشیم که داریم. چیزی که ما انتخاب کردیم فرصت را برای جایی که قرار است بعداً برویم کاملاً باز گذاشته است. به شما نشان می‌دهد دنیل هنوز چیزی یاد نگرفته است، چون یک بار دیگر به مردم دروغ می‌گوید و افراد را با آسیب‌های روحی و روانی رها می‌کند تا خودش را نجات دهد.

سریال معبد
کاریس فان هاوتن

احساس می‌کنید فصل سوم خیلی متفاوت است و حال و هوای دیگری دارد؟

بله ما یک تغییر کاملاً مشخص در ذهن داریم. حالا که در دو فصل با این شخصیت‌ها آشنا شدیم و آن‌ها را از پناهگاه فصل اول به دنیای واقعی در فصل دوم منتقل کردیم، فصل سوم که همیشه آن را آخرین فصل در نظر گرفتیم، چون همیشه آن را یک سه‌گانه دیده‌ایم، آن‌ها را کاملاً به مکان دیگری می‌برد. ازآنجایی‌که همه را می‌شناسیم تماشای عملکرد آن‌ها در یک محیط کاملاً متفاوت بسیار عالی است. این برنامه ماست.

منبع: د تلویکسن، کولایدر

تماشای سریال معبد در نماوا