مجله نماوا، مهگان فرهنگ

مهمترین ویژگی یک مستند پرتره این است که شاهد نگاه شخصی فیلمساز در فیلم نباشیم، اگر مستند از زاویه دید شخصیت فیلم بیان شود و به موضوع و فضاسازی پایبند باشد، به خوبی تاثیرگذار است. این مهم به فراخور نوع شخصیتی که قرار است از آن در فیلم گفته شود نیز بستگی دارد این‌که  فیلمساز باید با حذف سلیقه شخصی خود، به سوژه و شخصیت فیملش کاملا وفادار باشد تا بتواند فیلمی صادقانه را به تصویر بکشد.

مستند «تونی موریسون: تکه‌های من» ویژگی‌های یک مستند پرتره را دارد. نگاه شخصی سازنده اثر در آن دیده نمی‌شود. اگر از جذابیت موضوع و قدرت شخصیت اصلی صرف نظر کنیم، نگاه، روایت و بیان زندگی موریسون در فیلم به خوبی و راحتی بیان می شود. اگرچه مدت زمان مستند طولانی است اما فرازوفرودهای فیلم، مخاطب به‌ویژه علاقه‌مندان به چهره‌های ادبیات را همراه می‌کند.

«تونی موریسون» فقط یک مستند پرتره از نویسنده‌ای که جایزه نوبل گرفته، نیست؛ مستند به بیان و معرفی زنی می‌پردازد که بنا به گفته خودش تلاش دارد بدون نگاه جنسیت‌زده و نژادزدگی با مردمان و البته بیشتر با سیاهان حرف بزند. در فیلم سازنده  تلاش دارد، موریسون را برای صحبت با مخاطب به‌ویژه سیاهان نشان دهد ضمن این‌که  به  مطالعه اجتماعی، تاریخی و حتی سیاسی نیز می‌پردازد، چراکه خود موریسون با همین ایده و فراتر از آن، با زبان داستان همیشه سخن گفته است.

فیلم به معرفی انسانی می‌پردازد که  سراسر تلاش و خستگی‌ناپذیری است. از تلاش برای نوشتن در صبح‌گاهان، چون معتقد است ذهنش از هر لحظه‌ای بهتر عمل می‌کند؛ از رفتن به دانشگاه با تمام سختی‌ها به‌عنوان یک دختر سیاه‌پوست در آن زمان و مادری که به تنهایی فرزندانش را بزرگ می‌کند و از همه مهمتر بیان تاریخ سیاهان.

فیلم در تلاش است که تلاش او را که دوست داشت نگاه نژادگونه برداشته شود را نشان دهد. از این‌که چگونه در جشن تولدها عروسک‌هایی که به بچه‌ها هدیه داده می‌شود، سفیدپوست هستند، تلاش برای گرفتن دستمزد برابر در محل کار، تدریس در دانشگاه، تهیه آثاری که از زندگی افراد بزرگ ارائه می‌دهد، تلاش برای حقوق انسانی در جامعه، پختن کیک هویج و رازی که  کیک هویجش دارد، مطالعات در حوزه زنان و همه مواردی که  قطعاتی از او هستند، تا تونی موریسون را بسازند.

موریسون در یک بی‌تساوی حقوقی زندگی کرده و سراسر زندگی‌اش پر از سختی است. او متعلق به جامعه‌ای است که در آن نگاه نژادی به سیاه‌پوستان می‌شود و زمانی که برده‌داری از مهم‌ترین مسایل روز آن جامعه است، برای یک دختر سیاه‌پوست، تونی موریسون شدن کار راحتی نیست.

پژوهش خوب و رعایت تسلسل تاریخی وقایع اجتماعی – سیاسی در فیلم به خوبی دیده می‌شود. ضمن این‌که از تلخ‌ترین لحظه‌ها و یا شیرینی‌ها و شیطنت‌های تونی موریسون نیز به‌جا استفاده می‌شود. فیلم در زمانی ساخته شده که او زنده است. گفتگوهایش با یک لباس خاکستری و رو به مخاطب در میانه کادر است و به خوبی در میان صحنه‌ها از آن استفاده شده است. نماهایی از تونی موریسونی که با ما یا با مخاطبانش صحبت می‌کند. مدیوم لانگ‌شات‌ها تا کلوزآپ‌های او به تناسب کلامش و نگاهش، به گونه‌ای است که مخاطب همچنان مشتاق به اوست.

افرادی که درباره او حرف می‌زنند، بارویکردهای مختلف و از زوایای مختلف این قطعه‌ها یا همان تکه‌ها را کامل‌تر می‌کنند از اپرا وینفری که او را یک گنجینه خظاب می‌کند تا ریچارد دانیل‌پور که از حس و کنش و رفتار یک زن و مادر در رمان دلبند می‌گوید. (رفتار زنان در طول دوران برده‌داری و شخصیت رمان که  مجبور می‌شود فرزندانش را خفه کند.)

همان‌طور که پایولا گیدینگر اشاره می‌کند که زنا ن در مرکز روایات حماسی آثار موریسون هستند و به دوستی زنان اشاره می‌کند و معتقد است آثار او چهار قرن تاریخ سیاهان و آمریکا را پوشش می‌دهد.

فیلم، موریسون را یک انسان جامع  به زندگی و جامعه‌اش معرفی می‌کند. انسانی که برای انسانیت و دردهای رفته بر انسان‌های ستم‌دیده در طول تاریخ تلاش کرده و بی‌تفاوت از کنار آنها نمی‌گذرد. روایت موریسون از برده‌ها و برده‌داری مانند روایت کردن از بقیه انسان‌ها بود.

 اولین رمانش که آبی‌ترین چشم است را بر اساس یک خاطره از دوران کودکی‌اش نوشته است. خاطره‌ای که با سوال‌هایش در ذهن او شکل گرفته و این‌ها به خوبی در فیلم نمایان است. همچنین دیگر آثار او که با استفاده از دانش و درکی که از تاریخ آمریکا دارد، زندگی سیاه‌پوستان، زندگی خودش، تلاش‌هایی که در روزنامه داشته و هر آن‌چه که می‌تواند این موارد را برای او تبدیل به آثار ادبی کند، خلق شده‌اند. تمام تلاش او برای برابری است.

در انتهای فیلم مخاطب اهل اندیشه این جمله را با خودش می‌گوید که او این‌همه تلاش کرد تا بتواند به برابری با دیگر افراد شبیه خودش در جامعه برسد. موریسون در فیلم بیان می‌کند: «تمام دوران نویسندگی‌ام را صرف تلاش برای اطمینان از این کردم که نگاه مخاطب سفیدپوست نگاه غالب در کتاب‌هایم نباشد» و فیلمساز با این مستند به مخاطب این را نشان می‌دهد. اگر چه ما در فیلم با یک نویسنده زن سیاه‌پوست روبرو هستیم اما  فراتر از این‌ها با انسانی فراتر از مرزبندی‌های جنسیت زده و نژاد زدگی و متعالی مواجه هستیم. همان‌طور که در فیلم دیوید کاراسکو استاد دانشگاه هاروارد او را دارای مهارت‌های زبانی متفاوت و دارای حس تعالی خطاب می‌کند.

مستند «تونی موریسون» قدرت نزدیک شدن به لایه‌های درونی شخصیت را دارد و با وجودی‌ که در یک مستند نمی‌توان به همه ابعاد شخصیت یک فرد به طور کامل پرداخت، اما  فیلم ارائه خوب و تاثیرگذاری را برای آنها که موریسون را نمی‌شناسند و آنها که دوستش دارند را دارد.

تماشای این مستند در نماوا