مجله نماوا، آیدا مرادی آهنی

مستند «تونی موریسون: تکه‌های من» ساخته گرین‌فیلد سندرز، همان‌طور که از ابتدای تیتراژ دلپذیر و نکته‌سنجش وعده می‌دهد کلاژی است از جهان زنی که نوشتن و کتاب‌هایش تکه‌هایی از کالبدش بودند. گرین‌فیلد سندرز از جای درستی شروع می‌کند، و درست روی نقطه‌ای دست می‌گذارد که خود موریسون وقتی داشت خودش را می‌شناخت کم‌کم به آن آگاه شد؛ در اقلیت بودن. اما هرچه جلوتر رفت در اقلیت‌بودن برای او فقط سیاه‌بودن نبود. اول مادری بود که به تنهایی بچه‌هایش را بزرگ می‌کرد. بعد نویسنده‌ای بود با جنسیت زن. برای نژادزدگی همان اندازه باید می‌جنگید که برای جنسیت‌زدگی. سر دستمزد برابر در محل کار، حقوق انسانی برابر در محله در شهر و در جامعه. در اقلیت بودن است که پس‌زمینه‌ی کلاژ زندگی او است. حتی زمانی که از دستپخت معرکه‌اش در پختن کیک هویج تعریف می‌کند انگار متعلق به یک گونه‌ی نادر است؛ آن دو سه نفری که در جهان راز کیک هویج را می‌دانند. و واقعاً هم بود وقتی برای اولین بار در عالم نویسندگی دست به آن شجاعت بزرگ زد و مخاطبش سفیدپوست‌ها نبودند. یکی از زیباترین جملات فیلم آن‌جاست که می‌گوید: «من نمی‌خواستم برای سیاه‌ها حرف بزنم، می‌خواستم با سیاه‌ها حرف بزنم.» کمتر نویسنده‌ای شاید به این حد از مهارت ذهنی برسد. در اقلیت‌بودن، نادیده‌گرفته‌شدن اتفاق شومی بود که می‌شد گفت تمام زندگی ادبی‌‌اش را مدیون آن است. مثل خال بزرگی که صورتی را زیبا کند.

زمانی که جوایز ادبی آمریکا تعمداً چشم بر او بستند گفت من به جایزه‌ی ‌آن‌ها احتیاجی ندارم. جمله‌اش یک عکس‌العمل بچگانه نبود. از دل استقلالی می‌آمد که از کودکی برایش جنگیده بود. آن جمله گرچه در خودش عصبانیتی با رنگ تأسف داشت اما یک بار دیگر به دیگران فهماند که هیچ‌چیز نباید و نمی‌تواند آن حد از استقلال را که او برای خودش ساخته تهدید کند. فیلم با رفت و برگشت‌های پیوسته بین موریسون و دیگران، با تمام کلاژگون بودنش به روایتی سیال، ساده و همگن می‌رسد. از لحاظ ساخت و رفت‌وبرگشت بین تصاویر و حتی مکث روی ارکان بصری شاید بتوان گفت که مستند گرین‌فیلد سندرز چندان مستند متفاوتی نیست؛ اما نحوه‌ی روایتی که انتخاب کرده اثر سینمایی او را ویژه می‌سازد. انتخاب رنگ‌های سرد و سبک در پس‌زمینه‌ی تونی موریسون با آن موهای خاکستری و رنگ پوستش توازن و توالی خوشایندی را با کات‌هایی ایجاد می‌‌کند که در آن عکس‌های سیاه ‌و سفید را می‌بینیم. در عین حال فیلم‌ساز این فضا را نه با رنگ تند در ظاهر موریسون می شکند و نه با رنگ‌های گرم در اطرافش. به خوبی می‌داند که رنگ گرم این فضا باید از خود موریسون باشد و آن خنده‌های خانم نویسنده است. آن‌جا که خاطراتی شیرین را به یاد می‌آورد و آن‌جا که از پس خاطراتی تلخ و دور خنده‌ای سر می‌دهد.

مستند تکه‌هایی که من‌ام شاید می‌توانست از این هم جلوتر برود، شاید انتظار داشتیم جایی صدای فرزندان یا مخاطبان خیلی خیلی عادی او را هم بشنویم؛ با این حال تکه‌هایی که گرین‌فیلد سندرز کنار هم گذاشته روایت یک زندگی پرکشش است که بزرگ‌ترین چرخه‌های آن را روحیه‌ی زنی پیش برد که سعی کرد جای تن دادن به جهان بیرون جهان خودش را بسازد و دیگران را به آن ببرد.

تماشای این مستند در نماوا