مجله نماوا، حمیدرضا گرشاسبی

بهار، تابستان، پاییز، زمستان و باز هم بهار. این چنین است که فصل‌ها از پسِ هم می‌آیند و می‌روند و ما هم با این فصول بهاری می‌شویم، تابستانی می‌شویم و پاییزی و زمستانی. فصل‌ها خبر از تحول و تغییر می‌دهند و ما اگر بتوانیم مدام خودمان را در معرض تحول و بالندگی بگذاریم، چه خوشبخت خواهیم بود چرا که زندگی مبنایش تغییر و پویایی است. از جمله خوشبختی‌هایی که ایرانیان از آن برخوردارند همین که می‌توانند تمام فصول را  در مسیر ۳۶۵ روز سال، ببینند و با آن تر و تازه شوند و زیبایی‌های فراوانی از طبیعت‌های چندگانه لمس کنند. امسال نیز دوباره بهار، تابستان، پاییز و زمستان را با هم خواهیم دید.

بهار: «قرمز شدن» / سینمای کودک

«قرمز شدن» از آن اصطلاحاتی است که در مورد آدم‌های زیادی به کار می‌رود. در طول روز برای همه ما پیش می‌آید که این طور شویم. به خاطر موقعیت‌هایی که در آنها قرار می‌گیریم امکان دارد قرمز شویم. وقتی که عصبانی می‌شویم یا خجالت زده و شرمنده هستیم. در واقع قرمز شدن مال تغییر رفتاری محصول تحت فشار قرار گرفتن است. می لی دخترک انیمیشن «قرمز شدن» در دنیایی متخیل سیر می کند که در آن تحت نگرانی‌هایی فراوان در مورد همه چیز است. از همه مهم‌تر این که دلش می‌خواهد در کنسرت یک گروه کیپاک شرکت کند و می‌ترسد مبادا مادر محافظه کارش از این علاقه‌مندی او با خبر شود. در این میان بر اثر فشار روانی ناگهان تبدیل به یک خرس پاندا می‌شود و متوجه می‌شود این پاندایی شدن به خاطر عصبانی شدن است. حالا او با این چالش روبرو است که چه طور پاندایی شدن را به دوستانش نشان دهد. این چالش با عشقی که دوستانش به او نشان می‌دهد بر طرف می‌شود اما چالش بزرگ‌تر او این است که می‌فهمد پاندایی شدن نفرینی است که همه زنان خانواده‌اش به آن مبتلا هستند. وقتی دخترک در داستان خود جلو می‌رود با رازهایی عجیب مواجه می‌شود.

تاوان فیلم غمگین

تابستان: «تاوان» / فیلم خارجی

«تاوان» درباره احساس گناه است. درباره ویران کردن زندگی دیگران و بعدتر ویران شدن زندگی خود. «تاوان» تراژدی خود ساخته‌ای است که یک دخترک حسود منجر می‌شود و زندگی خود و خواهرش را در آتش حسادت می‌سوزاند. همه چیز از یک دروغ خود ساخته شروع می‌شود. یک دروغ که دو جوان عاشق را از هم دور می‌کند و این دروغ تبدیل به سنگی بزرگ برای پای گوینده‌اش می‌شود. سنگی که دروغگو را بیشتر و بیشتر در چاهِ زندگی فرو می‌برد. وقتی که دختر نوجوان پی می‌برد که چگونه دروغش باعث به وجود حسرت و حرمان در زندگی خواهرش و معشوقش شده، خود نیز غرق در تلخی و زجر می‌شود. در حالی که دو دلداده دیگر هرگز نمی‌توانند یکدیگر را دیدار کنند اما نوجوان دروغگو در بزرگسالی تصمیمی می‌گیرد تا بخشی از وجود معذبش را آرام کند. در سالخوردگی او رمانی می‌نویسد و واقعیت گزنده گذشته را تغییر می‌دهد تا به مخاطبش بگوید دوست داشته خواهر و معشوقش دوباره کنار هم باشند و بهم برسند. اما ما می‌دانیم که مرد جوان در جبهه جنگ کشته شده و زن نیز در تونل غرق شده است. با این حال ادبیات این خاصیت را دارد که وجهی شیرین به واقعیت تلخ بدهد.

قهرمان

پاییز: «قهرمان» / فیلم ایرانی

جهان امروز جهان تسلط شبکه‌های اجتماعی بر زندگی ماست. این شبکه‌های اجتماعی  هستند که برای ما تعیین می‌کنند چه طور زندگی کنیم. این بستری که ما امروز بر آن زندگی می‌گذرانیم چنان شکننده و دمدمی مزاج است که مسیری صعب برای ما ساخته است. آن قدر که نمی‌دانیم امروز و فردای‌مان چه طور خواهد شد و چه جایگاهی خواهیم داشت. رحیم در فیلم قهرمان روی مسیر اینترنت راه می‌رود. مسیری داغ که باید فوری از آن گذر کند. یک روز به دلیل پولی که پیدا کرده و آن را به صاحبش رسانده تبدیل به قهرمان شهر می‌شود و مقامی بالا می‌گیرد و روزی دیگر به خاطر شایعه‌هایی که علیه او در فضای مجازی به راه می‌افتد، سقوط می‌کند و دیگر نه تنها قهرمان نیست که خائن و شیاد است. به همین راحتی. در واقع قدرت در دست شبکه‌های اجتماعی است و آنها راه و چاه را برای آدم‌ها شکل می‌دهند. قهرمان فیلمی است که به شدت نسبتی نزدیک با زندگی شهرنشینیِ آدم های امروز دارد.

زمستان: «خاتون» / سریال ایرانی

«خاتون» برمی‌گردد به دوره‌ای از اشغال ایران که در آن آدم‌ها می‌بایست تصمیم‌هایی مهم و حیاتی می‌گرفتند تا در دسته وطن‌پرستان یا خائنین قرار بگیرند. روزگاری که سختی‌های بسیار داشت و همین سختی‌ها به آن دوره ارزش افزوده‌ای می‌دهد که آن را خوراک سینما و تلویزیون می‌کند. «خاتون» قصه قهرمانی یک زن است. خاتون است که در مرکز این داستان قرار می‌گیرد، اما موتور محرکه داستان را شوهر سابق او، شیرزاد ملک، روشن می‌کند. او آدمِ ضعیف و ترسوی این داستان است و همه چیز از ضعف او ناشی می‌شود. منطقی که شیرزاد پی می گیرد  از یک ذهن محافظه کار ناشی می‌شود و کمتر عملگرا به نظر می‌رسد. برای همین است که حتی حاضر است عشق خود را از دست بدهد، اما قدمی متهورانه برندارد. سریال «خاتون» نشان می‌دهد  عشق آنجا که پای سیاست و زورمداریِ فردِ برخوردار از قدرت‌های حکومتی در میان باشد، جذابیت‌های بیشتری را سبب می‌شود چرا که کفه‌های این ترازو مدام در حال پایین و بالا شدن هستند و تعادل برقرار کردن بین این کفه‌ها به سختی صورت می‌گیرد و خودِ این عدم تعادل کشکمش‌های فراوان‌تری را برای دنیایی فراهم می‌آورد که شخصیت‌ها در آن سیر می‌کنند و زندگی می‌کنند. «خاتون» به کرات از این عدم تعادل‌ها سود می‌برد و شخصیت‌ها را به فراز و نشیب می‌کشاند تا از تعلیقی که به این واسطه کاشته می‌شود، برداشتی مناسب داشته باشد.