مجله نماوا، سحر عصرآزاد

فیلم سینمایی «به نقل از او» یک درام کاوشگرانه درباره پرونده واقعی رسوایی اخلاقی تهیه‌کننده هالیوودی است که جرقه آغاز جنبش «من هم» را روشن کرد. جنبشی که منجر به افشای رازهای پشت پرده‌ای از تعرض و تجاوز به زنان در سطوح مختلف جوامع بشری شد که همه می‌دانند اما در مقابل آن سکوت می‌کنند!

به همین واسطه اهمیت فیلم ماریا شرادر؛ کارگردان آلمانی، صرفاً به بازسازی پرونده جنجالی سقوط هاروی واینستین توسط دو روزنامه‌نگار نیویورک تایمز بازنمی‌گردد بلکه نگرشی است آسیب‌شناسانه به چرایی سکوت جامعه در برابر حقیقت عیان؛ چه قربانیان چه ناظران.

شرادر پس از ساخت چند فیلم و سریال و بازی در آثار متعدد، اولین فیلم انگلیسی زبان خود را بر اساس کتابی به قلم دو روزنامه نگار زن؛ جودی کانتور (زوئی کازان) و مگان تویی (کری مولیگان) ساخته که جایزه مهم پولیتزر را به دست آورده‌اند.

فیلمنامه ربکا لنکیه ویچ در تعامل تنگاتنگ با نویسندگان کتاب به جهت مستندنگاری و وامداری به جزئیات واقعیتی که در سال‌های اخیر اتفاق افتاده، اهمیتی ویژه در باورپذیری و جذابیت دراماتیک کار دارد. آنهم در فیلمی که محوریت آن با پرونده جنجالی است که همگان از کم و کیف و سرانجام آن مطلع هستند.

نویسنده، کارگردان و دست اندرکاران تولید این فیلم پرکاراکتر که بخش اعظم آن در صحنه‌های داخلی و دیالوگ‌های شکل گرفته پشت تلفن می‌گذرد، با در نظر گرفتن این نکته ریسک‌برانگیز که فینال برای مخاطب قابل پیش‌بینی است، تلاش کرده‌اند به روح حاکم بر این پرونده واقعی اعتماد کرده و آن را به اتمسفر کار بسط دهند.

اینکه قرار است مخاطبِ آگاه را با روندی همراهی کند که صعود به قله پیروزی با گام‌های لغزان و ترسان آغاز می‌شود، اما اعتقاد به هدف و پیروزی حقیقت، پیش‌برنده کار و تکیه بر این باور و جزئیات مسیر است که غیرممکن را میسر می‌کند.

به این ترتیب می‌توان «به نقل از او» را در رده فیلم‌های الهام‌بخش قرار داد که با دقت و وسواسی بیمارگون؛ لغزش‌ها، ناامیدی‌ها، ترس‌ها و شکست‌های این دو روزنامه‌نگار و البته زنان قربانی وادار شده به سکوت را ثبت کرده است.

اینگونه است که مخاطب اهمیت حرکت خلاف جهت جریان آنها را با گوشت و پوست و استخوان خود حس می‌کند تا باور به پیش‌برندگی حقیقت، الهام‌بخش همگان شود و هیچوقت ریسمان حقیقت‌جویی و عدالت‌طلبی را رها نکنند!

فیلم با سکانسی از پشت صحنه یک فیلم سینمایی و فضای دوستانه حاکم بر آن با محوریت دختری جوان و زیبا به نام لورا آغاز می‌شود که در سکانس بعد به فرار مستأصل و گریان او در خیابان ها ختم می‌شود و … پس از آن به معرفی کاراکتر دو روزنامه نگار نیویورک تایمز می‌پردازد.

به نظر می‌آید سکانس آغازین تنها حکم یک تلنگر را دارد که در کلیت کار رها شده، اما بعد از گذر یک ساعت از فیلم که شاهد جستجوی دو روزنامه‌نگار برای پیدا کردن قربانی یا شاهدی برای افشاگری هستیم، مواجهه جودی با کاراکتر میانسال لورا (جنیفر ایهل) کاشت اولیه را به برداشت می‌رساند.

زنی که با یک فلاش بک، سکانس آغازین را بدل به پاشنه آشیل و خط قصه نمونه‌وار خود را بدل به پیش‌برنده درام می‌کند. تازه مشخص می‌شود قطعات پازل به گونه‌ای ظریف و هوشمندانه چیده شده که فیلم از همان لحظه آغاز به دنبال طراحی موقعیتی برای ایستادن این دختر گریان و مستأصل و حرف زدن از اتفاقی بوده که او را مچاله کرده است!

هرچند این فرصت سال‌ها بعد در میانسالی، ابتلا به سرطان و اجبار عمل جراحی برای لورا ایجاد می‌شود که لحظه‌ای تعیین کننده برای پذیرش رسمی افشاگری و اعتباربخشی او به پرونده‌ای است که در مرحله پایانی قرار دارد… تأیید زن به نوعی مُهر پایان را بر پرونده واینستین می‌زند.

این دراماتیزه کردن و فشردگی رویدادهای زمانبَر واقعی در زمان‌بندی متعارف یک فیلم سینمایی به گونه‌ای که موجب تمرکز بر داده‌ها و بهره‌وری از کارآمدی آنها شود، هنر نویسنده و کارگردانی است که توانسته‌اند با ظرافت جادوی سینما را به اثربخشی رئالیسم پیوند بزنند.

می‌توان این روند پازل‌گونه را در افشاگری‌هایی که به شکل موازی در جریان پرونده پیش می‌روند نیز دنبال کرد؛ از خط قصه اشلی جاد؛ بازیگر هالیوودی که خودش در فیلم حضور دارد تا گوئینت پالترو که تنها از صدایش استفاده شده و البته قربانیان دیگری که با نام واقعی یا مستعار تجربه‌های شخصی خود را روایت و نقاط خالی این پرونده قطور تعرض و تجاوز را تکمیل می‌کنند.

آنچه این افشاگری‌ها و اعترافات را در امتداد هم قرار داده و تبدل به یک پرونده قابل استناد کرده، حضور قدرتمند دو روزنامه‌نگار زن و پردازش جزئی‌نگرانه شخصیت آنها است که در تعامل نزدیک بین بازیگران این دو نقش و این دو زن واقعی، شکل گرفته و طبعاً نویسنده و کارگردان در تکمیل این حلقه نقشی تأثیرگذار دارند.

فیلم به شکلی هوشمندانه خط داستانی جودی و مگان را که هر دو در یک روزنامه اما در ساحت‌های مختلف کار می‌کنند، به شکلی متناوب دنبال می‌کند. جودی پیگیر پرونده‌های تعرض و تجاوز در هالیوود است که به واینستن ختم می‌شود و مگان پیگیر پرونده تعرض به زنان در ستادهای انتخاباتی دونالد ترامپ که به نتیجه نمی‌رسد.

لحظه‌های شخصی از نوع زندگی و روابط با همسر و فرزند این دو کاراکتر را به جهت موقعیت، دغدغه‌مندی و سرخوردگی، واجد نقاط اشتراک جلوه می‌دهد. به‌خصوص که مگان به واسطه شکست در پرونده و افسردگی پس از بارداری دچار شکنندگی شده که نیاز به یک شروع دوباره دارد.

شروعی که مخاطب گرمای همدلی و همراهی جودی و مگان را زودتر از اتمسفر فیلم دریافته و به همین واسطه هم با انگیزه بیشتری دوباره برخاستن مگان و مکمل شدن این دو زن را که به نوعی آینه هم در جسارت و پیگیری هستند، دنبال می‌کند.

همانطور که اشاره شد بخش اعظم فیلم با وامداری به واقعیت مستند در فضاهای داخلی و به‌خصوص گفت‌وگوهایی جسته و گریخته و دورادور از پشت تلفن یا ارتباط تصویری مجازی می‌گذرد که می‌تواند به مثابه یک چالش ناگزیر، فیلم را کند و خسته کننده جلوه دهد.

کارگردان تمهید هوشمندانه‌ای برای تعدیل این نقیصه سنجیده و بخشی از رد و بدل شدن گفت‌وگوهای تلفنی را بر متن تصویر روند عادی حیات جودی و مگان و زندگی روزمره شهری متمرکز کرده که به نوعی تکمیل‌کننده شمایل قهرمانان محوری فیلم به عنوان آدم‌هایی عادی است.

همچنین با وجود استفاده از فلاش بک برای ترسیم برخی رویدادهای مربوط به گذشته، رویکردی تازه و دراماتیک به آن داشته؛ مثل فلاش بک لورا که فیلم را در آغاز، میان و پایان نشانه گذاری می‌کند. اما در بخش‌های دیگر به این تکنیک تن نداده بلکه راهکار هوشمندانه‌تری طراحی کرده است.

فیلم واجد فایل‌های صوتی تکان دهنده از افشاگری زنانی است که به شیوه‌ای مشابه در هتل‌های مختلف توسط واینستن فریب داده شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند. فیلمساز برای برجسته کردن اهمیت این صداهای ضبط شده، ترجیح داده با تمرکز بر آنها؛ صدا را در قاب‌هایی بسته از راهروهای هتل‌های مختلف محبوس کند تا مخاطبِ میخکوب شده، این تصاویر را در ذهن خود بازسازی کند.

این تمهید در رویدادی دیگر نیز به گونه‌ای مورد بهره‌برداری دراماتیک گرفته؛ وقتی لورا در گفت‌وگوی حضوری با جودی، روزی را توصیف می‌کند که واینستین (صدای مرا گرفت) و روایت شخصی پرجزئیات او روی تصاویری از اتاق بهم ریخته هتل شنیده می‌شود.

باز هم کنش محوری با به تصویر درنیامدن، عمق و ابعادی گسترده‌تر از ترسیم محض یک صحنه تجاوز کلیشه‌ای پیدا کرده و این رویکرد جسورانه است که جایگاه فیلم را نسبت به آثار مشابه با مضامین مشترک ارتقا می‌دهد.

حتی در مورد اتفاقی که در جشنواره ونیز به نقل از چند زن از جمله پالترو افتاده، پس از کدگذاری و ایجاد کنجکاوی، فیلمساز به دام بازسازی آن صحنه نیفتاده بلکه اثرات تخریبی این رویداد و رفتارهای مشابه بر درهم شکستگی امروز قربانیان و ترس آنها برای اعلام رسمی هویت دلالت دارد.

همچنانکه فیلمساز توانسته به وسوسه احضار قطب منفی و شر درام و حضور هاروی واینستن غلبه کرده و به نمایی از پشت سر او بسنده کند؛ درحالیکه مگان به عنوان کاراکتر همراه و همدل مخاطب، به صورت او زل زده! ما از جنس نگاه و اکت‌های ظریف مولیگان است که می‌توانیم آشوب پسِ ذهن کاراکتر را در حین مرور روایت‌های تجاوزی که شنیده، روی خطوط نادیده چهره بدمن درک کنیم.

«به نقل از او» در طول دو ساعت تکه‌های ریز و بی‌انتهای این پازل را در روندی هوشمندانه از جزء به کل می‌چیند به گونه‌ای که رسیدن به سکانس فینال با وجود محتمل بودن آن حتی قبل از تماشای فیلم، لذت‌بخش‌ترین سکانس کار است.

جایی که ۶ شخصیت دست‌اندرکار این پرونده در روزنامه نیویورک تایمز که در رأس آنها جودی و مگان قرار دارند، روی صفحه مانیتور سطور را چندباره از نظر می‌گذرانند و مکان‌نما روی کلمه (انتشار) کلیک می‌کند و حروف و کلمات و جملات در تصویر بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند.

خوانشی حماسی از این کنش تعیین‌کننده که نتیجه دادگاه و مجازات واینستن را به دنبال دارد؛ مردی که یک سیستم بیمار و فاسد را نمایندگی می‌کند. سیستمی که از سوءاستفاده‌گران محافظت می‌کند و به همین واسطه به زیر آوردن او، اقدامی علیه آن سیستم قلمداد می‌شود نه فقط یک فرد!

سیستم زور و ارعاب؛ پاسخِ چراییِ سکوت جامعه در برابر حقیقت عیان و عریان است. اما بالاخره روزی یک نفر پیدا می‌شود که این سکوت را بشکند و سخن گفتن را آغاز کند؛ همچون لورا، به نقل از لورا.

تماشای «به نقل از او» در نماوا