مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

فاطمه معتمدآریا دو سوی شیطنت و متانت را در کارنامه خود تجربه کرده است و در انواعی از گونه‌های روایی توانایی‌های خود در جان‌بخشی به کاراکترها را عیان ساخته است و در عین اینکه توانایی خنده‌آفرینی برای مخاطبان را بارها در فیلم‌های کمدی نشان داده، به همان میزان در نقش‌های احساسی در فیلم‌های جدی کارنامه خود موفقیت داشته است.

به بهانه اکران آنلاین فیلم مجبوریم ساخته رضا دُرمیشیان، به برخی از مهم‌ترین نقش‌آفرینی‌های او در فیلم‌هایی که از او روی سایت فیلم نماوا موجود است‌، می‌پردازیم.

۵/ مهشید پندار – فیلم مجبوریم: دو سوی نگرش حمایت از زنان

دکتر مهشید پندار یکی از نقش‌های لب مرزی در بازخورد گرفتن از مخاطبان است که به دلیل عملکردش در بستن لوله‌های رَحِم یک زن کارتن‌خواب به نام گلبهار مورد پیگرد قانونی قرار می‌گیرد، اما از دید مهشید این رفتار او کاملاً انسانی و در راستای دفاع از حقوق گلبهار است و تلقی و برداشتی که در دفاع از رفتار خود بیان می‌کند با واکنش‌های متفاوتی مواجه می‌شود.

به‌واقع او به دلیل رفتاری که به‌عنوان پزشک جراح دارد به‌زعم خودش فرصت بهره‌کشی و استثمار جنسی از گلبهار را از بین می‌برد، اما از این منظر که رفتار او از دید قانون به‌مثابه از بین ‌بردن یکی از ظرفیت‌های زنانه (زادوولد) و در راستای جلوگیری از حقی بشری در نظر گرفته می‌شود مورد انتقاد طیفی از نگاه‌ها نیز قرار می‌گیرد.

فاطمه معتمدآریا در یکی از تأویل‌پذیرترین نقش‌های کارنامه بازیگری خود در بازتاب تفکر حمایتی مهشید از زنان ضعیف جامعه موفق نشان می‌دهد. جان‌مایه تمام آنچه هویت کاراکتر مهشید را می‌سازد در همان سکانس آخرین گفت‌وگویش با سارا ندایی قابل‌ مشاهده است به‌گونه‌ای که مهشید در پاسخ به همه انتقادات سارا تنها به بیان این جمله پرسشی اکتفا می‌کند؛ «قانون درد را می‌فهمد؟».

۴/ مینا فهیمی – فیلم مِهر مادری: تدبیر و مِهر زنانه

بازی فاطمه معتمدآریا در فیلم مِهر مادری از احساسی‌ترین حضورهای او در سینمای ایران است. نقش زنی که به‌عنوان یک مددکار اجتماعی باید دو کنش رفتاری از تدبیر و مهربانی را نشان دهد. معتمدآریا در این نقش‌آفرینی سویه‌هایی جدید از توانایی‌هایش در بازی احساسی را به شکلی عیان‌تر بروز می‌دهد و می‌تواند منطق رفتارها و گفتارهای مینا را برای مخاطبان فیلم قابل‌باور بسازد به‌گونه‌ای که مخاطب، از یک‌سو پذیرش مادرانه مینا نسبت به آن پسر را درک می‌کند و از سوی دیگر رفتار انتهایی‌اش در مورد بازگرداندن آن پسر به کانون بازپروری را به‌عنوان رفتاری مدبرانه می‌پذیرد.

۳/ شیرین – فیلم مرد عوضی: هووی محترم

شیرین در فیلم مرد عوضی زنی با ویژگی‌های خاص یا رفتارهای خارج از قاعده نیست. او یک زن سنتی است که از زندگی کنار یک شیمی‌دان نابغه که فقط در حال رویاپاشی است خسته شده و گویی به خسروی زندگی خود ایمان ندارد.

چنین رویکردی سبب می‌شود تا شیرین بیشتر به زنی حسرت‌کش با آرزوهایی بی‌شمار شبیه شود که سهمش از زندگی خانه‌ای حیاط‌دار و قدیمی، همسری رؤیاباف و آینده‌ای نامعلوم باشد؛ با وجود همه این کمبودها، شیرین در رده زنانی دارای حفره‌های روحی نمی‌گنجد و اصالت و وقاری در رفتارهایش وجود دارد که او را از صف زنان تازه به دوران رسیده جدا می‌کند. معتمدآریا به زیبایی تصویری محترم از یک هوو را در رفتارهای شیرین بازنمایی می‌کند.

۲/ فرخنده – فیلم پریناز: وسواس خرافه، مرض تعصب

ایفای نقش فرخنده در فیلم پریناز، یک فرصت مناسب برای پیله‌شکنی در اختیار معتمدآریا می‌گذارد تا او با قدرت بازیگری‌اش تصویری عینی از آفت‌های خرافه و تعصب را در رفتارها و گفتارهای فرخنده بازنمایی کند. به‌واقع فرخنده زنی درگیر وسواس شدید فکری و رفتاری، اسیر توهمات و خرافه و دربند تعصبات و جهلِ نگرش نسبت به زندگی مدرن است که حتی از برقراری ارتباط عاطفی و مهربانانه با خواهرزاده‌اش پریناز ناتوان نشان می‌دهد؛ اگرچه در ابتدا او را از خود می‌راند اما به‌مرور به همزیستی مسالمت‌آمیز با او می‌رسد، اما در نهایت به دلیل همان تعصبات و نگرش‌های جاهلانه خرافی، پریناز را در شبی بارانی در پس‌کوچه‌ای رها می‌کند و دیگر او را پیدا نمی‌کند.

معتمدآریا در دورترین نقش از شمایل تثبیت شده بازیگری‌اش چنان مالیخولیای ذهنی، ترس و تردید فرخنده را نمایش می‌دهد که مخاطب با تمام وجود آن دافعه‌ای که از چنین شخصیتی در اتمسفر فیلم پراکنده است با تمام وجود درک می‌کند.

۱/ رویا – فیلم عزیزم من کوک نیستم: مأموریت در پوشش دلبری

گروگان‌گیری فرزند یک سرمایه‌دار از سوی افرادی ناشناس پای تیم تحقیق و تفحص پلیس را به ماجرا باز می‌کند. از آن سو حمید افشاری کارمند ساده دادگستری که از خرید کامپیوتر برای فرزندش بازمانده و غرور پدرانه‌اش لکه‌دار شده، به‌عنوان طراح این نقشه گروگان‌گیری از کمک‌های اصغر سارق بهره برده و در پوشش یک دوست به بیمارستان محل بستری پدر فرد گروگان گرفته شده سرکشی می‌کند غافل از آنکه یک پلیس زن با نام رویا در پوشش یک پرستار مأموریت دارد تا به او نزدیک شود و به سرنخ‌های درستی از ماجرای گروگان‌گیری برسد.

 آشنایی حمید با رویا سبب می‌شود تا حمید پس از سال‌ها گرایشاتی را به یک زن پیدا کند و در قالب دوستی کردن با او تلاش کند تا به اطلاعات بیشتری از وضعیت سرمایه‌دار بستری شده دست یابد. اما در شبی که رویا به‌عنوان مهمان وارد خانه حمید شده تا شام را با او و پسرش بخورد، حمید به نوار ویدئوی داخل کیف رویا مشکوک شده و در زمانی که رویا به اتاق پسر حمید رفته، با مشاهده آن فیلم متوجه می‌شود که در این مدت در تور پلیس بوده و رویا نیز یک مأمور پلیس است. با آگاهی از اینکه اصغر سارق نیز مأمور مخفی پلیس بوده، حمید در یک رفتار خود ویران‌گرانه و برخلاف همه اصول اخلاقی و شخصیتی خود با اسلحه‌ای که از کیف رویا برداشته به محل نگهداری پسر سرمایه‌دار می‌رود و پس از اینکه از سوی پلیس در محاصره قرار می‌گیرد با تحویل پسر به رویا از محل می‌گریزد.

رویا در کارنامه بازیگری فاطمه معتمدآریا دارای دو وجه تحلیلی است. از یک‌سو شمایلی اغواگر دارد و با نزدیکی به حمید تلاش می‌کند تا از برنامه‌های او برای پیشبرد طرح گروگان‌گیری‌اش استفاده کند و از سوی دیگر زنی است که اَکت دارد، درام را پیش می‌برد و اتفاق مؤثر نهایی یعنی رهانیدن گروگان از دست حمید را انجام می‌دهد.