مجله نماوا، عباس اقلامی

«داستان عامه‌پسند» با روایتی بدون ترتیب در داستان‌گویی و با نمایش بی‌پروا و گشاده‌دستانه‌ی خشونت و دریده‌گویی از قاتلانی حرفه‌ای و خشن در باند تبهکارانی می‌گوید که از کشتن و خشونت‌ورزی و مصرف عریان موادمخدر هیچ ابایی ندارند. اهل انتقام هستند و خیانت در معامله را بی‌پاسخ نمی‌گذارند.

این چند سطر شاید سیناپسی باشد که با خواندن آن، «داستان عامه‌پسند» را فیلمی شبیه فیلم‌هایی با مضامین مشابه دانست، اما کوئنتین تارانتینو با مهارتی که ویژه‌ی خود اوست، در قالب روایتی که ظاهری شاید عامه‌پسند با تعلیق و فراز و فرودهایی با ضرباهنگ مناسب داشته باشد به سراغ مفاهیمی اساسی از ماهیت وجودی و عملکردی در انسان می‌رود و آن‌ها را پیش روی تماشاگرش می‌گذارد. انسان‌هایی هستند که قتل و بودن در باندی تبهکار را پیشه‌ی خود کرده‌اند اما همزمان به اصولی اخلاقی هم باور دارند. سلاح در دست دارند و به سوی رقیب یا طعمه‌ی خود نشانه می‌روند اما انگار قصدی برای کشتن ندارند و بیشتر ترجیح می‌دهند ببخشند و اگر هم قصد کشتن می‌کنند برای آن در پی یافتن توجیه اخلاقی هستند.

داستان عامه‌پسند - Pulp Fiction

شانس و تصادف در داستان عامه‌پسند

شانس و تصادف در «داستان عامه‌پسند» عامل بسیاری از قتل‌ها و حتی نجات یافتن‌هاست. خیلی از وقایع ناگهانی پیش می‌آید و مسیر داستان را تغییر می‌دهد. همپای کاراکترهای تارانتینو، تماشاگر نیز در تشخیص این که کار درست کدام است و مسیر نادرست چیست، در رفت و برگشت روایی است. بوچ، جولز و مارسلو والاس می‌کشند اما آنجا که پای انتقام شخصی پیش می‌آید در کشتن پا سست می‌کنند و دچار تردید می‌شوند. بوچ به مارسلو کمک می‌کند تا از دست آزارگران جنسی رها شود و مارسلو هم خیانت او در معامله‌ی شرط بندی در مسابقه‌ی مشت‌زنی را نادیده می‌گیرد. جولز زوج تبهکار تازه‌کار را با توصیه‌های اخلاقی، بدون مجازات رها می‌کند که بروند، چون به روایتی اخلاقی از کتاب مقدس باور دارد که توصیه به اخلاق در کارها می‌کند.

ماهیت تبهکاری و خشونت با عدم وفاداری و خیانت نسبت نزدیکی دارد، اما تبهکاران تارانتینو به مافوق خود به خاطر اعتمادی که به آن‌ها کرده وفادارند. وینسنت به مارسلو وفادار است و به خود یادآوری می‌کند که نباید آنجا که مارسلو همسرش را به او سپرده، پا را از دایره اخلاق و وفاداری بیرون بگذارد.

داستان عامه‌پسند شانس و تصادف

داوری‌های اخلاقی در «داستان عامه‌پسند» جایی ثابت در بحث‌های وینسنت و جولز دارد. از بحث بر سر معجزه یا شانسی بودن نجاتشان از گلوله‌های شلیک شده به سمت آن دو، تا داوری شیوه‌ی رفتار مارسلوی رییس در برخورد با ماساژور خانوادگی‌اش. و در تمام این بحث و جدل‌ها آنچه برای جولز دست بالا را دارد جدال شک و ایمان است به کاری که می‌کند و باور به جدی گرفتن نشانه‌های نهفته در آنچه وینسنت نامش را شانس می‌گذارد. این‌که تقاص و انتقام است که در انتها به سراغ تبهکاران می‌آید یا کجاست که باید بخشیدن را بر کشتن ارجح دانست. جولز کشف حقیقت را از دل تحولی معنوی و رسیدن به پرهیزکاری در وادی تاریکی و تباهی ممکن می‌داند. حقیقتی که وینسنت موفق به کشف آن نمی‌شود و سرنوشتی متفاوت برایش رقم می‌خورد.

کوئنتین تارانتینو در «داستان عامه‌پسند» و از میانه‌ی هیاهوی خشونت و مصرف مواد مخدر که شیوه‌ی روایت داستانی‌اش با پرش‌های زمانی و تجربه‌ی بیانگری بدون ترتیب همراه است، از دل بی‌نظمی به نظمی می‌رسد که فیلم را دارای ساختار کلی منسجمی می‌کند و تا انتها تماشاگرش را همپای ماجراهای فیلم می‌آورد. تضاد و تقابل سادگی و پیچیدگی در فرم و محتوا، «داستان عامه‌پسند» را فیلمی کرده که دارای محرک‌های چندگانه برای پیشبرد داستان است. این شیوه‌ی تارانتینو در قصه‌گویی و گره‌افکنی و گره‌گشایی، از کاراکترهای «داستان عامه‌پسند»، شخصیت‌هایی ساخته که در عین منفی بودن، نزد تماشاگر یکسره دافعه ایجاد نمی‌کنند و در بزنگاه‌های گرفتار شدنشان، تماشاگر دوست دارد از گرفتاری خلاص شوند.

داوری‌های اخلاقی برای کشتن و برای بخشیدن، از تبهکاران بی‌پروای «داستان عامه‌پسند»، شخصیت‌هایی ساخته که ذهنی پرسشگر دارند و این پرسشگری را در تماشاگری که با داستان همراه می‌شود نیز ایجاد می‌کنند، به دنبال یافتن پاسخ این پرسش که در منتهی‌الیه خشونت‌ورزی هم آیا می‌توان جایی برای اخلاق متصور بود؟

تماشای فیلم داستان عامه‌پسند در نماو