مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

اکبر عبدی شاید از حیث تنوع نقش و نیز قابلیت پذیرش گریم مهم‌ترین بازیگر تاریخ سینمای ایران است، اما وضعیت کنونی او در بازیگری را باید در چارچوب یک پنج ضلعی سنجید؛ قابلیت‌های فطری خودش در بازیگری، سناریوی هم وزن با استعداد بازیگری او، کارگردان توانا در شناخت ظرفیت‌ها و هدایت او به سوی بازی بی‌نظیر، توجه او به دریافت دستمزدهای ویژه و در نهایت بی‌ریایی و مهربانی ذاتی او که سبب شده تا در آثار کارگردانان جوانان و کمتر شناخته شده با هدف حمایت از آنها حضور یابد.

خارج از چنین چارچوبی نمی‌توان به درک درستی از برند اکبر عبدی و جایگاه ویژه او در تاریخ بازیگری سینمای ایران رسید. به همین منظور و به بهانه هنرنمایی وی در فیلم «معجزه عشق» به روند فعالیت او می‌پردازم و با هم به روزهایی می‌رویم که عبدی در تلویزیون گل می‌کند، در سینما شکوفه می‌زند و فعالیت‌های بی‌بدیل او در نقش‌آفرینی به موزه‌ای از بازیگری بدل می‌شود تا این روزها نام او به عنوان برند اصلی اجرای تیپ تثبیت شود.

برند عبدی چگونه شکل گرفت؟

در حالی که خاستگاه سوپراستارها و برندهای بازیگری همواره سینما بوده و این افراد از قاب سینما موفق به ربودن قلب مخاطبان شدند اما باید ظهور اکبر عبدی در دهه ۶۰ در تلویزیون را به یک خرق عادت مهم در تاریخ بازیگری ایران تعبیر کرد؛ به این علت که برخلاف بهروز وثوقی، عزت الله انتظامی، خسرو شکیبایی، پرویز پرستویی، جمشید هاشم‌پور و رضا کیانیان که در حدفاصل دهه‌های ۵۰ تا ۷۰ با یک نقش تاپ سینمایی به پیوند بهتری با مردم رسیدند اما اکبر عبدی در ابتدا با سریال «باز مدرسم دیر شد» به محبوبیتی فراگیر رسید و سپس به سینما آمد و به شهرتی هنری و اعتباری فزاینده رسید. در چنین عرصه‌ای است که عبدی از همان ابتدا متفاوت می‌نمود. یعنی خاستگاه شهرت او در ابتدا تلویزیون بود و سپس با نقش آفرینی‌هایش در سینما به اعتباری هنری رسید که امکان همکاری او با کارگردانان نام‌آور ایرانی را برای او ایجاد کرد.

با کدام نقش عقل و قلب مخاطبان را ربود؟

عبدی در سریال «باز مدرسم دیر شد» چنان به پرسونای نوجوان بازیگوش رنگ و جلا داد که مخاطبان را از همان ابتدا شیفته خود کرد و پس از آن با نقش آفرینی‌هایش در «مادر»، «دزد عروسک‌ها» و «آدم برفی» به محبوبیتی دامنه دار نزد مخاطبان رسید؛ محبوبیتی که با وجود دور بودن او از خط مقدم بازی در فیلم‌های جریان اصلی طی دو دهه اخیر همچنان پابرجاست و ابهت و کاریزمای او در جلوی دوربین سریال‌ها و فیلم‌هایی چون «آشغال‌های دوست داشتنی»، «رسوایی»، «قندون جهیزیه»، «داستان عوضی»، «شش قهرمان و نصفی»، «خوابم می‌آد»، «خواب زده‌ها» و «روزهای آبی»، این نکته را نشان می‌دهد که او همچنان بازیگری قابل اعتناست که انتخاب‌هایی دور از تراز بازیگری‌اش داشته و اگر در نقشی درست قرار گیرد می‌تواند قدرت‌نمایی کند.

البته این نکته را باید اشاره داشت که عبدی چند نقش آفرینی مهم در تراز جهانی داشته که البته با شرکت نکردن آن فیلم‌ها در جشنواره‌های بین‌المللی امکان کسب جوایز بازیگری بیشتر را نداشته است که در میان نقش‌آفرینی‌های او باید به فیلم‌های «هنرپیشه»، «آدم برفی» و «خوابم می‌آد» اشاره داشت.

مهم‌ترین شاخصه‌های بازیگری عبدی

عبدی یک اسکنر ماهر است و بسیار هنرمندانه و هوشمندانه می‌تواند شمایل‌های اجتماعی را بازآفرینی کند. این متد بازیگری که می‌توان برآیندی از داشته‌های درونی و ظرفیت‌های خدادادی وی دانست در پذیرش گریم، تقلید اصوات و لهجه‌ها، استفاده زیرکانه از چشم‌ها برای بازتاب احساسات انسانی و در یک کلام پکیجی کامل از برونداد غریزی استعداد بازیگری و نبوغ ادراک نقش و افهام هدایت کارگردانان متبلور می‌شود و عبدی را به سلطان اجرای تیپ و تعریف واقعی از مرد هزار نقش و هزار چهره نزدیک می‌کند.

تاثیر درگذشت علی حاتمی بر بازیگری عبدی

اکبر عبدی به تعبیر علی حاتمی پسر شیرین سینما بود و کارگردان بی‌بدیل تاریخ سینمای ایران نقشی مهم در شکوفایی استعدادهای عبدی داشته است. اگرچه اجل مهلتش نداد و نتوانست نقش‌های ماندگارتری برای اکبر عبدی بنویسد اما با توجه به تجربه غلامرضا در «مادر» و فرج در «دلشدگان» به وضوح می‌توان جوهره حقیقی بازیگری عبدی را در آن فیلم‌ها مشاهده کرد. البته اگر علی حاتمی فیلم‌های «گاردن پارتی»، «شاه خاموش»، «جهان پهلوان تختی» و «پیامبر» را نیز می‌ساخت، قدرت بازیگری اکبر عبدی بیشتر بروز و نمود می‌یافت و بخش‌های دیگری از گنج‌های درونی این بازیگر بزرگ و قدرنادیده کشف می‌شد تا شاید اکنون نقش‌های ماندگار او از حیث اجرای شخصیت نیز به یک تراز قابل اقناع می‌رسید.

علی حاتمی قصد داشت نقش‌های اوستای نمایش روحوضی، احمدشاه قاجار، مرید تختی و به احتمال زیاد یک نقش خاص در فیلم «پیامبر» را به عبدی بسپارد اما با مرگ زودهنگام این کارگردان، به سرانجام نرسیدن ساخت فیلم «چه کسی رئیس را کشت» از سوی بهرام بیضایی، بی‌اعتنایی‌های جشن‌های سینمایی به عبدی در دهه ۷۰، عوض شدن زمین بازی در ساخت فیلم کمدی از نیمه دهه ۷۰ به این سو و نادیده گیری عبدی در سناریوهای پیش فرض و جابه جایی او با پرویز پرستویی و مهدی هاشمی از دهه هفتاد به این سو، اکبر عبدی به یک بازیگر فراموش شده بدل شد که در دوران اوج نقش آفرینی، استعدادهایش نادیده گرفته شد، انگیزه‌هایش را کشتند و او در واکنشی احساسی به تغییر معادلات فیلمسازی در ایران، گویا به این نتیجه رسید که تراز مالی و سود ناشی از بازی در فیلم‌های تجاری را با طعم گس هنرنمایی در فیلم‌های هنری تاخت بزند و به مرور به بازیگری بدل شود که به ارضا رسیده و دیگر نقشی برای اجرا او را راضی نمی‌کرد.

اکنون چه وضعیتی در بازیگری دارد؟

اکبر عبدی این روزها در دوران نقاهت پس از بیماری سختش به سر می‌برد و عملا از سال ۱۳۹۹ حضوری در آثار سینمایی نداشته است. در شرایط کنونی و با توجه به کارنامه هنری او می‌توان وزن نقش‌های ماندگاری که ایفا کرده را تا آن اندازه سنگین بدانیم که حضورهای صرفا سودمحورانه‌اش در برخی آثار به چشم نیاید.

در نهایت باید این واقعیت را پذیرفت که کم رنگ شدن تدریجی عبدی در سینمای محفلی و هنری ایران برآیندی از شوک تلخ درگذشت علی حاتمی، افسردگی و ناامیدی عبدی از نادیده گرفته شدنش در سنین جوانی در جشنواره های سینمایی، کناره گیری و درگذشت کارگردانان دوستدار او و تنها ماندن عبدی در حلقه برخی مشاوره‌های اشتباه به او بوده است که همه این نکات را می‌توان در کیفیت بازی او در فیلم «معجزه عشق» نیز مشاهده کرد.

عبدی قبراق «اجاره‌نشین‌ها» در فیلم «معجزه عشق» صرفا حضوری استاندارد و وابسته به قدرت فطری بازیگری خود داشته است و در نبود یک کارگردان شش دانگ یا سناریوی مناسب، صرفا به ادراک شهودی خود از موقعیت نقش و ارزیابی تعریف سناریو از چالش های قرارگیری یک محضردار در یک موقعیت ملتهب بسنده می‌کند.

با وجود همه انتخاب‌های اشتباه در کارنامه هنری عبدی اما باید این نکته را به صورتی موکد بیان کنیم که این بازیگر تا ابد به عنوان پرسونای آکتوری شناخته می‌شود و اجراهای بی‌نظیرش از تیپ‌های عقب مانده ذهنی، پسربچه، زن پوش، زن، روحانی، دلال، تاجر، کلاه مخملی، کلاهبردار، کارخانه دار و …. از یادها نخواهد رفت.

تماشای «معجزه عشق» در نماوا