مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
دانمارکیها و سوئدیها شاید با دو سریال «کشتن» و «پل» پیشگام یک مسیر جهانی باشند که حالا با عنوان «نوآر نوردیک» یا «نوآر اسکاندیناویایی» شناخته میشود، اما تلاشهای بعدی نروژ، فنلاند و ایسلند تأثیر قابلتوجهی در این عرصه شلوغ گذاشته است.
خیلی از سریالهای جنایی آن بخش از دنیا مشخصاتی دارند که برای طرفداران این ژانر آشناست. اغلب با کسی شروع میشود که سراسیمه در یک جنگل میدود و بعد به چند روز یا چند هفته قبل برمیگردد که او را به رویدادهای منتهی به آنجا رساند. نماهای هوایی فراگیر با پهپاد بر فراز رودخانههای بكر و دستنخورده كه از بین کوههای پر از پستی و بلندی میگذرد و به شهرهاي دورافتاده و در عين حال خوشنمای ميان آنها میرسد، مشخصه دیگر این مجموعههای تلویزیونی است. در بیشتر آنها در لحظهای از اپیزود اول، جسدی پیدا میشود، عموماً در جنگل یا کنار رودخانه و بعد بهدفعات کارآگاهان سرسخت و لجوج را میبینیم که در جستجوی اطلاعات، با ماشینهای خود از جادههای پرپیچ و خم بین مناظر وسیع، وحشی و بادزده میگذرند؛ و درحالیکه در بریتانیا مجریان قانون عادت دارند در روند گفتوگوها و تحقیقات خود چای بنوشند، همسایگان شمال اروپا در این شرایط قهوه را ترجیح میدهند.
سریال فوریا (Furia) که فصل اول آن سپتامبر ۲۰۲۱ از ویاپِلِی پخش شد، همه این مشخصات را دارد، اما تریلر جنایی نروژی یک ضلع سیاسی تند و تیز هم دارد که از همان اپیزود اول با قوت به آن اشاره میشود و ماهرانه چند داستانی بالقوه اساسی شامل دو شخصیت اصلی خود را پی میگیرد.
آسگیر اِنگ (پل اِسوِره هاگِن)، کارآگاه و پدر مجرد و دختر هفت سالهاش، میشل (ایزابلا بئاتریس لوندا) در مسیر رفتن به محل خدمت جدید او در شهر دورافتاده و خوشمنظره ترولهایم در نروژ معرفی میشوند و اسلحهای که آسگیر در ماشین در دسترس دارد نشان میدهد نسبت به هر حملهای هوشیار است.
او در بدو ورود به یک مرکز پناهجویان محلی که هدف یک حمله دیوارنگاری قرار گرفته است، فرا خوانده میشود. تنش در شهر و احساس ضدیت با مسلمانان کاملاً مشهود است، هرچند سیم (هنریک مستاد)، رئیس پلیس محلی تلاش میکند اوضاع را تحت کنترل نگه دارد و بیشتر ترجیح میدهد ویژگیهای منطقه را تشریح کند. او بهطور مشخص به ابتکار عمل دو برادر اشاره میکند که شرکت وستویک متعلق به آنها برای تقویت تجارت گردشگری در منطقه، روی زیباییهای طبیعی شهر سرمایهگذاری کرده است. او دیوارنگاری در مرکز پناهجویان را نه مسئلهای خیلی جدی بلکه نتیجه شیطنت نوجوانان متعصب میداند که به تعبیر او تحت تأثیر «شبکههای ضد اجتماعی» قرار دارند.
وقتی جسد یک نوجوان محلی پیدا میشود – بله باز هم در کنار رودخانه – سیم از نیروی جدید خود میخواهد او را در پرونده همراهی کند: آسگیر در محل کار جدید خود مشغول ادامه خدمت میشود، اما بخش زیادی از پرونده پرسنلی او طبقهبندیشده است که نشان میدهد در گذشته نقش او در فعالیتهای اجرای قانون چیزی بیش از مقابله با تخریب اموال و سرقتهای کوچک بوده است.
در ادامه، داستان آسگیر با راگنا (اینه ماری ویلمان)، آشپز موتورسیکلتسوار خانوادههای صاحب وستویک – که درواقع یک مأمور مخفی است – آمیخته میشود. راگنا نقطه پیوند سریال با عنوان «فوریا» یا «فیوریها» است. در شروع اپیزود اول توضیح داده میشود آنها در اساطیر یونان خدایان مؤنث هستند که از عالم مردگان برمیخیزند تا کسانی را که سوگند دروغ خوردهاند، مجازات کنند.
فوریا در این سریال – که یرموند استنبرگ اریکسن، نویسنده و تهیهکننده برنده جایزه امی بینالمللی، خالق و یکی از نویسندگان آن است – همچنین اسم مستعار یک وبلاگنویس راستگرای افراطی است. صدای او گاهبهگاه روی تصاویر شنیده میشود که ترس ناشی از دوران متلاطم و نگرانی فراگیر درمورد آینده را تائید میکند. او حامی محافظت از فرهنگ مسیحی در برابر آن چیزی است یک تهدید فزاینده تلقی میشود.
همان جور که خطوط داستانی آسگیر و راگنا گسترش مییابند، سریال هشت اپیزودی «فوریا» دنیای دارک وب و اتحاد پنهان در آن و تمرکز بر رشد جنبش هویتطلبانه را بررسی میکند. در همین حال مجریان قانون نگران یک حمله تروریستی بزرگ قریبالوقوع شامل شخصیتی مرموز به نام کاتو هستند که در فضای مجازی طرفداران سرسختی دارد.
درحالیکه بخش زیادی از تعلیق، ناشی از تلاش مقامات برای دریافت اطلاعات بیشتر درمورد حمله و خنثی کردن آن است، این که گذشته آسگیر دامن او و دختر کوچکش را بگیرد، یک تهدید همیشگی است. احساس خطر برای شخصیتهای کلیدی و همچنین برای کشوری که میتواند به یک هدف تروریستی تبدیل شود، بسیار قوی است.
نیروهایی که قویتر و پیچیدهتر شدهاند
جنایات آندرس برینگ برویک در نروژ که در ۲۲ ژوئیه ۲۰۱۱ منجر به کشته شدن ۷۷ نفر در اسلو و جزیره اوتایا شد، پیش از مبنای دو فیلم سینمایی شده است، همینطور مجموعه تلویزیونی «۲۲ ژوئیه» که اتفاقات آن روز و روایت بازماندگان و ناجیان را به تصویر میکشد و برای سارا یونسن، نویسنده جایزه بهترین سریال ۲۰۲۰ را از سوی صندوق فیلم و تلویزیون نوردیسک به همراه داشت. «فوریا» آن حملات را مبنا قرار میدهد، بااینحال، بهجای تمرکز بر برویک یا جنایتهای او، تمرکز را بر کاوش تهدید فزاینده راستگرایان افراطی میگذارد.
یرموند استنبرگ اریکسن، نویسنده و خالق سریال که در نروژ و آلمان تصویربرداری شد، میگوید: «نقطه شروع کار ما وقایع اوتایا و نیروهایی بود که آن تروریست را خلق کردند، اما ما دو فیلم و یک مجموعه تلویزیونی درباره اوتایا داشتیم، بنابراین تصمیم گرفتیم به نیروهایی نگاه کنیم که عملاً آندرس برینگ برویک را ایجاد و رادیکال کردند. ما بجای این که به او در سریال نقشی بدهیم، میخواستیم بررسی کنیم این نیروها چگونه در ۱۰ سال گذشته قویتر و پیچیدهتر شدهاند. از سال ۲۰۱۶ که این پروژه را شروع کردیم، دنیا به یک مکان امنتر تبدیل نشده است.»
هدف اریکسن دور شدن از ملیگرایان متظاهر به میهنپرست بودن و درعوض بررسی راستگرایی آلترناتیو جدید و هویتطلبان راست افراطی بود که آنلاین فعالیت میکنند. او میگوید: «ما دو نویسنده اصلی داشتیم، نیکولای فروبنیوس (یکی از نویسندگان فیلمنامه «بیخوابی» به کارگردانی کریستوفر نولان) که درمورد راستگرایان افراطی مطالعه کرده است و هگه اولستاین، نویسنده و روزنامهنگار دیگری که محاکمه آندرس برینگ برویک را روزانه دنبال میکرد، بنابراین اطلاعات زیادی دارد. من قبلاً روی این موضوع کار کرده بودم. مهمترین نکته این است که هر کس این موضوع را خیلی جالب میداند، احساس خطر میکند و اعتقاد دارد این داستانها باید روایت شوند.»
ماگنوس مارتنس، کارگردان «فوریا» نیز موافق است این مضمون نیاز به بررسی روی پرده دارد. او میگوید: «وقتی یرموند (استنبرگ اریکسن) با این پروژه پیش من آمد، واقعاً احساس کردم باید بخشی از آن باشم، چون خیلی مهم است.»
مارتنس که در آمریکا در سریالهایی چون «مأموران شیلد» و «مردگان متحرک: فراسوی جهان» کار کرده است، اضافه میکند درحالیکه سیاست جهانی بهطور فزایندهای متلاشی و قطبی میشود، شباهتهای افزایش راستگرایی افراطی هم در ایالات و هم در اروپا کاملاً قابل تشخیص است.
او میگوید: «عجیب است. من در اطراف خود افرادی را میشناسم که ناگهان درمورد مهاجرت صحبت میکنند، طوری که قبلاً هرگز نشنیده بودم و از واژههایی استفاده میکنند که واقعاً من را میترساند. اینها کسانی هستند که همیشه برایشان احترام قائل بودهام، اما حالا طوری حرف میزنند که دیگر برای من آشنا نیست. این باعث شد ضرورت روایت این داستان را بیشتر احساس کنم، چون یک موضوع واقعاً عمیق است. خیلی گستردهتر و وسیعتر از چیزی است که میدانیم، بنابراین خیلی مهم بود بخشی از سریال باشم.»
داستان «فوریا» از ضربآهنگ یک سریال «نوآر نوردیک» سنتی پیروی نمیکند، ضمن این که مارتنس میخواست از حال و هوای مرتبط با این ژانر نیز اجتناب کند. او اشاره میکند: «این یک نوع کاملاً متفاوت از تریلر جنایی است. کاری که این آدمها میکنند خیلی تاریک است و بهسختی میتوان آن را به لحاظ تُنال و بصری متعادل کرد. ما تلاش نکردیم سریال ازنظر بصری تاریک باشد. نکته دیگری که باید واقعاً روی آن کار میکردیم این بود که این آدمها جنبه انسانی داشته باشند، حتی اگر به شیوهای افراطی حرف میزنند. آنها منظوری دارند و کارهایی میکنند که افراطی و کاملاً اهریمنی است، اما در عین حال، میخواهیم درک کنیم این تفکر از کجا میآید؟ چرا این کارها را میکنند؟ تعادل عجیبی بود که باید برای رسیدن به آن تلاش میکردیم.»
اریکسن در تکمیل صحبتهای مارتنس میگوید: «نکته خیلی مهم که باید درک کرد این است که افراطگرایان هم روابط خودشان را دارند. ترسی که احساس میکنند، اضطرابی که دارند، انگیزه برای نگاه خشونتآمیزشان به دنیا – اینها ویژگیهای کاملاً قابل تشخیص هستند. از منظر اخلاقی، این که بهعنوان شروران تکبعدی تصویر نشوند، یک نگاه درستتر به موضوعی است که حالا در نروژ یک مشکل واقعی بهحساب میآید.»
او ادامه میدهد: «ایمنترین مکان دنیا یکی از بدترین حملات تروریستی را که یک تروریست تابهحال بهتنهایی انجام داده است، تجربه کرد. هیچکس قبل از آن اتفاق آندرس برینگ برویک را ندیده بود، بنابراین لازم بود درک کنیم افراطگرایان هم فرزندانشان را دوست دارند، دوستانی دارند، به کسانی وفادار هستند و علایقی دارند که بسیار شبیه علایق خود ماست. “فوریا” یک سریال کند نیست، یک تریلر پرتعلیق نیست، اما به ۳۰ دقیقه حضور زنی در یک زیرزمین تاریک با چراغ قوه در اپیزود اول هم نیاز ندارد – یک شیوه کلاسیک در “نوآر نوردیک” که خودم هم انجام دادهام.»
دراینبین، شخصیت راگنا یک زاویه منحصربهفرد از دنیای راستگرایی افراطی به تماشاگران ارائه میدهد. نقش مخفی او به این معناست که او ناچار است بین نحوه احساس شدن حضور خود و آنچه باید برای پنهان نگهداشتن هویت واقعی خود انجام دهد، انتخاب کند.
اریکسن میگوید: «من همیشه قهرمانهای زن را میپسندم، از ریپلی در “بیگانه” گرفته تا لیسبت سالاندر (در سهگانه «هزاره») و کری در “هوملند”. راگنا از تنگنای اخلاقی که در آن گیر افتاده کاملاً آگاه است. اگر شما در خفا در یک کارتل مواد مخدر هستید، نمیتوانید جلوی تمام کارها را بگیرید – بالاخره بخشی از مواد جابهجا میشود و کسی را میکشد. ازآنجاییکه راگنا در این گروه نفوذ کرده است، باید عضوی از یک جامعه خشن باشد و نباید به خاطر رنج بزرگ خود، مأموریتش را به خطر بیندازد، به همین دلیل بسیار تحت فشار قرار دارد.»
برای اینه ماری ویلمان، نقش راگنا از همان لحظه اول که متن سریال را خواند «بسیار جالب و جذاب» بود. بازیگر ۳۸ ساله نروژی میگوید: «او یک شخصیت خیلی ظریف و بسیار لایهلایه است. راگنا همزمان خیلی چیزها را مدیریت میکند. تماشاگر در عین حال میتواند با آنچه به لحاظ روحی و روانی به او ضربه زده است، ارتباط بسیار عمیق برقرار کند، مسئلهای بسیار مرتبط با یک آسیب ملی و یک ایدئولوژی که او را به بازسازی دنیایی که بتواند در آن راحت زندگی کند، سوق میدهد.»
ماری ویلمان که سال گذشته در کنار پل اسوره هاگن، همبازی خود در «فوریا» در فیلم – و بعدها سریال – «ملوان جنگی» بازی کرد، راگنا را «بسیار راندهشده» توصیف میکند و میگوید: «ابتدا تصور میکردم این داستانی با محوریت انتقام است، اما حالا فکر میکنم داستانی با این موضوع است که ما برای خوب بودن تا کجا پیش میرویم؟ دراینبین چقدر تخریب صورت میگیرد؟ وقتی او آنچه میخواهد به دست میآورد، میتواند با خودش کنار بیاید و یک زندگی عادی در پیش بگیرد؟ بنابراین برای من صرف نظر از خود شخصیت، موضوع کلی سریال هم خیلی جذاب و الهامبخش بود. راگنا عمیقاً در تمام این موضوعات و در این دنیای آنلاین فرو رفته است که واقعاً جذاب و ترسناک است.»
اریکسن درمورد خود سریال امیدوار بود یک پروپاگاندای سیاسی تلقی نشود، در عوض زمینه بحث را درباره یکی از بزرگترین مسائل سیاسی روز دنیا فراهم آورد. او میگوید: «کمتر کشوری هست که از خردهفرهنگ فاشیستی-راستگرایی آلترناتیو جدید که در بیشتر جاها در حال پا گرفتن است، هراس نداشته باشد. خوشبختانه ما نوع جدیدی از یک قهرمان زن را معرفی کردهایم که مردم قبلاً ندیدهاند، کسی که میتواند با رقبای بزرگ ما در اسکاندیناوی، مانند سارا لوند (از «کشتن»)، ساگا نورین (از «پل») و لیسبت سالاندر رقابت کند. ما یک شخصیت زن در این سطح میخواستیم و امیدواریم موفق شده باشیم.»
منبع: سیدنی مورنینگ هرالد، دراما کوارترلی
تماشای سریال فوریا در نماوا