مجله نماوا، فریبا اشوئی

صبحی دل‌انگیز  و پدری که عاشقانه پسر کوچکش را بیدار می‌کند. پلان بسته پدر که دوش می‌گیرد و همسرش در حمام برایش آب پرتقال می‌آورد و…

آنچه می‌بینیم روایتی ساده از یک روز زندگی خانواده به ظاهر گرم و خوشبختِ پویش است، اما در ادامه همه این گرما، به یک باره جای خود را به نماهای باز، چیدمان بی‌روح خانه با رنگ‌های سرد غالب و چند دیالوگ کم‌جان بین زوج  پیمان و فریبا می‌دهد و …

مجموعه «سرگیجه» راوی درامی پلیسی معمایی است. درامی که در آن گره اصلی با یک دروغ و پنهان‌کاری شکل می‌گیرد و در ادامه، هر چه پیش می‌رود تعداد گره‌های کور این داستان بیشتر و بیشتر می‌شود. شروع حکایتِ خانواده پویش با یک نهاد (فریبا) و یک گزاره (ملاقات با کامران در رستوران) کلید می‌خورد، اما با این اتفاق به ظاهر ساده، نهادها و گزاره‌های دیگری نیز در پی آن می‌آیند که حکایت از چاه وِیلی دارد که عمق‌اش نامشخص است.

جامعه هدف، در ساز و کار طراحی شده برای این درام چند پیامی است. بخش مهم و اصلی پیام، اهمیت چارچوب‌های مهم اخلاقی در روابط زناشویی و خانوادگی است که از همان آغاز چینش و طراحی شخصیت‌ها و همچنین پرداخت اندازه و شیوه‌های رفتاری، نواقص و تضادهای آن بولد می‌شوند و از چارچوب‌های روایت بیرون می‌زند تا بی‌نظمی حادث شده بر اتمسفر داستان بیشتر قابل لمس باشد. اقتصاد بیمار و روش‌های دستیابی به ثروت‌های یک شبه و باد آورده که خود دلیل مهمی برای توجیه رفتارهای ناهنجار و انواع بزه و قانون‌شکنی است از دیگر پی‌رنگ‌های فرعی داستان «سرگیجه» است که خط اصلی داستان را تعقیب  و توجیه می‌کند. شیوه روایتگری درام و تقسیم اطلاعات با مخاطبش، در رفت و برگشت بین حال و گذشته شخصیت‌ها است. یعنی آنچه که اتفاق افتاده و آنچه که در تعقیب گذشته، با آن روبرو هستیم. عناصر دراماتیک داستان از برآیند همه این اتفاقات و  اتفاقات پدید آمده از دل گذشته، ساخته و پرداخته می‌شوند.

در روایت «سرگیجه»، فرزندان اولین قربانیِ  روابط معیوب و بیمارِ خانوادگی تعریف می‌شوند. ملودی، قربانی اول از زندگی کامران و تصویری از آینده نه چندان دور آرتین است که در آغاز راهِ این بی‌نظمی و آشفتگی درون بنیادی قرار دارد.

شخصیت‌ها همگی چند لایه و چند بعدی طراحی شده‌اند و تلاش نویسنده و کارگردان برای به تصویر کشیدن ابعاد این چند لایگی و اثراتش بر جریان درهم ریخته‌ی درام موثر و هم راستا واقع شده است. و اما افسر آگاهی (هومن سیدی) در نقش دانای کل، محور اصلی گردش مخاطب بین لایه‌های آشکار و پنهان ماجرا و ورود به ابعاد ناشناخته حکایت معمایی پلیسی «سرگیجه» است.

پنجمین قسمت از مجموعه «سرگیجه» در حالی به پایان می‌رسد که مختصات عرضی داستان همچنان در حال گسترش است و به سرانجام رسانیدن ماجرا و چیدن قطعات گم شده پازل در کنار یکدیگر و نجات مخاطب از این آشفتگی منجر به سرگیجه، مهارت اجرایی بالایی را می‌طلبد که البته بهرنگ توفیقی و گروه تولید حرفه‌ای‌اش تا به این جای کار از آن، سربلند بیرون آمده‌اند‌. همچنین زوج حامد بهداد و رعنا آزادی‌ور با نوع بازی متفاوتشان در کنار یکدیگر ترکیب جدید و قابل قبولی را ساخته‌اند که در کنار بازی‌های رئال و جاری شبنم مقدمی و پیام دهکردی و تیپ‌سازی جذاب هومن سیدی یکی از جذاب‌ترین کستینگ‌های حرفه‌ای به شمار می‌رود. ترکیبی که نقش مهم و تعیین کننده‌ای در اقبال مجموعه نزد مخاطب خواهد داشت.

در پایان باید گفت «سرگیجه» در ادامه، راه طولانی در پیش دارد که میزان محبوبیت آن می‌تواند نتایج مهمی را در صنعت مجموعه‌سازی در پلتفرم‌ها رقم بزند.

تماشای «سرگیجه» در نماوا