مجله نماوا، منوچهر دین پرست

سینمای نرگس آبیار را می‌توان محصول گسست‌های اجتماعی دانست. او از شکاف این گسست‌ها به خوبی توانسته آسیب‌ها و نابسامانی‌ها را ببیند و با بیان سینمایی آنها را بازگو کند. نگاهی گذرا به کارنامه سینمایی آبیار شاهدی بر این گزاره است. در اینجا قصد دارم بسیار کوتاه به آخرین ساخته آبیار که در اولین بار در جشنواره فیلم فجر و در طوفان سهمگین کرونا در سال ۱۳۹۹ اکران شد نگاهی داشته باشم.

فیلم «ابلق» با داستانی مهندسی شده به خوبی توانسته یکی از مهمترین آسیب‌های اجتماعی و آن‌هم مسئله تعرض به زنان را مطرح کند. کارگردان توانسته کالبد داستان خود را با روایتی زنانه بازگو کند. او با همدلی جدی و مستحکمی بنیان داستان را بر این نکته قرار داده که چگونه در محله‌ای فقیر و مصیبت‌زده و مفلوک که برای لقمه نانی زندگی سیاه خود را ادامه می‌دهند زنی پاکدامن و بسیار معمولی اسیر هوا و هوس برادر شوهر خود می‌شود.

آبیار برای اینکه بتواند کانون فیلم خود را برای مخاطب آشکار کند با استفاده از زوج خوب سینمایی الناز شاکردوست و هوتن شکیبا که در ذهن مخاطب نیز جای خود را یافته‌اند، مخاطب را در عمق داستان قرار داد. بر همین اساس او با انتخاب بهرام رادان ضربه محکمتری به این منطق می‌زند و مخاطب متوجه می‌شود با فیلمی هیجانی و پرکشش رو به رو است.

فیلم ابلق

از سوی دیگر آبیار به نمادها نگاه جدی دارد. از موش‌هایی که در فاضلاب این سو و آن سو می‌روند تا مردم نگون‌بختی که رب‌پزی می‌کنند. از سوی دیگر شوهری که در پی کفتربازی است و زندگی‌اش را وقف باد هوا کرده و از زن خود غافل است.

اگرچه می‌توان ایراد به آبیار وارد دانست که چرا از طبقه فرودست برای چنین داستانی استفاده کرده و مگر این‌گونه تعرض‌ها فقط در این طبقه رخ می‌دهد. اما شاید بتوان این نکته را از زاویه دیگری بررسی کرد. او به خوبی نشان می‌دهد که چگونه فردی با استثمار اطرافیان خود می‌تواند چهره‌ای موجه و رئوف از خود بسازد و در قلوب همه نفوذ کند. او با چنین ترفندی حریم‌ها را می‌شکند و شهوت‌رانی خود را با زیرکی سامان می‌دهد.

فیلم «ابلق» فارغ از بزک شعارگویی است و آبیار با دوری از فضاسازی اخلاقی توانسته ملودرامی رئال به مخاطب ارائه کند. فیلمی که می‌توانست از همان ابتدا آدم بد را به خوبی معرفی کند و در انتها او را نفرین شده به مخاطب عرضه کند. اما آبیار با دوری از چنین روشی سراغ سوژه‌ای رفته که می‌توانست خط قرمزها را به هم بریزد. او با استفاده صحیح از میزانسن و گرفتن بازی خوب از بازیگران، صحنه‌هایی را خلق کرده که هر صحنه می‌تواند خطی از یک داستان بهم پیوسته باشد.

من به شخصه فیلم «ابلق» را تلخ می‌دانم چرا که تلخی این فیلم را باید در کام راحله احساس کرد که چگونه و با چه مکافاتی در پی این است که سایه این مصیبت را که دیگری بر زندگی‌اش انداخته دور کرد. او در میانه سکوت و فریاد این سو و آن سو می‌رود و دست آخر آبیار نشان می‌دهد که در برابر سکوت باید ایستاد و آن را نکوهش کرد. اما او به خوبی می‌داند که تاوان فریاد برای زنان بسیار سخت‌تر و برنده‌تر از سکوت است. چرا که تقریبا تمام افراد درون فیلم می‌دانند که حق با کیست و اعتراض به حقی ادا شده یا ناحق اما کسی نمی‌خواهد صدای اعتراض یک زن را بپذیرد.

بر این اساس تلخی که در فیلم آبیار وجود دارد در تمامی صحنه و سکانس‌ها می‌توان دید.