مجله نماوا، ساسان گلفر

چگونه می‌توان با حداقل بودجه، بهترین فیلم را ساخت؟ دانستن و آموختن این مسئله‌ی مهم قطعاً برای هر جوانی که سودای فیلمساز شدن در سر دارد، لازم و حیاتی است؛ اما به همان اندازه و شاید بیشتر برای فیلمسازان کارکشته و دیگر عوامل تولید فیلم اهمیت دارد و اساسی است و البته پی بردن به چنین رازی،-آن‌ هم فقط در چند دقیقه- برای هر علاقه‌مند به دنیای فیلم و سینما فوق‌العاده جذاب است. موضوع وقتی جالب‌تر و جذاب‌تر می‌شود که بدانید این درس را از نویسنده و کارگردانی فرا می‌گیرید که با دو فیلم بر قله‌ی پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما نشسته است؛ «آواتار» او که در سال ۲۰۰۹ با بودجه‌ی ۲۳۷ میلیون دلار ساخته شد، بیش از دوازده سال است که با فروش جهانی بیش از ۲میلیارد و ۸۰۰میلیون دلار صدرنشین جدول پرفروش‌های تاریخ بوده و «تایتانیک» او که در سال ۱۹۹۷ مقام اول را داشت، اکنون با رقم فروش ۲میلیارد و ۲۰۰میلیون دلار در جایگاه سوم جدول است.

ارزش درس‌گفتارهای جیمز کامرون برای علاقه‌مندان به سینما و فیلمسازی البته بسیار فراتر از این می‌رود و در عین حال دقیقه به دقیقه‌ی مجموعه‌ی «آموزش فیلمسازی با جیمز کامرون» با عنوان اصلی James Cameron Teaches Filmmaking که در مجموع کمی بیشتر از یک فیلم سینمایی زمان می‌برد، برای علاقه‌مندانی که حتی نمی‌خواهند فیلمساز شوند سرشار از نکات جذاب و گاه شگفت‌انگیز است. فیلمساز کانادایی گاهی در خلال آموزش‌هایش از نکاتی درباره‌ی فیلم‌هایش پرده برمی‌دارد که برای طرفداران بیشمار آثارش همیشه کنجکاوی برانگیز بوده است؛ مثلاً این‌که ایده‌ی اولیه‌ی «ترمیناتور» اساساً از کجا آمده یا چرا یک شخصیت پیشخدمت زن، قهرمان این داستان شده است یا ارتباط تماتیک «تایتانیک» با «ترمیناتور» و همین‌طور «بیگانه‌ها» و «آواتار» چیست یا ایده‌ی اولیه‌ی او برای صحنه‌ی فرار کیت وینسلت در پایان «تایتانیک» چه بود و چگونه تغییر کرد که بیلی زین بیچاره ناچار شد در پنجاه برداشت آب دهان انداختن او را در صورت خود تحمل کند (!) یا این‌که در شرایطی که تمام بودجه‌ی «ترمیناتور» خرج دستمزد آرنولد شوارتزنگر شده و عملاً آن را به فیلمی با بودجه‌ی اندک تبدیل کرده بود و جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری هم هنوز وجود نداشت، چه ترفندی را برای باورپذیر کردن صحنه‌ی مشهور تعمیر چشم و دست ربات انسان‌نما به کار بست. او بسیاری از درس‌های زندگی را نیز با فروتنی و پختگی خاصی در اختیار شنوندگانش می‌گذارد.

اپیزود‌ها

۱- ملاقات با آموزگار: جیمز کامرون؛ زمان: ۹ دقیقه

راوی در این بخش به این باور ریشه‌دار خود می‌پردازد که هر فیلمساز بر شانه‌ی فیلمسازان پیش از خود ایستاده است. او از تجربیات اولیه‌ی خود مانند تماشای «جزیره‌ی اسرارآمیز» ری هری هاوزن می‌گوید و این‌که چگونه تجربه‌ی تماشای فیلم ۲۰۰۱: ادیسه‌ی فضایی کوبریک ‌او را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد و از وظیفه‌ای سخن به میان می‌آورد که احساس می‌کند بر دوش اوست: «فکر می‌کنم فیلمسازانی که قبلاً این راه را رفته‌اند، وظیفه دارند به بقیه بگویند: «نگاه کنید، یک میدان مین این‌جا هست و یکی دیگر آنجاست، روی آن پا نگذار!» می‌دانید، اگر من نتوانم بعد از چهل سال کار در سینما این کار را انجام بدهم، دِین خودم را ادا نکرده‌ام.» جیمز کامرون در این بخش بر اهمیت «فرایند یادگیری دائمی» و «فروتنی» اصرار می‌کند و افسوس می‌خورد که «کاش درس‌های مدیریت و رهبری را بهتر یاد می‌گرفتم» و بر اهمیت نقش رهبر گروه تأکید می‌کند که «شیوه‌ی درست این کار دیکتاتوری نیست. سینما یک رسانه‌ی بسیار گروهی و مشارکتی است. این همکاری و مشارکت به نفع فیلم شما خواهد بود.»

۲- پی‌گیری ایده و پرورش آن؛ زمان: ۱۴ دقیقه

نکته‌ای که سازنده‌ی «ترمیناتور» در این بخش از درس‌هایش روشن می‌کند این است که وقتی «ایده» در یک ذهن پذیرا و خلاق افتاد، مدام در اتفاقات روزمره‌ی زندگی او، در اخبار یا فیلمی که می‌بیند بازتاب پیدا می‌کند و خود را در مرکز توجه او قرار می‌دهد تا او به جایی برسد که بگوید «می‌خواهم بنشینم و بنویسم». او به هنرمندان سوررئالیست و همین‌طور به نمونه‌هایی در زندگی خودش اشاره می‌کند و این نکته‌ی مهم را به فیلمسازان جوان یادآوری می‌کند: «هرکس آرزو دارد فیلمساز شود، لازم است که فرایند نوشتن را درک کند.»

۳- بازی با ذهنیت تماشاگر: ساختن و زاد کردن تنش؛ زمان: ۱۲ دقیقه

جیمز کامرون در این بخش از وجود نوعی «قرارداد اجتماعی» میان فیلمساز و تماشاگر سخن به میان می‌آورد و از «موقعیت مسلط» و اصرار خودش از پرهیز از «ابهام و قلنبه‌سلنبه گفتن». جیمز کامرون در این بخش چند درس مهم را برای نویسندگان با ذکر مثال بازگو می‌کند؛ از جمله این‌که «خوب است تماشاگر از شما جلو باشد، چون تنشی که قبل از لحظه‌ی آشکارسازی یا کاتارتیک (روان‌پالایشی) می آید، خیلی دلچسب‌تر است… تا این‌که یک غافلگیری رخ بدهد که اصلاً رضایت‌بخش نیست.» او از «کاشت و برداشت» و اهمیت بازی با انتظارات تماشاگر و لزوم اهمیت دادن به شخصیت می‌گوید.

۴- تجزیه و تحلیل صحنه‌ی باشگاه «ترمیناتور»؛ زمان: ۱۷ دقیقه

همگرایی سه خط پیرنگ و به هم رسیدن آن‌ها در یک نقطه در این صحنه‌ی خاص از فیلم «ترمیناتور» مسئله‌ای است که جیمز کامرون به عنوان نقطه‌ی شروع درس‌هایی مهم از آن استفاده می‌کند، مانند این‌که «انتخاب لنز یک کار سوبژکتیو و وابسته به خاطره است» و ارتباط زبان سینمایی با «یک میلیون سال تکامل مغز و قشرهای بینایی مغز انسان». فیلمساز همچنین نکات ارزشمندی درباره‌ی تدوین، تغییر زمان واقعی، استفاده از زاویه‌های خاص دوربین و تأثیر فاصله‌ی کانونی لنز را با این مثال از فیلم خودش آموزش می‌دهد.

۵- تجزیه و تحلیل صحنه‌ی تالار تخم‌گذاری «بیگانه‌ها»؛ زمان: ۱۴ دقیقه

کامرون در این بخش تأکید می‌کند که «فیلمساز باید بداند که خودش چه احساسی نسبت به یک صحنه خاص دارد. این همان احساسی است که می‌‌خواهد مخاطب داشته باشد» و از لزوم آزمون و خطا و گفت‌وگو برای کشف کردن راه‌حل‌ها سخن می‌گوید. چندین نکته‌ی فنی مانند دلیل و شیوه‌ی استفاده از لنز بلند در این صحنه را می‌گوید و جالب است که شیوه‌ی توضیح دادن او اثری مشابه تعلیق موجود در این صحنه پدید می‌آورد. کامرون در این‌جا به نکته‌ی مهمی درباره‌ی شیوه‌ی تفکر خود  اشاره می‌کند که یک علت تفاوت آثار او با بسیاری از فیلم‌های دارای مضامین مشابه است: «من به ویلین (شخصیت شرور) اعتقادی ندارم. معتقدم هر شخصیتی برای کاری که انجام می‌دهد، دلیلی دارد.»

۶- تجزیه و تحلیل صحنه‌ی معرفی نیوت در «بیگانه‌ها»؛ زمان: ۱۲ دقیقه

«تبدیل تعلیق به کنجکاوی» مسئله‌ی اساسی این بخش و فیلمساز در عین حال به نکاتی مانند استفاده از حرکت دوربین برای القای ناخودآگاه حالت ذهنی اشاره می‌کند. کامرون همچنین نکته‌ای درباره‌ی ارتباط فیلم «بیگانه‌ها» با مسائل سیاسی و اجتماعی آن سال‌ها می‌گوید که کمتر به آن توجه شده است.

۷- هنر فیلم ساختن با بودجه‌ی کم؛ زمان: ۱۲ دقیقه

سازنده‌ی پرفروش‌ترین و گاهی پرخرج‌ترین آثار تاریخ سینما در اینجا به تفصیل بحثی را که بخش‌های قبل به آن اشاره کرده بود، ادامه می‌دهد. او با اشاره به اولین فیلم «ترمیناتور» روش‌هایی را توصیه می‌کند، مانند «استفاده‌ی حداکثری از هرچه در اختیار دارید» یا این‌که لزومی به استفاده از ستاره‌ها وجود ندارد و این‌که فیلمساز بهتر است به نقاط قوت خود و نوآوری متکی باشد. او همچنین از رکورد ۱۱۷ چینش در روز در فیلم خودش که رکورد ۱۱۵ چینش رابرت رودریگز را در سرعت چیدن صحنه و برداشت شکسته است، سخن به میان می‌آورد.

۸- تجزیه و تحلیل صحنه‌ی تعمیر دست و چشم «ترمیناتور»؛ زمان: ۱۳ دقیقه

خالق شخصیت ترمیناتور با گفتن این جمله که «آرنولد شوارتزنگر گند زد به بودجه‌ی ما!» و این‌که عملاً چیزی در دست گروه فیلم‌سازی نمانده بود تا با آن فیلم را بسازند، توضیح می‌دهد که استوری‌بورد و پیش‌بینی دقیق جلوه‌ای که فیلمساز برای صحنه‌اش لازم می‌داند، تا چه اندازه ارزش و اهمیت دارد.

۹- از طرح خام تا جلوه‌ی نمایشی: خلق صحنه‌ها؛ زمان: ۹ دقیقه

کامرون به فیلمسازان توصیه می‌کند: «استفاده‌ی بیش از حد از جلوه‌های ویژه به ضررتان تمام می‌شود… اگر چند صحنه‌ی مجزای تأثیرگذار و به یادماندنی داشته باشید، بهتر است.» او همچنین معتقد است که برای هر صحنه نیز مانند کلیت فیلم باید شروع، وسط و پایان در نظر گرفت و آن را یک «فیلم درون فیلم» دانست.

جیمز کامرون

۱۰- تجزیه و تحلیل دنیای آینده در «ترمیناتور»: ساختن صحنه‌ی مقتصدانه؛ زمان: ۱۸ دقیقه

بحث اهمیت استوری‌بورد در این بخش با ذکر این نکته که «استوری‌بورد طرح قطعی نیست بلکه نقطه‌ی شروع است» ادامه می‌یابد. جیمز کامرون به تاریخ نقاشی و انقلابی که ورمیر با پی بردن به اهمیت نور در نقاشی و تصویر و تفکر بشر پدید آورد، اشاره و یادآوری می‌کند: «خیلی از کارگردان‌های خوب، طراح خوبی هستند» و ریدلی اسکات و گی‌یرمو دل‌تورو را مثال می‌زند و به ترکیب‌بندی‌های سرجو لئونه اشاره می‌کند. می‌گوید: «فیلمسازی همه‌اش یعنی این‌که چه چیزی در قاب هست و چه چیزی نیست و چه چیزی لازم است در قاب باشد و چه چیزی را می‌توان بیرون از قاب نگه‌داشت.» قدرت مشاهده، یاد گرفتن قواعد پیش از شکستن آن‌ها، لزوم داشتن دانش تصویر و دریافتن منطق پشت هر تصمیم از دیگر مسائلی است که فیلمساز کهنه‌کار درباره‌شان بحث می‌کند.

۱۱- معرفی و پرداخت شخصیت‌های باورپذیر؛ زمان: ۱۸ دقیقه

جیمز کامرون فیلم را «فرم هنری استیلیزه» معرفی می‌کند و با اشاره به این‌که فیلم «گنجایش جزئیاتی به سبک رمان را ندارد» می‌گوید: «شخصیت در فیلم هرگز بیش از یک طرح نیست ولی باید طرح خیلی جذاب و تأثیرگذار باشد». او برای این‌که شخصیت‌ها، آدم‌هایی عادی و ملموس به نظر برسند و ایجاد راه‌هایی برای احساس همذات‌پنداری و حس همدلی حتی با هیولاها توصیه‌هایی دارد و از لزوم استفاده از تجربیات اصیل زندگی می‌گوید و الگو گرفتن از همسر اولش برای خلق شخصیت سارا کانر در «ترمیناتور» را مثال می‌زند و در عین حال می‌گوید که فیلمساز نباید آن‌قدر زیاده‌روی کند که داستان زندگی خودش را بگوید. «نکته اصلی بازیگری و نویسندگی این است که خارج از وجود خودتان زندگی کنید، اما باید این کار را با نوعی ارتباط با تجربیات شخصی خودتان انجام بدهید. اما این مسئله نباید مانع شود که شخصیتی را که شبیه خودتان نیست، بنویسید.» رسیدن از جزء به کل، ظرافت‌های کهن‌الگویی، کمک به بازیگر برای کشف و داشتن حس اختیار، تمرین و بداهه‌سازی از نکات مهمی است که کامرون در این بخش به آنها اشاره می‌کند.

۱۲- تجزیه و تحلیل صحنه‌ی معرفی رُز در «تایتانیک»؛ زمان: ۷ دقیقه

معرفی شخصیت به شیوه‌ای استیلیزه و به روش سینمایی، لزوم توجه به قواعد کلاسیک بدون نیاز به این‌که فیلم سر و شکل کلاسیک پیدا کند و محدودیت‌هایی که حتی در یک فیلم با بودجه‌ی زیاد وجود دارد، از جمله نکاتی است که جیمز کامرون در این اپیزود بیان می‌کند.

۱۳- ایجاد هراس از طریق خلق شخصیت مخالف؛ زمان: ۱۰ دقیقه

ساختن «دشمن ارزشمند، قدرتمند و منحصر به‌فرد» مسئله‌ی مهمی است که کامرون به اندازه‌ی پروتاگونیست داستان آن را مهم می‌داند. «هرچه بازیگرها بیشتر تلاش کنند شخصیت شرور را ترسناک بازی کنند، بیشتر شکست می‌خورند. اگر آدم معمولی به نظر بیایند، ترسناک‌تر می‌شود.» نامتعارف بودن، زیرو بم دادن به شخصیت مخالف، شوخ‌طبعی، رار دادن تماشاگر در واقعیت ذهنی دشمن (با اشاره‌ای تصویری به ذهنیت ترمیناتور) و نمونه‌ای از فیلم «بیگانه‌ها» از جمله مباحث این بخش هستند.

۱۴- فناوری ساختن «آواتار»؛ زمان: ۱۶ دقیقه

«مشاهده کنید، مشاهده کنید، مشاهده کنید» توصیه اصلی جیمز کامرون به فیلمسازان در این اپیزود است. او «آواتار» را یک اثر تجربی می‌داند که فرایند تولید آن در واقع بیش از یک دهه طول کشید و از «ارباب حلقه‌ها»ی پیتر جکسون می‌گوید که بالاخره به او کمک کرد تا راه حل مشکلی را که از چند سال قبل برای تولید «آواتار» وجود داشت، پیدا کند. همچنین کشف خود را درباره‌ی این‌که چه عاملی باعث می‌شود چشم یک شخصیت ساخته شده توسط کامپیوتر مانند چشم انسان زنده به نظر بیاید، با تماشاگر مسترکلاس به اشتراک می‌گذارد.

۱۵- هموار ساختن راهی که در پیش دارید و با شور و اشتیاق کارگردانی کردن؛ زمان: ۱۹ دقیقه

«قانون خلاقیت ترمودینامیک» اصطلاحی است که جیمز کامرون در این اپیزود به کار می‌برد تا مفاهیم متعددی را که هرکدام راهنمایی آموزنده برای فیلمسازان جوان هستند، شرح بدهد و از جمله به لزوم کنجکاوی، اهمیت دادن به انسان‌ها، ورود به اکوسیستم فیلمسازی، لزوم درک جلوه‌های ویژه حتی برای آثار درام واقعگرا، لزوم آمادگی دائمی، اهمیت هدایت و رهبری گروهی، انعطاف‌پذیری و شور و شوق داشتن می‌پردازد.

شاید هر کدام از نکته‌های بر زبان آمده در این مجموعه که با صحنه‌ها، عکس‌ها، طرح‌ها، جلوه‌های ویژه‌ی استودیویی و بسیاری از ترفندهای تصویری و صوتی جذاب همراه شده، راهنمایی باشد که بتواند یک فیلم چند میلیارد تومانی را چند درجه ارتقا بدهد یا در هزینه‌هایی سنگین صرفه‌جویی کند؛ اما درس‌های جیمز کامرون حتی برای زندگی عادی بسیاری که نمی‌خواهند در عرصه‌ی فیلم و سینما کار کنند و فقط به تماشای فیلم علاقه‌مندند نیز نکات ارزشمند فراوانی دربردارد.

تماشای آموزش فیلمسازی با جیمز کامرون در نماوا