مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

فیلم خاکسپاری (The Burial) داستان جرمایا اوکیف (تامی لی جونز)، سیاستمدار سابق و صاحب یک بنگاه کفن و دفن ورشکسته و پرونده شکایت او از گروه لوئن را روایت می‌کند که ویلی ‌ای گَری (جیمی فاکس)، وکیل پرادا و اطوار پرونده‌های زیان‌دیدگان خسارت بدنی هدایت آن را بر عهده دارد. دومین فیلم بلند سینمایی مگی بتز با فیلمنامه‌ای نوشته او و داگ رایت بر مبنای یک پرونده واقعی در هایندز کانتی، می‌سی‌سی‌پی در سال ۱۹۹۵ ساخته شده است.

اوکیف پدر ۱۳ فرزند با ۲۲ نوه، کوهی از بدهی دارد که از همه ازجمله همسر خود (پاملا رید) پنهان کرده است و در این سن و سال تمام تمرکز او بر حفظ میراثش است تا مطمئن باشد خانواده بزرگش پس از مرگ او با مشکل مواجه نمی‌شوند. اوکیف چند بنگاه کفن و دفن دارد، اما بدهی او را مجبورکرده است آن‌ها را بفروشد. مایک آلرِد (آلن راک)، وکیل و دوست او ملاقاتی با ریموند لوئن (بیل کمپ)، صاحب میلیاردر گروه لوئن که گسترش کسب و کار موفق خود در حوزه بیمه عمر و کفن و دفن را دنبال می‌کند، ترتیب می‌دهد. آن‌ها قرارداد می‌بندند و اوکیف امضا می‌کند، اما لوئن امضا نمی‌کند.

تامی لی جونز، جیمی فاکس

وقتی اوکیف پی می‌برد لوئن قصد نهایی کردن قرارداد را ندارد، وکیل جوانی به نام هال داکینز (مامودو اثی) را به خدمت می‌گیرد تا به کمک او میلیاردر را به دادگاه بکشاند. همین که آن‌ها متوجه می‌شوند به‌احتمال زیاد یک قاضی سیاه‌پوست با هیئت‌منصفه‌ای عمدتاً سیاه‌پوست پرونده را بررسی خواهند کرد، داکینز، اوکیف را پیش ویلی ‌ای گری می‌برد – یک وکیل ثروتمند با هواپیمای خصوصی و ۱۲ سال پیروزی پیاپی در دادگاه. گری که از خانواده‌ای بزرگ و فقیر در جنوب آمریکا می‌آید، بلافاصله با اوکیف، اولین موکل سفیدپوست خود پیوند برقرار می‌کند.

پرونده به‌سرعت به چیزی فراتر از صنعت مرگ و کفن و دفن تبدیل می‌شود و بر نابرابری طبقاتی و هزینه‌های سنگین خاکسپاری عزیزان تمرکز می‌کند. هرچند گری ثروتمند است و اوکیف در مقایسه با بسیاری از همشهریان خود وضع مالی خوبی دارد، لوئن میلیاردری با قدرت و سرمایه بیشتر از هردوی آن‌هاست. این باعث پیوند نزدیک‌تر دو مرد می‌شود و یکپارچگی طبقاتی، عزم آن‌ها را برای به زیر کشیدن لوئن و افشای شیوه‌های تجاری مشکوک او بیشتر می‌کند.

نژاد بخش بزرگی از «خاکسپاری» است و ارجاعاتی نیز به محاکمه او. جی. سیمپسون و تدابیر دفاعی جانی کوکران وکیل او دارد که گری او را سرمشق قرار می‌دهد، اما فیلم به بیان وسیع‌تر نه‌فقط از نژاد، بلکه از نحوه تلقی آن در دادگاه نیز آگاه است. با توجه به این ‌که بخش زیادی از داستان در جنوب آمریکا روی می‌دهد، هر فرد روی پرده عملاً به تأثیر تعصب بر زندگی خود واقف است.

بتز در یک انحراف آشکار از «شاگردی» (۲۰۱۷)، اولین فیلم بلند سینمایی خود، برای نخستین بار سراغ کمدی می‌رود، با لحنی از حس خوب که انرژی یک درام دادگاهی دهه نودی پر از شخصیت‌های بزرگ، تک‌گویی‌های احساسی و شوخی‌های روان‏پالا و باب طبع همه را دارد. تقریباً همه بازیگران تلاش می‌کنند در یک نقطه لحظه‌ خنده‌داری را رقم بزنند و میزان موفقیت آن‌ها بالاست؛ و وقتی ریتم کند می‌شود، فیلم با معرفی مِیم داونز (جرنی اِسمولِت)، وکیل اصلی لوئن با اعتمادبه‌نفس عالی کامل در دادگاه به مصاف گری می‌رود، انرژی زیادی می‌گیرد.

«خاکسپاری» یک بازگشت موفق برای فاکس است که مدتی بود نقشی تا این حد بزرگ و بازیگوش نداشت. او در نقش گری با تکیه‌کلام‌ها، لباس‌های پرزرق و برق و اشاره به خود به‌صورت سوم شخص، به ریشه‌هایش در استندآپ کمدی برمی‌گردد. آماندا وارن در نقش گلوریا، همسر گری، کاملاً باانرژی کمیک فاکس همخوانی دارد. هردوی آن‌ها با فیلم از کنترل خارج می‌شوند و زوج واقعی روی پرده را با شوخ‌طبعی و گرمای بی‌حد و حصر به تصویر می‌کشند.

اسمولت فرصت پیدا می‌کند در نقش داونزِ باوقار و باهوش بدرخشد، زنی که طوری راه می‌رود و حرف می‌زند که انگار می‌داند باهوش‌ترین فرد در اتاق است. با وجود لباس‌های تا حدی ناهمگون با زمانه و مدل مو شیک امروزی، دیالوگ‌های او کاملاً با دوره زمانی که داستان در آن اتفاق می‌افتد تطبیق دارد و هماهنگی او با فاکس ملموس است. اسمولت از روزهایی که به‌عنوان یک کودک‌-ستاره فعالیت می‌کرد، بامزه است و دیدن او با همان انرژی طراوت‌بخش است.

از یک جهت، «خاکسپاری» به یک دور افتخار برای جونز می‌ماند، کسی که ۳۰ سال گذشته را صرف بازی در نقش پیرمردهای عبوس و در عین حال پایبند اصول کرده است که عمیقاً به آدم‌های اطراف خود اهمیت می‌دهند. همسویی او با فاکس به نسخه‌ای لطیف‌تر از همکاری او با ویل اسمیت در فیلم‌های «مردان سیاه‌پوش» شباهت دارد. فاکس پرسر و صدا و خروشان است، درحالی‌که جونز با دیالوگ‌های موجز و عامیانه که تأکیدی بر عمر طولانی و خردی است که برای او به همراه داشته است، پاسخ می‌دهد. بااین‌حال، یک تفاوت قابل توجه در این نقش‌آفرینی جونز مشاهده می‌شود: او نقش یک خوش‌بین بازی می‌کند. اوکیف مردی است که باور دارد و می‌خواهد روی یک آینده‌ بهتر سرمایه‌گذاری کند.

خوش‌بینی حقیقتاً در قلب «خاکسپاری» قرار دارد، فیلمی که صادقانه به توانایی نظام حقوقی برای مبارزه با بی‌عدالتی اعتقاد دارد، اما بیش از آن فرض را بر این می‌گذارد که می‌توان ثروتمندان را در قبال اعمال خود پاسخگو کرد. در دوره‌ای که همه در حال اعتصاب هستند و میلیاردرها به ضرر جامعه، از تقسیم ثروت طفره می‌روند، دیدن فیلمی که در آن یک مرد بسیار قدرتمند به‌ناچار با پیامدهای حرص و نگاه غیر انسانی خود مواجه می‌شود، دلپذیر است.

تمایل به قدیمی بودن

وقتی مگی بتز اولین اثر بلند سینمایی خود، فیلم تاریخی تماشایی «شاگردی» را در بخش مسابقه فیلم‌های داستانی آمریکایی جشنواره ساندنس ۲۰۱۷ به نمایش گذاشت، ساخته او با بازی مارگارت کوالی در نقش یک راهبه جوان مسیری را رفت که پیش از آن خیلی از فیلم‌های دیگر طی کرده بودند. «شاگردی» با نقدهای مثبت مواجه شد، جایزه ویژه داوران برای کارگردان نوظهور را دریافت کرد، با یک قیمت هفت رقمی توسط سونی پیکچرز کلسیکس در خود جشنواره خریداری شد، در پاییز و در اوج فصل جوایز سینمایی روی پرده رفت و ملیسا لئو، دیگر بازیگر فیلم را در مرکز توجه قرار داد.

این روزها در شرایطی که چشم‌انداز اکران در سینما همچنان در حال تغییر است و خرید از جشنواره‌ها رونق سابق را ندارد، تنها بقایایی از آن مسیر باقی مانده است که زمانی سنتی بود؛ و درحالی‌که بتز بلافاصله اذعان می‌کند باید بلندپروازی‌های خود را تغییر می‌داد تا با اکوسیستم تطابق پیدا کند، این رویکرد کار او را مخدوش نکرده، هرچند کمی تغییر داده است.

جیمی فاکس، جرنی اسمولت

نخست این که شش سال طول کشید تا او بعد از «شاگردی» فیلم دیگری بسازد و اگرچه جاده پیش روی او با ناامیدی، دل‌شکستگی و شاید چیزی بیش از کمی خودکاوی سنگفرش شده بود، دست آخر، موردی برای تجلیل وجود دارد: بتز بازگشته است.

«خاکسپاری»، تازه‌ترین ساخته فیلمساز نیویورکی که اولین بار در دنیا سپتامبر امسال در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمد، در نگاه اول به «شاگردی» شباهتی ندارد، اما درواقع بخشی از امضا بتز در آن مشهود است. (او با همکاری با داگ رایت، نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌نویس برنده جایزه پولیتزر، مطلبی به همین نام نوشته جاناتان هار را که در ۱۹۹۹ در نیویورکر منتشر شد، اقتباس کرد.)

فیلم جدید مانند «شاگردی» یک درام تاریخی است (داستان در اواسط دهه ۹۰ اتفاق می‌افتد و مبنای آن یک داستان واقعی است) که ماجراهای دو شخصیت منحصربه‌فرد را در یک فرایند دادگاهی دگرگون‌کننده دنبال می‌کند. نقش‌آفرینی‌ها عالی است، داستان به‌طور غیر منتظره‌ای فراگیر‌ است و فیلم بی‌اختیار تماشایی است.

اما بتز دو بار پروژه را رد کرد و درنهایت در نوامبر ۲۰۲۰ تصمیم گرفت روی صندلی کارگردانی بنشیند. او می‌گوید، «چون تنها کاری بود که داشت اتفاق می‌افتاد. تنها پروژه‌ای بود که فعالانه پیش می‌رفت. فکر می‌کنم خیلی‌ها در چنین موقعیتی قرار دارند. گمان می‌کنم اگر کووید نبود می‌توانستم فیلم دوم خودم را زودتر بسازم، اما خیلی‌های دیگر هم همین وضعیت را داشتند.»

بتز می‌گوید در شش سال گذشته روی «فیلم‌های مختلف» کار می‌کرد. او در این مدت هشت ماه را صرف انتخاب بازیگران برای کارگردانی فیلم «بیوه سیاه» کرد که بتز آن به‌راحتی آن را «یک روند سخت» می‌نامد (کارگردانی آن فیلم درنهایت به کیت شورتلند رسید که او نیز یکی از چهره‌های برجسته در جشنواره‌های سینمایی بود). دراین‌بین اتفاقات دیگری هم افتاد – و به خاطر کووید و تغییرات گسترده در صنعت سرگرمی – هم پیش و هم بعد از همه‌گیری – از هم پاشید.

کارگردان می‌گوید: «کووید یک تجربه فوق‌العاده دل‌خراش برای من به همراه داشت. من به استرالیا رفته بودم تا اقتباسی از کتاب “روزی که رهایم کردی” النا فرانته را با بازی ناتالی پورتمن بسازم. کووید باعث شد پروژه کلاً از هم بپاشد. ویرانگر بود. همه ما دو سال درگیر همه‌گیری بودیم. چند پروژه که در دوره کووید روی آن‌ها کار می‌کردم، کمی مستقل‌تر بودند؛ بنابراین حتی فرصت تأمین مالی فراهم نشد.»

بتز در ۲۰۲۰ قرار بود با سرمایه‌گذاری اچ‌بی‌او، پورتمن را در نقش اصلی یک اقتباس تلویزیونی از رمان فرانته کارگردانی کند (او متن را هم نوشت و قرار بود همچنین آن را تولید کند). پورتمن در اوت ۲۰۲۱ از پروژه کنار رفت که درواقع باعث شد کار کلاً تعطیل شود. به‌تازگی پنه‌لوپه کروز به نسخه احیاشده «روزی که رهایم کردی» پیوست که حالا قرار است ایزابل کوشت آن را کارگردانی کند.

جیمی فاکس، مگی بتز

نویسندگی و کارگردانی فیلمی مثل «خاکسپاری»؟ این مورد حداقل در ابتدا در فهرست سناریوهای مورد انتظار بتز نبود. او می‌گوید: «خیلی خنده‌دار است، چون وقتی در ساندنس بودم، درمورد مسیر کاری پیش روی خودم ایده‌ای داشتم که به خاطر شیوه‌ای که بزرگ شدم کاملاً منطبق با نگاه اکران در سینما بود و بعد در شرایطی قرار گرفتم که احساس کردم این آرزو دست‌نیافتنی است. دقیقاً می‌دانستم قرار است در این حرفه چه مسیری را بروم، اما حالا دیگر امکان تحقق آن وجود ندارد، یا فقط می‌تواند در پلتفرم‌های خاصی امکان‌پذیر باشد.»

بتز سال‌ها پیش در ساندنس چه روندی را در ذهن داشت؟ او با دقت به این سؤال فکر می‌کند. باوجوداین که بتز برای کارگردانی «بیوه سیاه» انتخاب شده بود، فکر نمی‌کرد «در مسیر تولیدات اکشن حرکت می‌کند». او «شاگردی» را تنها با شش میلیون دلار ساخت و انتظار داشت فیلم بعدی‌اش هزینه بیشتری داشته باشد.

او می‌گوید: «در ذهن من، گام بعدی یک فیلم ۲۰ میلیون دلاری با یک بازیگر زن درجه یک بود، فکر می‌کردم این گام بعدی طبیعی است. چنین چیزی در ذهن من بود، اما شدنی نبود.»

حالا او پس از فراز و نشیب‌های بسیار با پروژه ۳۲.۵ میلیون دلاری «خاکسپاری» برگشته است، فیلمی که آمازون پرایم ویدیو از ششم اکتبر ۲۰۲۳ به‌طور محدود در سینماهای آمریکا اکران کرد و از ۱۳ اکتبر آنلاین در دسترس تماشاگران قرار داد.

بتز می‌گوید: «با یاری پروردگار کسی مثل من می‌تواند حالا در چنین جایی قرار گیرد. من می‌توانم با بودجه کمی بالاتر و کمی دراماتیک‌تر فیلم بسازم که گمان می‌کنم “خاکسپاری” نمونه آن باشد! با استریمری که قرار نیست خود را مدیون موفقیت در اکران سینما ببیند، اما این کاری است که من هم مثل بقیه دوست دارم انجام دهم. آن‌ها هر ارائه‌ای را که می‌شنوند نمی‌خرند و هر ارائه‌ای را که می‌خرند نمی‌سازند؛ بنابراین فقط باید امیدوار بود که به قول معروف کار دربیاید.»

«خاکسپاری» حال و هوای تجاری دارد – هرچند با یک چرخش رو به عقب به‌نوعی از فیلم‌ها که دیگر ساخته نمی‌شوند، فیلم‌هایی که بتز عملاً با دیدن آن‌ها بزرگ شد، یک کمدی‌درام دادگاهی از جان گریشام که می‌توانید همیشه از شبکه‌های تلویزیونی مختلف ببینید.

کارگردان می‌گوید: «وقتی اولین بار مطلب جاناتان هار را خواندم احساس کردم گیج‌کننده است، چون فکر نمی‌کنم درام‌های دادگاهی امروزی به نظر برسند. به نظرم واقعاً قدیمی شده‌‌اند و واقعاً نمی‌دانستم چه کار کنم. بعد به خودم گفتم، “خب، شاید رویکرد درست این باشد که کاملاً به همان قدیمی بودن متمایل شوم و به دنبال چیزی دهه نودی بروم که با دیدن آن بزرگ شدم، یعنی یک فیلم درجه ب و کمی پرادا و اصول. نه خیلی از جنس فیلم “حکم دادگاه” بلکه بیشتر شبیه فیلم “لبه‌های دندانه‌دار”. سعی کردم از فرمول دقیق پیروی کنم. می‌خواستم “خاکسپاری” را شبیه همان فیلم‌ها بسازم؛ و این تصادفی نبود. یک تلاش بسیار هدفمند برای از نو آفریدن حس یک کمدی‌درام دادگاهی دهه نودی بود.»

جرنی اسمولت

آیا قرار است شش سال دیگر طول بکشد تا بتز فیلم بعدی خود را بسازد. او می‌گوید: «صادقانه بگویم، در حال حاضر چیزی برای من آماده نیست. می‌دانم واقعاً می‌خواهم چه کار کنم، همان چیزی است که با آن شروع کردم. دوست دارم فیلمی با یک بازیگر زن واقعاً قدرتمند بسازم، اما باید کار درستی باشد.»

اما «کار درست» چیست؟ بتز آموخته است که خود این ایده می‌تواند یک تله باشد و او به نظر مشتاق است در آن گرفتار نشود. او می‌گوید: «”خاکسپاری” به من یاد داد که می‌توانم در عین حال ذهن کاملاً باز داشته باشم، نه به این معنی که “می‌توانم هر کاری را انجام دهم”، بلکه اگر ذهن خود را به روی ایده یک فیلم ترسناک یا علمی تخیلی یا یک کمدی یا چیزی شبیه آن ببندید، ممکن است به‌نوعی دریچه‌های توجه خود را ببندید.»

بتز دریچه‌ها را باز نگه می‌دارد. یا همان‌طور که به‌اختصار می‌گوید: «سعی می‌کنم فکرم را باز نگه دارم.»

منبع: هالیوود ریپورتر، ایندی‌وایر

تماشای فیلم خاکسپاری در نماوا