مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

هر چند توانایی‌های بازیگران جوان و نسل متاخر بازیگری در ایران به منظور ورود به فهرست نام‌آوران نقش‌آفرینی اصلا محل تردید نیست، اما به دلیل افول داستان‌گویی و شخصیت‌پردازی، این روزها کمتر می‌توان بازیگری را نام برد که با قوتی همیشگی در دو ساحت کمدی و درام بدرخشد.

در حقیقت آنچه بزرگانی چون عزت‌الله انتظامی، علی نصیریان، بهروز وثوقی، داود رشیدی، خسرو شکیبایی، داریوش ارجمند، اکبر عبدی، پرویز پرستویی، مهدی هاشمی و رضا کیانیان را به عنوان نام‌آوران نقش‌آفرینی تثبیت کرده، قدرت و قوت بالایی است که همچنان از نقش‌های درخشان آنها در دو ساحت کمدی و جدی بیرون می‌زند.

در حقیقت پرسونای تثبیت شده از این بازیگران، مانع از درخشش و شمایل‌آفرینی‌های نوین آنها در دیگر ساحت‌ها نمی‌شد و هر یک چه در نقش‌های کمدی و چه برتافته و متاثر از ساحت درام یا تراژدی، می‌توانستند انرژی‌های نهفته در دل هر نقش برای ایجاد شادمانی یا غم مکرر را آزاد سازند.

این حقیقت در مواجهه با کارنامه جواد عزتی به گونه دیگری خود را نشان می‌دهد. عزتی در وهله اول بازیگری در رده اعتباری شهاب حسینی و حامد بهداد محسوب نمی‌شد و حتی اجراهای او در مقایسه با ادراک عطاران از حیطه کمدی در سطحی پایین‌تر ارزیابی می‌شد با این وجود او به ناگهان در قامت ستاره‌ای گیشه‌ای و بازیگری مقبول ظاهر شد؛ دلایل این چرخش پرسونا در اعتبار هنری او محل مکث مطلب حاضر است.

از کجا آغاز کرد؟

عزتی با نقش‌های کوچک در سریال‌های تلویزیونی کار خود را آغاز کرد و همچون بسیاری از بازیگران پله به پله بالا آمد. در سریال من یک مستاجر هستم به کارگردانی پریسا بخت‌آور، هرچند نقش پیک غذا به عزتی داده شد، اما در همان سکانس کوتاه او از نگاهی مستاصل و لحنی کنایی رونمایی کرد که قرار بود پرسونایی از کمدین را از او بر بسازد. به واقع این ویژگی‌ها در بازی او به شکل خاصی در چند فیلم و سریال تکرار شد و شیوه خاصی از بازی کمدی را در استانداردی که مختص به خودش بود به مخاطبان نشان داد.

پس از این تجربه، عزتی در چند سریال دیگر هنرنمایی داشت و با نقش هومن در باغ مظفر، کم‌کم بارقه‌هایی از ظهور یک کمدین جدید را نمایان ساخت. تجربه همکاری با مدیری در مرد هزار چهره نیز تکرار شد که در آنجا در دو نقش خبرنگار و پدربزرگ حاضر شد. بازی او در نقش پدربزرگ در واقع یک اتود کوچک بود برای نقش مهمی که سال‌ها بعد نام عزتی را طنین‌انداز کرد که در جای خود به آن نقش اشاره خواهم داشت.

چگونه به سینما وارد شد؟

حضورهای استاندارد در نقش‌های کمدی سریال‌های تلویزیونی سرانجام پای او را به سینما باز کرد تا با «طلا و مس» یک اتود از نقش روحانی شوخ طبع را بازنمایی کند. نقشی که سال ها بعد با بخشیدن ابعاد دراماتیک و پختگی بیشتری در سریال دودکش تکرارش کرد. البته عزتی برای آنکه از پرسونای اولیه ای که او را تثبیت کرده بود فاصله نگیرد در سریال قرارگاه مسکونی نقش سیامک را ایفا کرد. نقش جوانی که خود را به دیگران می چسباند، شاید کمبود اعتماد به نفس دارد، منتظر گرفتن تائید از دیگران است، فکرهایش گاه و بیگاه می گیرد و نمی گیرد و در نهایت جوانی که در حلقه آن گروه عجیب و غریب ساده تر و بی پیرایه تر در نظر می آید. عزتی با همان نگاه ها و لحن های آشنایی که او را تثبیت کرده بود در این نقش ظاهر می شود و حضوری شیرین را به یادگار می گذارد.

اما روند تثبیت عزتی در سینما و تلویزیون به تمامه وامدار نقش عظیم در سریال دردسرهای عظیم و بابا اتی در سریال قهوه تلخ است.

در سریال دردسرهای عظیم پرسونای استیصال مردانه در بازی عزتی قوت می‌گیرد و او یک جوان عشق بازیگری که برای رسیدن به عرصه مورد علاقه‌اش و فراهم کردن سور و سات عروسی با نامزدش از هیچ تلاشی فروگذار نیست و حتی حاضر به نعش کشی نیز شده است را با زیبایی تمام در بازتاب همه شوک‌ها و حس های ناشی از قرار گرفتن در موقعیت های خاص ایفا کرد.

اما شاه نقش بابا اتی در سریال «قهوه تلخ» اگرچه شمایلی تیپیک دارد و بسیار وامدار گریم برجسته نقش است به زیبایی از سوی جواد عزتی بازی شد تا همه حالت‌های این بازیگر در بازتاب حواس پرتی، شوخ طبعی، عاشق پیشگی و لجبازی کودکانه یک پیرمرد هذیانی به مخاطبان قبولانده شود.

نقطه پرش در دهه ۹۰

در عین حال حضور عزتی در سریال چاردیواری با نقش ناصر به عنوان یک معلم که همواره از سوی پدرش به کنایه رانده می شود بیش از پیش او را در افکت کمدی اختصاصی اش تثبیت کرد. بدین معنا که جدیت ملایم او در کنار لحنی که تا حدودی شوخ طبعانه است به او کمک کرد تا بسیاری از نقش های کمدی را با همین ظرفیت، به شیوه ای استاندارد بازی کند که این ویژگی بیشتر در نقش میثم در فیلم در مدت معلوم و اصلان در فیلم اکسیدان بروز و نمود یافت. تثبیت بیشتر در سینما اگرچه او را از تلویزیون دور نساخته بود اما تا پیش از سریال دودکش و ایفای نقش حاج آقا انصاری کمتر نقشی بود که می توانست تلاقی همزمان پرسونای جدی و شمایل شوخ را از این بازیگر بربسازد.

جادوی صادق در کارنامه عزتی

اما نقش طلایی صادق در «ماجرای نیمروز» از اساس پرسونای تلخ‌تر و جدی‌تری به عزتی بخشید و هرچند او در آثار کمدی دیگری هم بازی کرد اما نقش مامور امنیتی چنان در او ته نشین شد که در ته نگاه و صدایش ردی از صادق وجود داشت حتی این حس‌ها در آثاری چون «تنگه ابوقریب»، «لاتاری»، «خورشید»، «آتابای» و «شنای پروانه» و حتی برخی آثار کمدی‌اش نمود یافت.

رد صادق تا آنجا مانا بود که در «زخم کاری» و نقش مالک همچنان می‌شد جلوه هایی از صادق را در بازی عزتی مشاهده کرد هر چند حضور عزتی در «مرد بازنده تا حدودی جلوه صادق را کمتر کرد و مجالی بود تا حس‌های آشنای بابا اتی در سریال «قهوه تلخ» بار دیگر جلوه‌نمایی کند و احمد خسروی که یک پلیس ورزیده بود به فراخور گریم در برخی موقعیت‌ها مانند راه رفتن، نگاه کردن و حتی حرف زدن ناگزیرانه به بابا اتی نزدیک می‌شد. در مجموع جواد عزتی و کارنامه برجای مانده از او استانداردی مشخص در نقش آفرینی را نمایه می‌کند که شاید در آینده، بهتر بتوان در خصوص جایگاهی که به دست آورده است و نیز گستره‌ای از نقش‌های کمدی و جدی او در فیلم‌هایی چون «جان‌دار»، «مغز استخوان»، «چهار انگشت»، «هزارپا» و نسبیت میان هریک از این نقش‌ها با ظرفیت‌های بازیگری جواد عزتی صحبت کرد.